رضا موسوی طبری

Description
پاره‌هایی از مکتوبات و منشورات نگارنده در ادب و تاریخ و سیاست
@mousavitabari
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 2 weeks ago

4 months, 1 week ago
***🔸*****چند پرسش در باب فعل شرافتمندانه**

🔸چند پرسش در باب فعل شرافتمندانه

"مذاکره و توافق با آمریکا مشکلی از کشور ما حل نخواهد کرد، لذا نه عاقلانه است، نه هوشمندانه و نه شرافتمندانه". این امری روشن است. اما چند پرسش:

آیا کشوری را که چنین گرفتار است و مشکلات عدیدۀ داخلی و خارجی دارد باید از همه نوع سرمایۀ مادی و معنوی خالی کرد؟

باید مدام در آتش اختلاف و دوقطبی دمید و از ملّتی واحد، ابلقِ خودی و غیر خودی و ولایی و غیر ولایی و باحجاب و بی‌حجاب ساخت؟

باید ظرف ۳۵ سال که افزایش قیمت کالاها در همین عربستان ۵۰ درصد بوده و در ایران ۱۲۰۰۰ درصد، مردم را بابت اعتراضشان شماتت و زندانی کرد؟ این شرافتمندانه است؟

باید با وجود بیست میلیون حاشیه‌نشین‌ و فقر طاقت‌سوز اکثریت مردم صحبت از رسیدن به قله کرد؟

باید با این تورم کمرشکن و با مسکنی که بنا به گزارش مراکز رسمی خریدِ واحدِ نودمتری‌اش یک قرن پس‌انداز می‌طلبد اگر جوانی کارگر مثل محسن شکاری عاصی شد و سطلی آتش زد و کاردی کشید و بازوی هموطن مقابلش را زخمی کرد اعدام شود؟ این شرافتمندانه است؟

باید در کشوری با این‌همه نخبۀ علمی و اجرایی، برای انتخاب زمامداران امور مملکت، با حربۀ شورای نگهبان مردم را بین چند گزینۀ درجه دو و سه و بلکه نازل‌تر، مخیّر و یا به واقع مجبور کرد؟

باید تعدادی از معترضان نتیجۀ انتخابات را کشت و تعدادی را در حبس و حصر افکند و به تعدادی هم تجاوز کرد؟ این شرافتمندانه است؟

باید قاضی مفسد فاسد بی‌همه‌چیز را بابت صدور آن احکام کذایی فقط ۲۰۰ هزار تومان جریمه کرد؟

باید ۱۴ سالِ تمام بی‌وقفه از ده‌ها شبکه علیه –به زعم شما- سران فتنه تبلیغات کرد و حتی برای یک دقیقه به آن‌ها فرصت دفاع نداد؟ این شرافتمندانه است؟

باید هواپیمایی را با آن‌همه سرنشین مظلوم و بی‌گناه سرنگون کرد و تا همین ترامپ ملعون کنایه نزد از حقیقت ماجرا پرده برنداشت؟ این شرافتمندانه است؟

باید دست چپاولگر و مفسد را باز گذاشت تا به قدر وسع بکوشد و ببرد و به ریش مردم بخندد؟

باید با وجود اطلاع و آگاهی کامل از فساد و دزدی ریاست قوۀ قضائیۀ وقت و امثال و اقرانش او را و دیگران را ابقا کرد و نواخت و ستود؟ این شرافتمندانه است؟

باید به سودای جلوداری و امامت امّت در جهان اسلام هزینۀ چندین ارتش را از جیب مردم ناراضی و فقیر ایران به عهده گرفت؟

باید هزاران مؤسسۀ بودجه‌خور بی‌خاصیت درست کرد تا برای ما مرید و مزدور جمع کنند؟ این شرافتمندانه است؟

باید مدام بر تعداد کارمندان افزود و پیکرۀ دولت ناکارآمد را فربه ساخت تا حتی نتواند خودش را راه ببرد؟

باید هزاران هنرمند و پزشک و عالم را رنجاند و از کشور فراری داد؟

باید طوری رفتار کرد که هموطنِ خارج‌نشین جرأت نکند یا اجازه نداشته باشد به میهنش سفر کند؟ و بعضاً جنازه‌اش از سر لطف و مرحمت ما در ایران دفن شود؟ این شرافتمندانه است؟

باید سردرِ مکان تاریخی و توریستی پارچه زد و خطاب به شهروندان، ولی با کنایه به گردشگر خارجی، به چند زبان زنده از قول پیامبر نوشت: مبادا رفت و آمد کافران در شهرها شما را بفریبد؟

