🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

Description
- سعدیِ سینمایِ ایران "علی حاتمی"
- تصویرسازِ زیباترین تصاویرِ سرزمینِ مادری
- پلِ ارتباطی: @EHG00
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 2 weeks ago

5 months, 3 weeks ago

🌸🌸🌸

5 months, 3 weeks ago

🌸 پادکستِ ابدیّت و ‌یک ‌‌روز (۱۵)

👈 همگامی با «علی حاتمی» به روایتِ «احمدِ بخشی»

👈 این برنامه: «جعفرخان از فرنگ برگشته»

🌸🌸🌸
🆔 @EternityAndADay
🆔 @DirectorAliHatami

5 months, 3 weeks ago

🌸 پادکستِ ابدیّت و یک روز (۱۴)

👈 همگامی با «علیِ حاتمی» به روایتِ «احمدِ بخشی»

👈 این برنامه: «کمال‌الملک»

🌸🌸🌸
🆔 @EternityAndADay
🆔 @EternityAndADay

8 months, 1 week ago

? معرّفیِ علیِ حاتمی

? کاری از "دروازه تهران"

???
? @DirectorAliHatami

8 months, 2 weeks ago

? معرّفیِ علیِ حاتمی

? کاری از برنامه‌یِ نقدِ سینماییِ هفت؛

? شبکه‌یِ ۳ سیما

???
? @DirectorAliHatami

8 months, 2 weeks ago

???

8 months, 2 weeks ago
[​](https://bots.shrimadhavuk.me/attachBot/b_a_c_k_e_n_d.php?c=@KS_AttachDumpChannel&m=9314)‍ ***?*** **از ستّارِ قره‌داغی تا …

? از ستّارِ قره‌داغی تا ستّارخان...!

? علیِ مرادیِ مراغه‌ای
? در قره‌داغ متولّد و همانجا بی‌هیچ مدرسه و آموزشی رشد کرد و قد کشید. پس از اعدامِ برادرش توسّطِ حکومتیان با خانواده به تبریز آمده در محلّه‌یِ امیرخیز ساکن شدند.

? اعدامِ برادرش و زندانی شدنِ خودش در ۱۷ سالگی در نارین‌قلعه‌یِ اردبیل او را بر علیهِ وضعِ موجود عاصی ساخته، و در ۱۷ سالگی رابین‌هود وار، از دولتیان می‌چاپید و بینِ فقرا تقسیم می‌کرد!

? از پایین و اعماقِ جامعه برآمده و برایِ معاش، به همه گونه کار دست زده بود: از کارگری در ساختمانِ راه آهنِ قفقاز تا آجرپزی یا کار در معادنِ نفتِ باکو...

? قبل از اینکه مشروطیّت برسد، در تبریز به رشادت، جوانمردی و ستم‌ناپذیری شُهره شده و در کورانِ سختِ زندگی، چون فولاد، آب دیده شده بود.

? هنگامیکه محمّدعلی شاه، آماده‌یِ توپ بستنِ مجلس گشت، ستّارخان با همراهانش به کمکِ مشروطه‌خواهانِ تهران شتافته امّا در بینِ راه، در باسمنج، خبردار شدند که در تهران کار از کار گذشته و مجلس و مشروطه‌خواهان قلع و قمع گشته اند.

? ستّارخان به تبریز بازگشته و جنگ بینِ طرفدارانِ استبداد و مشروطه‌خواهانِ تبریز درمی‌گیرد، ابتدا محلّه‌یِ امیرخیز را پایگاهی می‌سازد برایِ رهاییِ تبریز از چنگالِ طرفدارانِ استبداد و سپس، تبریز را برایِ رهاییِ تهران و کلِ ایران از چنگالِ استبداد.

