𝙄𝙁𝘼𝙀𝙇.

Description
پدر همه‌ی زرافه‌های دنیا.

ارتباط:
https://t.me/BiChatBot?start=sc-237508-n2WZTdG
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 months, 4 weeks ago

4 months, 1 week ago

این.

4 months, 1 week ago

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
یادته گفتی دیالوگی که به خاطرش ۱۳ رو نوشتی رو یادت رفت تو فیک استفاده کنی؟
تو رو خدا بگو دیالوگه چی بودد
من واتپد ندارمم

4 months, 1 week ago
5 months, 2 weeks ago

نمی‌دونم چی شد که فرار شد راه حلم. چی شد که تصمیم گرفتم علیه هر حمله‌ای که بهم می‌شه پا به فرار بذارم، بهش فکر نکنم و پشت گوشم بندازم. خبر نداشتم هرچند هم که فرار کنم، در نهایت همه اون حمله‌ها یه جایی، یه نصف شبی، می‌زنن تو همون گوشم. چی شد که دیگه در مورد گره‌های فکریم که تا آخرین عصب سر انگشت‌هامم ریشه دوونده با کسی صحبت نکنم. حتی با تراپیستی که یه زمانی بهش پول میدادم تا حرفامو گوش کنه و حالا انگار پولم بدن دیگه نمیرم. دیگه پناه بردن هم برام معنا نداره‌، نه به نوشتن پناه می‌برم نه به نقاشی کشیدن، نه به دوستانم.
انگار همه چیز از یه جایی رنگ باختن و اگه واقعا پناهگاهی هم باشه جز تختم چیز دیگه‌ای نیست.

5 months, 2 weeks ago

چقدر عمیقا تنها بودن بده. چقدر وقتایی که یه آغوش امن می‌خوای و نیست بده. چقدر بده که کسی نیست وقتی از گریه می‌لرزی بغلت کنه. چقدر قربانی بودن بده، این روزا، این لحظه‌ها، این اشک‌ها،
این فروپاشیا... بده.

5 months, 3 weeks ago

گاهی احساس میکردم به اندازه‌ی کافی برای بعضی چیزا سوگوار نبودم. برای بعضی چیزا باید تو تاریکی می‌نشستم، زانومو بغل می‌کردم و بلند بلند گریه می‌کردم. لازم بود بعضی وقتا جای سکوت، جای فرار یا حتی جای عصبانی شدن، فقط سوگواری کنم. شاید سوگواری از دردشون کم می‌کرد. مثلا کاش می‌شد وقتی می‌دیدم چقدر مامانم اذیت می‌شه و همه چی براش سخت می‌گذره، فقط گریه کنم، نه فرار. شاید باید برای برادرم بیشتر غصه می‌خوردم، برای روزهایی که تو اوج سختی خودشون گذشتن، برای دوره‌ی دانشجویی‌ای که توی حوزه علمیه گذشت، خاک بیشتری تو سرم می‌ریختم.
یا مثلاً برای وقتی که دونه دونه دوستامو از دست دادم، یا برای خودم، برای وقتایی که دیگه نتونستم بنویسم، دیگه نتونستم نقاشی کنم... برای وقتی که به هر دری زدنام شد بشین سر جات بلندپروازی نکن بیشتر گریه می‌کردم.
شاید باید وقتایی که به این فکر می‌کردم بهتره یه نفرو استخدام کنم خیلی جاها نقش پدرمو بازی کنه، جای خندیدن گریه می‌کردم. یا حتی برای اینکه یه روز کاملو توی یه شهر غریب زیر بارون لرزیدم، برای تبدیل شدن به آدمی که هیچوقت فکرشو نمی‌کردم، برای اینکه روز تولدم تو یه کافه تنها نشسته بودم و کیک و چای‌مو می‌خوردم و منتظر زنگ مامان و بابا بودم، برای وقتی که نتونستم حرف بزنم چون انگار دیگه حتی قد یه مو هم ظرفیت نداشتم... بیشتر غصه می‌خوردم.
شاید غصه خوردن، شاید سوگواری کردن
شاید فرصت دادن به ابراز یه درد، کمش می‌کرد. وزن بعضی چیزا رو کمش می‌کرد...

9 months ago

من فکر کنم جهان دیگری هم هست
خدا بگو جهان دیگری داری
که قطعا عشق یک وجود نامیراست...

9 months ago

بخونیدش و بیاین در موردش صحبت کنیم.

9 months ago

صورتیش تقدیم به شما

11 months, 1 week ago

اومدم بگم midoricoll شاپ جدیدمونه. پیج قبلی به فنا پیوست و کلا از الگوریتم خارج شد مجبور شدیم یه پیج جدید بزنیم. لطفا حمایتمون کنین?
سومیماسننننن

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 months, 4 weeks ago