باید رضاشاه را اژدهای زمین‌خوار نامید اما خود نام بنیاد پهلوی را به بنیاد علوی تبدیل کرد تا زمین‌خواری‌ها یا دست کم مردم‌آزاری‌ها به نام امام اول (ع) صورت گیرد؟

باید هر گاه لازم شد جیب مردم را خصوصاً در مؤسساتی تحت نام ائمه خالی کرد تا ملت از دین و آیین بیزار شوند؟

باید به هر بهانه و هر اسمی از مردم پول زور گرفت تا فقط چرخ حاکمیت و زندگی عمّال آن بچرخد؟ این شرافتمندانه است؟

باید با قاری تلمیذنواز و آخوند باجناق‌باز و مدیر لواط‌کار و شیخ زمین‌خوار برخورد تندی نکرد تا رهروان این راه خطیر دچار خوف نشوند؟

باید مرقد امام مستضعفان را چندان آراست که کاخ محمدرضا که سهل است، قصر قارون و شداد هم در جوارش رنگ و جلوه‌ای نداشته باشد؟ این شرافتمندانه است؟

باید آن وَلَدُ الشّبهۀ کندذهنی که از صلب وابستگان نظام پا به جهان گذاشت با خودرو آنچنانی و رانندۀ مخصوص راهی مدرسه و بازار شود آن وقت بچه‌های تیزهوش مردم در هر دولت کثافتی با معیوب‌ترین اتوبوس‌ها جابجا شوند و جنازۀشان به والدین تحویل داده شود؟ این شرافتمندانه است؟

باید وقتی زن سالخوردۀ شریف و هنرمند پاکدامنی با مردی موقّر و مسنّ روی سن دست داد قیامت به پا کرد و دستگاه قضا فوراً پرونده‌سازی کند اما در برابر این همه تعرض و تجاوز به زنان و دختران به هنگام رنجوری و بیماری در آمبولانس و مراکز درمانی خفقان گرفت؟ این شرافتمندانه است؟

باید تمام اقتصاد مملکت را به چهار نهاد تحت فرمان همچون ستاد اجرایی و بنیاد مستضعفان و آستان قدس و قرارگاه خاتم سپرد تا هست و نیست ملت در ید قدرت ما باشد؟ این شرافتمندانه است؟

🔹بله، مشکل مردم ایران با مذاکره حل نمی‌شود. مشکل جای دیگری است که به امید خدا روزی مردمی شرافتمند گره از کار فروبستۀ خود خواهند گشود.

#شرافتمندانه

t.me/rezamousavitabari

4 months, 2 weeks ago
***🔸*****توضیح ضروری**

🔸توضیح ضروری

دیروز یادداشتی نوشتم و پس از گذشت ساعاتی آن را حذف کردم که همین امر برای تعدادی از عزیزان موجب سوال شد.
در مکتوبات بعض دوستان و چندین کانال حرفه‌ای خبررسانی دیده بودم که جناب آقای خاتمی با عباراتی خاص مردم را تشویق به حضور در راهپیمایی ۲۲ بهمن کرده‌اند. لذا بنده هم نظرم را نوشتم. اما چندی نگذشت که برخی از مخاطبانم تذکر دادند این عبارات علی رغم شهرتی که یافته از قلم ایشان صادر نشده است. پیگیری کردم و تا اینجا معلومم شد آن عبارات ظاهرا در بیانیۀ مجمع آمده و حاصل تصمیم و سلیقه جمعی است نه عبارات شخص ایشان.
اگرچه ممکن است حضرت آقای خاتمی حتی در راهپیمایی پیش رو حضور پیدا کنند اما دور از جوانمردی و امانتداری بود که بخواهم با وجود آگاهی از مسائل مذکور صرفا برای حفظ آبروی خودم بر بقای آن یادداشت در کانال پافشاری کنم.
اگر خدا عمر بدهد و دل و دماغی باشد از آن دست (البته مستند و متقن) بسیار خواهم نوشت. شب دراز است و قلندر بیدار و بیکار. به قول بیدل دهلوی:

نوشتم هرچه دل فرمود و خواندم هرچه پیش آمد
مرا بی‌اختیاری‌ها به خجلت متهم دارد

https://t.me/rezamousavitabari

4 months, 2 weeks ago
***🔸*****چند بیتی از شاهنامه تقدیم به …

🔸چند بیتی از شاهنامه تقدیم به مهدی نصیری
🔹به فرخندگی میلاد عباس بن علی (سلام الله علیه)