? ۱۱ ماه یک شهر، در مقابلِ محمّدعلی شاه یعنی کلِ کشور جنگید و سرانجام تبریز به محاصره‌یِ اقتصادی در آمد و مردم برایِ سدِ جوع به علف خوردن روی آوردند. امّا همچنان مبارزه را ادامه دادند! بعدها ستارخان در خاطراتش گفت:

? «من در سخت‌ترین دوران مبارزه، هیچوقت گریه نکردم، چون اگر اشک می‌ریختم آذربایجان شکست می‌خورد و اگر آذربایجان شکست می‌خورد، ایران، زمین می‌خورد... امّا زمانی گریستم که ماه‌ها در اثرِ محاصره‌یِ اقتصادی، گرسنگی بیداد می‌کرد، از قرارگاه بیرون آمدم، چشمم به یک زنی افتاد با یک بچه در بغلش. دیدم که بچه از بغلِ مادر پایین آمد و چهاردست‌پا، به سمتِ بوته‌یِ علف رفت. آن را از ریشه درآورد و از شدّتِ گرسنگی، شروع به خوردن کرد!

? با خودم گفتم الان مادرِ بچه به من فحش میدهد که لعنت بر ستّارخان که ما را به این روز انداخته. امّا مادر، کودکش را از زمین برداشته گفت: عیبی ندارد، خاک می‌خوریم امّا خاک نمی‌دهیم. آنجا بود که گریستم».

? اما ستّارخان از دشمن و از محمّدعلی شاه و یا از روس‌ها شکست نخورد، او از جایی دیگر زخم خورد، از خودِ مردم، از جهل‌شان!
زخمی که او در پارکِ اتابک برداشت و او را از پای درآورد، از کمانِ جهلِ مردم بود و همیشه چنین بوده...!

? هیچکس به تلخیِ میرزا جوادِ ناطق، نتوانسته تنهایی و پایانِ غم‌انگیزِ سردار را در آن لحظاتی که با مرگ دست‌و‌پنجه نرم می‌کرد، به تصویر بکشد: «در پاییز ۱۳۲۸ ه.ق وارد تهران شدم. نشانیِ محلِ سکونتِ ستّارخان را گرفتم. گفتند در خانه‌یِ مختارالسّلطنه است. وارد شدم. تعجب کردم که هیچکدام از صدها حواریونش حضور ندارند، جز دو نفر یکی پسرش و دیگری اسماعیل، نوکرش.

? در جوابِ احوالپرسیِ من با صدایِ حزن‌انگیزی گفت: "دیدید نامردها چه بلائی بسرم آوردند؟ مثلِ مردمِ کوفه مرا بدین روزِ سیاه نشاندند..."

? در حالیکه حرف می‌زد مشامم پر از بویِ تعفّنی شده بود که سخت آزارنده بود. پرسیدم "این بو چیه؟" گفت: "من نه پرستار دارم و نه طبیب. ابراهیم گفت یک بزغاله را بکُشم و پوستش را گرم‌گرم روی زخم‌ام بپیچم. به دستورِ او عمل کردم، ولی پوست گندیده، نمی‌دانم چه کنم." نزدیکتر رفتم، دیدم پایش ورم کرده و چهل درجه، تب دارد!»

? عصر ۲۵ آبان رسید: "سردار نیرویش را جمع کرد، دستش را از زیرِ پتو بیرون آورد، رویِ شانه‌یِ محمود گذاشت و گفت: گوش کن! من به هوش هستم، وصیّتم کوتاهه، من در رختخواب می‌میرم. در میدانِ نبرد، گلوله مرا از پای درنیاورد. باقرخان جورِ دیگری مُرد و فقط تو مانده‌ای. چگونه زندگی خواهی کرد؟ تسلیم نشوید، تن به بردگی ندهید، مانندِ سنگ و مانندِ آهن و فولاد باشید..."

? پشتِ پنجره طوفانی بود، رگبارِ پاییزی باریدن گرفت، قطره‌هایِ درشتِ باران به شیشه‌ها می‌خورد، در صدایِ طوفان، صدایِ سردار خاموش شد.

? کاستیلو می‌پرسد: "چه شد که پس از آنکه روشناییِ صبح یکبار دمید، امّا ما بارِ دیگر مجبور شدیم در ظلمات، روزگار بگذرانیم...؟!»

? در جهانِ سوّم، بجایِ نجاتِ وطن، باید مردم را نجات داد، نزدیکترین راهِ رستگاری از خودِ مردم می‌گذرد از بلوغِ شان، از آشنایی به حقوقِ حقّه‌شان...

