?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 3 weeks ago
زخمِ اصطکاکِ لبههای تیز و خشنات را به جان میپذیرفت تا یک روز، یک روزی که هیچ معلوم نبود در کار باشد یا نه، نرم شوی، آن روی صیقلیات را هم ببیند.
«دوستداشتن»، فاصلهی بین خَسته شدنِ بیحاصل، تا ساختن و رسیدن است.
سال نوی اونایی که یک سال دیگه هم اینجا (که برام عزیزه) بودن مبارک!
آدم کجا با این همه کوچکی و بیکفایتی و محدودیت به صلح رسید؟ با عمر کوتاه، تن ضعیف، مغز محدود، احساسات دمدستی، و این همه ناتوانی؟ چرا باور نمیکنم که اشرف مخلوقات باشم؟ «چرا من اینهمه کوچک هستم که در خیابانها گم میشوم؟ چرا پدر که اینهمه کوچک نیست و در خیابانها گم نمیشود کاری نمیکند که آن کسی که به خواب من آمدهاست، روز آمدنش را جلو بیندازد؟»
کدام میزبان، اسمِ من را لیستِ میهمانهای مراسمِ پذیرشِ این همه ناکارآمدی از قلم انداخته است؟
من بزرگتر میشوم، امّا هنوز در برابر چیزهایی کوچکم، موشم، مورچهام. به خودم گفتم این بار دیگر فرق میکند، دختر بزرگی شدهای، چیزهایی را از سر گذراندهای، پیراهنهایی پاره کردهای. این بار دیگر خودت را جمع و جور نگه میداری، بدون گریه، بدون اینکه صدایت بلرزد. حرفی که باید را میزنی و تمام.
زرشک!
دوباره اشکهایم ریخت. ریخت و بند نیامد. صدایم لرزید. دوباره انگار کودک بودم. شکننده و مستأصل. دوباره انگار قرار بود بروم مدرسه و از خودم و زندگیم متنفر باشم ولی صدام در نیاید.
همهش برگشت. دیدم درونم خرابه است. خرابه که سدّ ندارد، نمیشود چیزها را پشتش نگه داشت. هر چه بسازی باز خراب میشود. مهم نیست چقدر بخواهی برای بچّهی شکننده و مستأصل دیگری تکیهگاه باشی، جز خرابه هیچ چیز نیستی. خرابهی دور!
«مسابقهی تکرار یک کلمه»
وقتی که تو خونه ام اضطراب دارم. وقتی که همه جا سکوته اضطراب دارم. وقتی تنهام اضطراب دارم. وقتی کسی در خونه رو باز میکنه میاد توو اضطراب دارم. وقتی کسی باهام حرف میزنه اضطراب دارم. وقتی یه صدای یهویی میاد اضطراب دارم. وقتی ایران شب میشه و اکثر آدمایی که لست سینم براشون بازه و لست سینشون رو میبینم آف میشن و میخوابن، اضطراب دارم. وقتی تو میخوابی و قبلش مکالمهمون خوب نبوده اضطراب دارم. وقتی کارام زیاده اضراب دارم. وقتی بیکارم اضطراب دارم. وقتی هوا رو به تاریکی میره اضطراب دارم. وقتی باز صبح میشه اضطراب دارم.
همش دارن تو دلم رخت میشورن. گاهی حس میکنم از شدت اضطراب دارم بالا میارم و باید گریه کنم. نمیدونم چمه. نمیدونم چرا تنها راهم اینه که حواسم پرت باشه. یه چیزی باید باشه که حواسمو پرت کنه و بعد یه چیز دیگه باید حواسم رو از خود اون چیز پرت کنه. همش مجبورم گوشی رو دستم بگیرم و یه کاری کنم که تنها نباشم، یه کاری کنم که حواسم پرت شه. دلم میخواد چندین ساعت فقط کندی کراش بازی کنم، دوست دارم تمام حواسمو بدم بهش. وقتی تو بازی جونام تموم میشه اضطراب میگیرم. باید برگردم به زندگیم. وقتی میگم «زندگیم» خندهداره. هیچیش مال من نیست. با هیچ بخشیش دوست نیستم. همه چی تهدیده و دشمنی و اضطراب. البته که اضطراب.
وقتی که به افتادنِ یه اتفاقی که زندگی رو برام بهتر کنه دل میبندم، اضطراب میگیرم. از احتمالِ نیفتادنش اضطراب میگیرم، حتا از افتادنش اضطراب میگیرم. وقتی خط و خشی بهش میافته اضطراب میگیرم. از اینکه باید مثل سگ تشنه دنبال یک چیزی یا کسی باشم که زندگیم رو بهتر کنه اضطراب میگیرم. از اینکه هیچ جاش دست خودم نیست اضطراب میگیرم. از این انفعال و ضعف اضطراب میگیرم. از اینکه همهی تخممرغهامو تو یه سبد بذارم اضطراب میگیرم. از فکر اینکه هیچ سبد دیگهای ندارم اضطراب میگیرم.
https://t.me/NewtonIsSoLost
ورژن بسیار روزمرهی سیب و فاجعه. فاقد هرگونه ارزش مادی و معنوی.
زنگ زدم، مامانم تلفن رو برداشت گفت «یه دختر همسن تو رو کشتن، درست رو خوب بخون مجبور نشی برگردی پیش این وحشیا.»
الهی بمیرید، نه به مرگ سریع و راحت، به بدترین و شکنجهآورترین مرگها. با صدای ضجّههاتون مدیتیشن میکنم یه روزی.
«إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ... كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا [۱]» در تمامِ زندگیام هرگز هیچ اتفاقی اینقدر من را از آدمی که بودم تغییر نداده است. آن سرمای سگکُشی که یکباره زیر پوستم احساس کردم هنوز هم هست.…
باد میآمد و سردمان شده بود و تلاش میکردیم آتش منقل گرممان کند، و فکر میکردم لباسها و موهایم چقدر بوی دود گرفتهاند.
و ناگهان دیگر جایی که بودیم، نبودم. چشمم را که میبستم میرفتم به همان شبی که باد و سرما و آتش و بوی دود بود و تو هم بودی.
چرا در هر خاطرهای که هستی تمام عناصرِ آن خاطره را تا ابد توی ذهنم به خودت وصل میکنی؟ چرا تهِ هر راهی به تو میرسد امّا خودم نمیرسم؟
پول من جیگلجیگل نمیکند چون وجود ندارد.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 3 weeks ago