چند ساعت پیش از این، لابد به مناسبت دهۀ فجر، خبر دستگیری دوست و سرور عزیزم آقامهدی نصیری در آرامگاه فردوسی منتشر شد. همسر بزرگوار ایشان نوشتند که آقامهدی مشغول صحبت در خصوص تاریخ ساخت آرامگاه و بانی احداث آن بنا یعنی رضاشاه و اهمیت شاهنامه برای ایرانیان بود که ناگاه مأموران از راه رسیدند و الی آخر.
یادم آمد از آخرین صحبتی که با این آزادمرد دلیر و دانا داشتم و جنابش از سر لطف از من بنده خواسته بود که در صفحۀ یوتیوبش دربارۀ شاهنامه و ایران صحبت کنیم. کمی طفره رفتم و وعده دادم که به زودی. اما این به زودی تا امروز به طول انجامید و مایۀ شرمساری من شد.
حال که مژدۀ رهایی آقامهدی نصیری رسید چند بیتی از شاهنامه را به محضر شریفش تقدیم می‌کنم. امروز روز میلاد حضرت ابوالفضل (ع) است. وقتی جنابش را بازداشت کردند من این ابیات را که در خصوص دلاوری‌های "گرامی" فرزند "جاماسب" است زمزمه می‌کردم. مناسبت تمام دارد و درسی است برای همۀ کسانی که دل در گرو مهر ایران دارند و قصد تلاش برای رسیدن به کشوری آزاد و آباد. بخوانید:

گرامی خرامید با خشم تیز
دل از کینهٔ کشتگان پرستیز

میان صف دشمن اندر فتاد
پس از دامن کوه برخاست باد

سپاه از دو رو بر هم آویختند
و گرد از دو لشکر برانگیختند

بدان شورش اندر میان سپاه
از آن زخم گردان و گرد سیاه

بیفتاد از دست ایرانیان
درفش فروزندهٔ کاویان

گرامی بدید آن درفش چو نیل
که افگنده بودند از پشت پیل

فرود آمد و بر گرفت آن ز خاک
بیفشاند از خاک و بسترد پاک

چو او را بدیدند گُردانِ چین
که آن نیزهٔ نامدارِ گزین

از آن خاک برداشت، بسترد و بُرد
به گِردَش گرفتند مردانِ گُرد

**ز هر سو به گردش همی ‌تاختند
به شمشیر، دستش بینداختند

درفش فریدون به دندان گرفت
همی زد به یک دست گرز، ای شگفت**

سرانجام کارش بکشتند زار
بر آن گرم‌خاکش فگندند خوار

دِریغ آن نَبَرده سوارِ هژیر
که بازش ندید آن خردمندِ پیر

https://t.me/rezamousavitabari

9 months ago
***?*****حکایتی که این روزها** **باید مرور …

?حکایتی که این روزها باید مرور کرد

اساساً برای این‌که بدانیم چگونه اسراییل پدید آمد و چگونه است که جمعی قلیل همچنان با خدعه بر دیگران غلبه می‌کنند باید این فصل از کتاب سرّ الاسرار را که گویی شخصیت قصه‌اش تمثیلی از صهیونیسم افساربریده است و محمدعلی فروغی برای شادی روان دوست میهن‌پرستش دینشاه ایرانی انتخاب و ترجمه کرده، و در یادنامۀ پورداود نیز منتشر شده، بخوانیم. (جالب اینکه مئیر عزری نخستین سفیر اسرائیل در تهران همچون مفتریان وطنی، فروغی را یک یهودی معرفی می‌کرد.)

?در امور خود با کسی که از الهیون و معتقدان به ربوبیت نباشد و امّی باشد مشاوره مکن و مشاور تو باید پیرو ناموس تو و معتقد به شریعت تو باشد و پرهیز کن از آن که برای تو همان پیش آید که واقع شد برای دو مردی که حکایت کرده‌اند که در مسافرت همراه شدند؛ یکی مجوس بود و دیگری یهودی.
آن که مجوس بود بر استری سوار بود که آن را موافق خوی خود پرورده بود و آنچه مسافر به آن محتاج است بر آن بار کرده بود و یهودی پیاده بود، نه توشه داشت و نه برگ و سازی. پس با هم گفتگو می‌کرده و می‌رفتند.
مجوس بی‌خودی گفت: مذهب و اعتقاد تو چیست؟
یهودی گفت: اعتقاد من این است که در آسمان خدایی است و من بندۀ او هستم و از او می‌خواهم که به من و هر کس که با من در دین و مذهب موافق است خیر برساند. و معتقدم که هر کس با دین و مذهب من مخالف باشد خون و مال و عرض و اهل و فرزندانش بر من حلال‌اند و یاری او و نصیحت او و معاونت او و ترحم و شفقت بر او بر من حرام است. اينک من مذهب و اعتقاد خود را به تو گفتم تو هم به من بگو که دین و مذهب تو چیست؟