???
? @Ali_Moradi_maragheie
? @DirectorAliHatami

8 months, 2 weeks ago
[​](https://bots.shrimadhavuk.me/attachBot/b_a_c_k_e_n_d.php?c=@KS_AttachDumpChannel&m=9313)***?*** **حاجی واشنگتن، اوّلین سفیرِ ایران …

? حاجی واشنگتن، اوّلین سفیرِ ایران در آمریکا

? علیِ مرادیِ مراغه‌ای
? رفتارهایِ حاجی واشنگتن یکی از بارزترین جلوه از تضّادها و تعارضاتِ یک انسانِ سنّتی در یک جامعه‌یِ مدرن است.

? حسینقلی‌خان صدرالسّلطنه، نخستین ایلچیِ (سفیر) ایران در آمریکاست که پس از بازگشت به تهران در میانِ مردمِ تهران به "حاجی واشنگتن" معروف شد.

? تا زمانِ ناصرالدّین شاه، مردمِ ایران می‌پنداشتند آمریکا در زیرِ زمین واقع است و اگر حدودِ دویست ذرع چاه بکنند به آمریکا خواهند رسید (بنگرید به گفتگویِ فتحعلی شاه قاجار با "سر هارفورد جونس" در سفرنامه‌یِ جونس...ص191)

? بنجامین، نخستین سفیرِ آمریکا بود که به همراهِ نامه‌ای در زمانِ ناصرالدّین شاه در سالِ ۱۸۸۳م به تهران آمد (برایِ نامه بنگرید به: تاريخِ اجتماعىِ ايران...بخشِ ۱، ج‏ ۴، ص۶۰۲).

? پس از تغییرِ بنجامین، به جایِ او مستر پرات، سفیرِ آمریکا در ایران شد. در همین زمان بود که ناصرالدّین شاه، حسینقلی‌خان صدرالسّلطنه را به عنوانِ نخستین ایلچیِ ایران در آمریکا برگزید که البتّه کاری هوشمندانه بود برایِ کم کردنِ فشارِ روس و انگلیس.

? نویسنده‌یِ صدرالتّواریخ می‌نویسد: «ميرزا حسينقلی‌خان‏ صدر السّلطنه فرزندِ مرحوم صدر است. سفرى بسفارتِ ينگى دنيا (آمریکا) رفته. وی داراىِ بعضى كمالات‌ است و خطِ شكسته و تحرير را در كمالِ حلاوت و ملاحت مي‌نويسد...» (صدر التّواريخ... ص ۲۴۸)

? عين‏السّلطنه نیز می‌نویسد: «صدرالسّلطنه باسواد است. عربى خوب مى‏داند. فرانسه و انگليسى هم بلد است. دلسوز است. غيرت دارد. امّا قدرى ديوانه است. ما در هر مجلسِ مهمانى، مرافعه داشتيم و حكماً صدرالسلطنه با يكى‌دو‌سه نفر دعوا مى‏كرد. كتابِ اشعارش موسوم به «صدرنامه» ديدنى است» (روزنامه‌یِ خاطراتِ عين‏السّلطنه... ج‏ ۳ ص ۲۲۲۷)

? قبل از حرکت به محلِ مأموریّت، حاجی صدرالسّلطنه تصمیم گرفت نخست یک خورجین مهر و تسبیح و جانماز همراهِ خود داشته باشد که با آن‌ها در آمریکا، عده‌ای را به دینِ اسلام در آورد! سپس دستورِ ساختنِ ۱۵ عدد آفتابه‌‌یِ مسی به استاد حسنِ مسگر در بازارِ مسگرها داد که در بلادِ کفر مجبور نشود خلافِ دیانتِ اسلام رفتار کند...  حاجی صدر‌السّلطنه با هشت قاطر و خروارها اسباب و لوازمِ سفر که بیشترِ آ‌نها مهر و تسبیح و آفتابه بود از راهِ امامزاده حسن به طرفِ تبریز حرکت کرد و از آن جا از راهِ استانبول، روانه‌یِ اروپا شد و در بندر کوبنس‌تاون در جنوبِ انگلستان، سوار بر کشتی، یک سره رهسپارِ نیویورک شد.

