?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 11 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 months ago
پارهای گویند دنیا در آتش نیست خواهد شد،
پارهای هم آخرِ دنیا را یخبندان میدانند.
آنچه از هوس چشیدهام
به من حکم میکند که با آتش موافق باشم،
اما اگر قرار باشد دو بار بمیرم
بهگمانم آنقدر دربارهی نفرت میدانم
که بگویم برای تباهی
یخبندان نیز محشر و کافیست.
رابرت فراست.
جلوەای از یومالحساب (١٨٠٨): ویلیام بلیک.
ــ
«آغازِ رستاخیزِ راستینِ آدمی، زیستن در دنیاییست کە مردم بر سر نیک و بد، درست و نادرست با هم نستیزند.»
La base de la société, de toute société, est un certain orgueil d’obéir. Quand cet orgueil n’existe plus, la société s’écroule.
اساسِ جامعه، هر جامعهای، نوعی افتخار به فرمانبرداری است. وقتی این افتخار دیگر وجود نداشته باشد، جامعه از هم فرو میپاشد.
Fonder une famille. Je crois qu’il m’aurait été plus aisé de fonder un empire.
تشکیل دادنِ خانواده. گمان میکنم تشکیل دادن یک امپراطوری برایام آسانتر بود.
ـــــــــ
از کتاب طرح اولیهی سرگیجهی سیوران.
سوناتِ ویولن در گامِ سل ماژور: موریس راوِل.
درون انسان سرمایی هست که موجب میشود نزدیکترین و دورترین چیزها به یک اندازه دور جلوه کنند. گودالِ گور، کسانی که گرداگرد آن ایستاده بودند، و نیز دستهگلها از نظرم دور شدند. تمامی گورستانِ مرکزی شهر را میدیدم که به دوردستها میرفت و در کنارهی افقِ باختر ناپدید میشد. هنگامی که دستم را فشردند، فقط فشاری را در برابرِ فشاری دیگر احساس کردم و بس. چهرهها را در دوردستها میدیدم، کاملاً واضح، چنان که گویی از نزدیک، اما از فاصلهای بسیار دور، بسیار بسیار دور.
تو خودْ زبانِ سایهها را بیاموز! خود بیاموز!
اکنون از آن هنگام که همهچیز سپری شده و هانا [= زنِ راوی] نیز ساعتها در اتاق خود تنها نمینشیند، بلکه به من اجازه داده دری را که چه بسیار از آن به درون میگریخت قفل کنم، گاهی با فیپس [= پسرکِ مُردهی راوی] به زبانی سخن میگویم که خود نمیپسندم.
وحشیِ من، عزیز من.
آمادهام او را به دوش بگیرم، به او قول یک بادبادک آبی میدهم، قول قایقرانی در رودخانهی دانوب و خرید تمبر. وقتی پایش به جایی میگیرد، بر زانویش فوت میکنم و در حل مسائل ریاضی به کمکش میروم.
هرچند از این راه نمیتوانم او را زنده کنم، اما هنوز فرصت هست که بگویم: او را، این پسر را، پذیرفتهام. نتوانستم با او مهربان باشم، زیرا در برآوردِ او پُر دور میرفتم.
پُر دور نرو. نخست رفتن بیاموز. تو خود بیاموز.
اما نخست باید این کمانِ اندوه را که میان مردی و زنی کشیده شده است از هم بدرم. این فاصله، سنجیدنی با سکوت، چگونه ممکن است روزی از میان برود؟ زیرا آنجا که برای من زمینی پُر از مین به شمار میآید، تا ابد برای هانا بوستانی خواهد بود.
ــــ
از داستان همهچیز اینگهبورگ باخمن، برگردان علیاصغر حداد.
حقایقِ بنیادین، از هر نوع که باشند، هماره ابتداییاند، هم از اینرو چیزی ضروریتر از آن نیست که آنها را مدام از نو و شاید هر بار متناقضتر از پیش بیان کنیم، تا فراموش نشود که هنوز وجود دارند و در واقع هرگز کامل به بیان درنمیآیند.
ـــــ
فریدریش شلِگِل.
الدنیا ــ آنچه هیچ آفریدهای در وی نیاساید.
القاضی ــ آن که همه او را نفرین کنند.
العدل ــ آن که هرگز راست نگوید.
البهشت ــ آنچه نبینند.
الوخیم ــ عاقبت او.
المعلم ــ احمق.
الطبیب ــ جلاد.
الخویشاوند ــ دشمن جان.
العطار ــ آن که همه را بیمار خواهد.
الضایع ــ روزگار او.
الپریشان ــ خاطر او.
التلخ ــ عیش او.
الماتمسرا ــ خانهی او.
العشق ــ کار بیکاران.
البیمار ــ تختهمشق حکیمان.
الآینه ــ ریشخندی روبرو.
الزمستان ــ آب بینی.
الهیچ ــ جواب کار بد.
الجلاد ــ سائل از تنگدست.
ــــــ
از رسالهی تعریفات عبید زاکانی، بهاهتمام محسن قشمی.
همانگونە کە عملِ تولّد شایستەی احرازِ هیچ شأنی در روند و فرایندِ کلّیِ توارث نیست، «آگاه بودن» نیز هیچگاه در تعارض و تقابلِ جدّی و قاطع با آنچە غریزی است قرار نمیگیرد.
ــ
نیچە.
معتقد بود بدون نشان افتخار نمیشود کار در دستشویی را آغاز کرد. او از پیوندهای پنهانِ دستشوییهای عمومی و میهندوستی خبر داشت و میدانست یک معلولِ مدالبرسینە در دستشویی چە تأثیری و چە ارزشی دارد.
ـــــ
از عصیان یوزف روت، برگردانِ علی اسدیان.
Les natures capables d’objectivité en toute occurrence donnent l’impression d’être sorties du normal. Que s’est-il brisé ou perverti en elles? Impossible de le savoir mais on devine quelque trouble sérieux, quelque anomalie. L’impartialité est incompatible avec la volonté de s’affirmer ou tout simplement d’exister. Reconnaître les mérites d’autrui est un symptôme alarmant, un acte contre nature.
طبایعِ قادر به بیغرضی، در هر وضعیتی این احساس را القا میکنند که از حالت نرمال خارج شدهاند. چه چیزی در آنها شکسته یا تباه شده؟ دانستناش محال است، اما میتوان حدس زد که مشکلی جدی و نوعی نابههنجاری وجود دارد. بیطرفی با خواستِ تأیید شدن [= خود را به اثبات رساندن] یا صرفاً وجود داشتن ناسازگار است. اذعان به شایستگیهای دیگران مرضْـنشانهای نگرانکننده است و اقدامیست علیه طبیعت.
ـــــ
سیوران.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 11 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 months ago