مجوس گفت: مذهب من این است که من برای خود و ابنای جنس خود خیر می‌خواهم. برای هیچ کس از خلق خدا بد نمی‌خواهم؛ خواه بر دین من باشد خواه مخالف باشد و معتقدم که با هر جانداری باید رفق کرد و جور نباید کرد و به هر جانداری آزار برسد من متألم می‌شوم و نفسم متأثر می‌گردد و آرزومندم که خیر و عاقبت و صحت و مسرت به همۀ مردم یکسره برسد.

یهودی گفت: اگر کسی به تو ظلم و تعدی کند چه می‌کنی؟
گفت: می‌دانم که در آسمان خدایی هست دانا و حکیم و عادل و هیچ چیز که بر مخلوق پنهان باشد از او پوشیده نیست و هر کس خوبی کند پاداش خوب به او می‌دهد و هر کس بدی کند به او کیفر بدی می‌دهد.

یهودی گفت: من نمی‌بینم که تو به مذهب خویش یاری کنی و به اعتقاداتت عمل نمایی.
مجوس گفت: چرا؟
گفت: چون من از ابناء جنس تو هستم و تو می‌بینی که من پیاده‌ام و راه می‌پیمایم و محنت می‌بینم و گرسنه‌ام و تو سواری و سیری و آسایش داری. مجوس گفت: راست می‌گویی. پس از استر به زیر آمد و سفرۀ خویش باز کرد و به او خوراک و آشامیدنی داد و بر استر سوارش کرد. چون یهودی بر استر سوار و مسلّط شد مهمیز زد و استر را راند و مجوس را گذاشت. مجوس فریاد کرد امان صبر کن که من هلاک می‌شوم.

یهودی گفت: مگر من مذهبم را به تو نگفتم؟ و تو هم مذهبت را به من گفتی. تو به مذهبت عمل کردی و اینک من هم می‌خواهم به مذهبم رفتار کنم. پس استر را راند و مجوس دنبال او می‌دوید، فریاد می‌کرد: امان ای یهودی مرا مگذار در این بیابان که ددان مرا می‌خورند و از گرسنگی و تشنگی جان خواهم داد، بر من رحم کن چنان‌که بر تو رحم کردم. و یهودی به فریاد او اعتنا نکرد واستر را راند تا از چشم ناپدید شد. مجوس چون از او ناامید گردید عقاید خود را به یاد آورد و متذکر شد که در آسمان خدایی هست عادل و آنچه از خلق پنهان است از او پوشیده نیست، پس سر به سوی آسمان کرد و گفت: خداوندا می‌دانی که من مذهبی داشتم و به آن رفتار کردم و آنچه از تو شنیده بودم وصف کردم و آنچه از وصف تو گفتم بر یهودی محقق شد.
مجوس چندان راهی نپیمود که یهودی را دید استر به زمینش افکند و پا و گردنش شکسته و استر دور از او ایستاده است. چون مجوس آن‌جا رسید و سخن گفت، استر او را شناخت و آواز مرافقت و هم‌عهدی برآورد، مجوس سوار او شد و راه خود پیش گرفت و یهودی را ترک کرد و او دست و پا می‌زد و مرگ را به چشم می‌دید. پس فریاد کرد که امان ای مجوس، من اکنون بیشتر سزاوار رحمتم و تو هم بیشتر از پیشتر باید رحمت کنی و من افتاده‌ام بر من رحم کن و به مذهب خود عمل نما که مذهب ترا یاری کرد و فیروز شدی. مجوس به سرزنش او پرداخت.
یهودی گفت: سرزنشم مکن که به تو گفتم اعتقاد و دیانت و مذهبی که به او پرورده شده‌ام و پدران و پیران ما به آن معتقد بودند چیست.