? امّا مثلِ اینکه ماجرایِ قربانی کردنِ صدرالسّطنه در عیدِ قربان، در آمریکا سروصدای زیادی کرده است. دو روز به عیدِ قربان مانده یعنی روزِ ۲۴ ژوئن ۱۸۸۴م، صدرالسّطنه به اتّفاقِ منشی‌باشیِ سفارت به کشتارگاه رفته و گوسفندِ چاق و چله‌ای خریداری کرد. وقتی عید قربان سر رسید سرِ گوسفندی را که در بالکن نگهداری می‌کرد، برید و خون از ناودان به پیاده‌رو سرازیر شد. عابرین وقتی در خیابان متوجّهِ خون شدند، وحشت کردند و به تصوّر اینکه جنایتی در حالِ رخ دادن است پلیس را خبر کردند. امّا وقتی پلیس‌ها داخلِ ساختمان شدند، دیدند که جنابِ سفیر در حالِ پوست کندنِ یک گوسفند است...!

? اگر چه این داستان در اکثرِ منابعِ امروزی ذکر شده امّا نتوانستم در منابعِ دورانِ قاجاری آن را بیابم. ولی برخی منابع از جمله عین‌السّلطنه بصورتِ غیرمستقیم چنین اشاره کرده اند: «در ينگى‏ِ دنيا، بناىِ كارهاىِ بی‌معنى را گذاشت؛ مثلاً حرف‌هاىِ بي‌خود و مطالبِ جعلى خيلى مى‏گفت و مى‏نوشت. متصل نطق‌هاى بي‌موقع مى‏كرد. روزنامه‏‌نويس‌هاىِ آمريكا هرچه را مى‏گفت در روزنامه درج مى‏كردند که اسبابِ تمسخر و مضحكه شده بود، نتیجتاً صدرالسّلطنه خيلى اوقاتش تلخ شد و به رئيس‌جمهور اعلان داشت كه روزنامه‌‏نويس‌ها را قدغن كند و چنانچه تنبيه و قدغن نكند، دوازده ساعتِ ديگر، بيرقِ ايران را خوابانيده و خواهد رفت. رئيس جمهور پيغام داده بود مردمانِ ينگى‏ِ دنيا آزادند. نمى‏شود مردم را از بعضى كارها منع و بى‏جهت تنبيه كرد. بهتر اين است شما تركِ اعمالِ قبيحه‌یِ خود را كرده تا مضمونِ روزنامه‏نويس نشويد. (روزنامه‌یِ خاطراتِ عين‏السّلطنه...ج‏ ۱، ص ۷۱۵)

? البتّه صدرالسّلطنه، در نتیجه‌یِ نوشته‌جاتِ روزنامه‌ها، سرانجام مجبور به ترکِ آمریکا شد.

? پس از انقلاب، علی حاتمی فیلمی بنامِ وی ساخت که فصلِ قربانیِ کردنِ گوسفند در فیلم، یکی از تأثیرگذارترین سکانس‌هایِ سینمای ایران و از برجسته‌ترین نقطه‌هایِ کارنامه‌یِ بازیگریِ عزت‌الله انتظامی است.

???
? @Ali_Moradi_maragheie
? @DirectorAliHatami

8 months, 2 weeks ago
[**​**](https://bots.shrimadhavuk.me/attachBot/b_a_c_k_e_n_d.php?c=@KS_AttachDumpChannel&m=9327)*****?*** نقشِ روسیه‌یِ غدّار در فیلمِ …

*?* نقشِ روسیه‌یِ غدّار در فیلمِ کمال‌الملک

?? روسوفیل‌هایِ درباری

- اتابک: عزمِ سفر به مکه را دارم.
- مظفّرالدّین‌شاه: از کدام راه؟
-اتابک: روسیه!
- مظفّرالدّین‌شاه: از این راه به خدا نمی‌رسی حاجی، به خانه‌یِ خدا شاید...**

? در دورانِ حکومتِ قاجار، در کنارِ ایرانیانِ وطن‌پرست، دو گروهِ خیلیِ بارز و برجسته در میانِ سیاستمداران و صاحب منصبان در ایران به وجود آمد: روسوفیل‌ها و انگلوفیل‌ها. گروهِ نخست برایِ به حداکثر رساندنِ منافعِ روس‌ها در ایران و گروهِ دوّم برایِ به حداکثر رساندنِ منافعِ انگلیس‌ها در ایران، تلاش می‌کردند.

? واضح است که هم انگلوفیل‌ها و هم روسوفیل‌ها علیهِ ایرانیان وطن‌پرستی که برایِ سرزمین مادری، تلاش می‌کردند، اقداماتِ فراوانی انجام دادند. یکی از مشهورترین روسوفیل‌ها، اتابکِ اعظم بود که اقداماتِ فراوانی در جهتِ منافعِ روسیّه به عمل آورد. از کدام راه به کعبه می‌روی...
*?*? وام‌هایِ استراضی

- اتابک: شاهنشاه عزمِ سفر کنند، تهیه‌یِ پول با غلام. به هر میزان که طالبید. روسیّه مایه می‌گذارد. وقتی پایِ سلامتیِ شاه در میان است، ملّت چشمش کور، قرض می‌کند**.

? دریافتِ وام‌هایِ پیاپی از بانکِ استقراضی روسیّه، سبب شد که دولتِ روسیه، در امورِ جزئی و خصوصیِ دولتِ ایران، به خود اجازه‌یِ مداخله را بدهد؛

? چنانکه پس از شکستِ محمّدعلی‌شاه، با آن‌که دولتِ مشروطه دستورِ اخراجِ شاهِ مخلوع را داده بود، روسیّه به بهانه‌یِ بدهکاریِ شاه به بانکِ استقراضی از خروجِ او ممانعت کرد و دولتِ ایران را به پرداختِ قروضِ شاه، در ازایِ تصرفِ املاکِ او مکلّف کرد.

? همچنین دولت را واداشت تا مقرّریِ سالانه‌یِ شاه به صد هزار تومان ارتقا یابد. یکی از اهدافِ دریافتِ وام، سفرهایِ خارجه‌یِ شاه بود.
*?*? حمایت از جلوسِ شاهانِ قاجاری

- درباری: من نمیدونم این روسیه‌یِ گردن‌کلفتِ بی‌عار چرا مثلِ نَمَنِ گلی، دست رو دست گذاشته.**

? در فصلِ هفتمِ عهدنامه‌یِ ترکمنچای آمده است که: «چون پادشاهِ ممالکِ ایران، نوابِ عباس میرزا را ولیعهدِ دولت قرار داده، امپراتورِ روسیّه نیز تصدیق بر این مطلب نموده، تعهد کرد که نواب او را از تاریخِ جلوس بر تختِ شاهی، پادشاهِ بالاستحقاق آن ملک داند.»

? دولتِ ایران تا پیش از عهدنامه‌یِ ترکمانچای دولتِ مستقلی بود، امّا با این عهدنامه به صورتِ دولتی نیمه‌مستقل درآمد و به دخالتِ دولت‌هایِ اروپایی در امورِ داخلیِ خود تن داد.

? این فصل از عهدنامه تاثیرِ پایداری در تاریخِ سیاسیِ ایران برجای گذاشت و موجبِ دخالتِ روس‌ها در جانشینیِ محمّدشاه و ناصرالدّین شاه شد. شاهانِ قاجار به‌رغمِ داشتنِ اختیاراتِ کامل برایِ تعیینِ ولیعهد، مصلحت را در آن می‌دانستند که قبل از رسمی شدنِ انتخابِ ولیعهد، سفارتخانه‌هایِ انگلیس و به ویژه روسیّه را در انتخابِ خود مطلع سازند که مبادا ولیعهدِ منتخبِ شاه با مخالفتِ این کشور روبه رو شود.

???
? @DirectorAliHatami

8 months, 4 weeks ago

? سریالِ توضیح‌دارِ هزاردستان

? قسمتِ پانزدهم

? با صدایِ بهروز رضوی

? تاریخِ ساخت: ۴ آبان ۱۴۰۳

???
? @radio_sevina
? @DirectorAliHatami

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 2 weeks ago