پس مجوس بر او رحم کرد و او را برداشت و به شهر برد و به کسان خود او سپرد در حالی که شکسته بود و چند روزی نگذشت که بمرد. اما پادشاه آن شهر احوال آن مجوس را شنید و طلب نمود و به خود نزدیک گردانید و برگزید و چون او را بس خردمند دید و دانست که به مذهب خود معتقد است و رفتار می‌کند و حسن سیرت دارد او را به وزارت برداشت و از خاصان خویش قرار داد.
(مقالات فروغی، ج ۱، ص ۲۹۳_۲۹۶)

https://t.me/rezamousavitabari

9 months, 1 week ago
شاید یک دهه پیش، مجلۀ آمریکایی …

شاید یک دهه پیش، مجلۀ آمریکایی تایم، تصویری از دختری ایرانی را بر روی جلد منتشر ساخت و بالای آن نوشت: Iran 2025
موضع برخی رسانه‌های داخلی در برابر این اتفاق جالب بود. تسنیم با بحث از قصد آمریکا برای استحالۀ ج.ا تیتر زد: ایرانی که مجلۀ تایم می‌پسندد.
چند سالی گذشت تا با هنر و تدبیر نظام مقدس درست در چنین روزهایی مسافری به نام مهسا امینی با پوششی شبیه همین دختر که در تصویر می‌بینید، در تهران، برای هدایت و ارشاد، دستگیر و متعاقباً جنازه‌اش تحویل داده شد. پس از آن اتفاقاتی در جامعه رخ داد که همه از آن َآگاهیم. این که خیابان دیگر به وضع سابق برنمی‌گردد امری طبیعی است. اما دگرگون شدن برخی معانی که ریشۀ چندهزارساله در این سرزمین دارد محل حیرت است. به نظرم اگر غرب تا کنون برنامه‌ای برای ما داشت دیگر خودش را به زحمت نخواهد افکند چرا که نیک دریافته است علم شیطان اکبر در برابر جهل نظام مقدس هیچ قدرتی ندارد.
اکنون فاصله‌ای تا 2025 میلادی نداریم اما از تصویر روی جلد تایم خیلی جلو‌تریم. چرا؟ این –به قول مرحوم رئیسی- سرعت قطار پیشرفت، سوختش از کجا تأمین می‌شود؟ در پاسخ به این پرسش خواهم نوشت.

https://t.me/rezamousavitabari

9 months, 3 weeks ago

?فعلا انتخاب کردیم نه انقلاب

در این چند صباحی که "مُهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموشم"، تعدادی از عزیزان پیام داده‌اند که فلانی! انصافاً آیا از این که در انتخابات اخیر شرکت کردی پشیمان نیستی و احساس نمی‌کنی فریب خوردی؟ در خفا عرض کردم و اکنون در علن می‌نویسم که خیر. البته حس و حالم چندان تعریفی ندارد اما نمی‌توانم گزارش این وضع و حال را در یک دو کلمه به پشیمانی یا فریب‌خوردگی تقلیل دهم. مسأله این است که ما در خردادماه انتخاب کردیم نه انقلاب. آن هم انتخابی در غایت محدودیت و اضطرار و ناچاری. به هرحال اگر طرف مقابل پیروز می‌شد تا چند سال با این فکر مشغول بودیم که "مردم پای صندوق نیامدند والّا فلانی رأی می‌آورد و اوضاع کم و بیش تغییر می‌کرد". اما حالا اگر دولت فعلی نتواند کاری از پیش ببرد تنها گزینۀ پیش رو وداع با ج.ا است.

اجازه بدهید با مثالی موضوع را روشن‌تر کنم. تصور کنید شما تعمیرکاری را جهت تعمیرِ تلویزیونِ معیوب به خانه آوردید. تعمیرکار بعد از ساعت‌ها تلاش و عرق‌ریزی وضع را بدتر می‌کند. شما متوجه می‌شوید که طرف‌حسابتان این‌کاره نیست. محترمانه تشکر می‌کنید و از او می‌خواهید بدون این که خسارتی بدهد خانه را ترک کند. طرف امّا دست‌بردار نیست و مدعی است که تا همین جا هم کلّی پیش رفته و وسیلۀ معیوب شما را بهبود بخشیده است. در حالی که پیشتر تلویزیون شما فقط کمی خش خش داشت و حالا نه صوت دارد نه تصویر. بالتبع صدایتان بالا می‌رود و آماده‌اید که دست به یقه شوید. در این حین شاگرد تعمیرکار که جوان به ظاهر موجّهی است از شما خواهش می‌کند ده دقیقه به او فرصت بدهید اگر او نتوانست کار را سامان دهد آن وقت هر کار دلتان خواست بکنید. یکی از اعضای خانواده وساطت می‌کند و از شما می‌خواهد آرام باشید و این ده دقیقه را هم تحمل کنید. رأی ما به پزشکیان حکم این فرصت را به نظام ج.ا داشت. شاید بگویید چرا باید این فرصت را به مشتی از خدا بی‌خبر داد؟ عرض می‌کنم اولا گزینۀ دیگری نداشتیم و در بی‌عملی به سر می‌بردیم. شرکت در انتخابات و حذف گزینۀ مطلوب یا مطلوب‌ترِ مسبّبان وضع موجود هم برای خودش حرکتی بود. ثانیاً بعضی انقلابیون دیروز را پیش چشم داریم. آن‌ها امروز می‌گویند نظام پهلوی قابل اصلاح بود و اگر فرصت می‌دادیم آن فجایع رخ نمی‌داد. فردا هم کسانی حرف‌هایی از این دست خواهند زد اما با این انتخابات پیشاپیش پاسخ خود را گرفته‌اند. به هرحال امثال بنده شاید از ترس و بی‌عرضگی همواره به تغییرات مسالمت‌آمیز و بدون خونریزی هم می‌اندیشند.

نمی‌خواهم ناامید باشم. این که بعضی از منتقدان سابق به محض راهیابی به دستگاه حاکمیت هر اصلی را زیر پا می‌گذارند و توجیه می‌کنند، مهوّع است. این‌که وضع خطابه و تکلم رئیس جمهور تقریباً فاجعه‌بار است امر مهمی است اما چاره‌ناپذیر است. اینکه ریاست جمهوری با رأس هرم قدرت نشسته و کابینه را تحت امر ایشان چیده نیز ادنی اهمیتی ندارد. شخصاً از همان ابتدا ترجیح می‌دادم این اتفاق طراحی حضرتش بوده باشد و خود او متوجه ضرورت تغییر شده باشد. علی رغم بعضی دوستان نسبت به کابینه هم نگاهی منفی ندارم. بعضی وزرا نسبتاً شایسته‌اند و بی‌شک در آینده تغییراتی کیفی در ساز و کار آن وزارتخانه‌ها رخ خواهد داد. حتی به زودی ممکن است فیلترینگ، تعدیل، و گشت ارشاد هم جمع یا محدود شود. اما بی‌تعارف این اقدامات اگرچه ضروری است دیگر چارۀ کار نیست. آنچه پزشکیان به اجمال دریافته و چند نوبت در دورۀ تبلیغات انتخاباتی از آن سخن گفته دو مسألۀ اصلی است: اول اینکه هر کاری را باید به اهلش سپرد. دوم اینکه سفرۀ حاکمیت و مردم از هم جداست. و این دومی به مراتب از اولی مهم‌تر است و اساساً اهمیت اولی برای حلّ مسألۀ دوم است. در خصوص وعدۀ نخست شخصاً تا حدودی امید بهبود دارم. یعنی احتمالا ده تا بیست درصد تحول محسوس را در این زمینه شاهد خواهیم بود. و اندک اندک شاید وضع بهتر شود. اما در مورد مسألۀ دوم با توجه به ساختار سراسر فاسد حاکمیت امید چندانی نیست. از طرفی یکی شدن سفرۀ مردم و مسئولین انصافاً توقع بی‌جایی است. این را فارغ از شوخی عرض می‌کنم. اساساً دیگر خودِ مردم مستضعف یا دست کم قریب به اتفاق فرودستان که امروز اکثریت جامعه را تشکیل می‌دهند هرگز سودای برابری ندارند و با واقع‌نگری آرزو می‌کنند طبقۀ حاکم و متصل به قدرت در اوج رفاه و عیش و امنیت باشد اما از مردم هم یک زندگی معمولی و حدّاقلی دریغ نشود.
بنده هم خوب می‌داند که خدای ناکرده قرار نیست ما با سر و صورت کثیف و جامۀ مندرس و چرک با بزرگان همسفره شویم. استغفرالله ربی واتوب الیه. ما می‌گوییم شما اربابید و ما رعیت. نفت و گاز و آب و برق و کوفت و زهرمار و همه چیز این سرزمین از آن شماست. اموال و انفال متعلق به امام المسلمین است. طبیعی است که شما صلاح می‌بینید این غنائم را بین مریدانِ مزدور خودتان تقسیم کنید. مزدوران هم که بی‌شمارند. ?

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 2 weeks ago