?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 3 weeks ago
🔵 کانون جهان ایرانی دانشگاه تهران با همکاری گروه تاریخ و باستان شناسی خانه اندیشمندان علوم انسانی، مجله مردم نامه و نشر فلات برگزار میکند:
🔹️ سلسله نشست های
نقد و بررسی نظریه ایرانشهر دکتر جواد طباطبایی (۱)
▫️سخنرانان (به ترتیب حروف الفبا):
_ دکتر حجت کاظمی، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران (از منظر جامعه شناختی)
_ دکتر داریوش رحمانیان، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران ( از منظر تاریخی)
_ دکتر مهدی فدایی مهربانی، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران (از منظر اندیشه سیاسی)
▫️ تاریخ: روز یکشنبه ۵ اسفندماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۵
▫️ مکان: تالار استاد عباس اقبال آشتیانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی.
🔹️ ورود برای عموم آزاد و رایگان می باشد.
عصر دوشنبههای بخارا
به مناسبت انتشار کتاب «دولت، جنگ، سرمایهداری» نوشتهٔ مایکل مان با ترجمهٔ میلاد یزدانپناه که از سوی نشر نگارستان اندیشه منتشر شده است
با حضورِ محمد فاضلی، حجت کاظمی، میلاد یزدانپناه و علی دهباشی
دوشنبه هشتم بهمنماه ۱۴۰۳
مرکز مطالعات خاورمیانه
رفتن به استقبال آینده
پژوهش و فعالیت دانشگاهی در عصر هوش مصنوعی(بخش دوم و پایانی)
حجت کاظمی
۵- ابزارهای هوش مصنوعی در دسترس مبتنی بر تعامل با کاربر هستند. دانش و مهارت علمی و پژوهشی برای پرسیدن سؤالهای درست، شناسایی محتوای باکیفیت، شناخت منابع، چینش و سازماندهی و بازبینی مطالب گردآوری شده اهمیت زیادی دارند. بدون این دانش و مهارت کیفیت استفاده از هوش مصنوعی برای پژوهش پائین خواهد بود.
۶-در لابهلای این دستاوردهای هیجانانگیز مخاطراتی هم دیده میشود. چالش اول شکلگیری گونه جدیدی از سرقت علمی است. در حال حاضر من نمیدانم متونی که به دستم میرسد محصول فعالیت انسانی است یا نتیجه کار ماشینها!.
چالش دیگر به خطر افتادن خلاقیت انسانی است. الگوریتمهای هوش مصنوعی فرآورده خود را با پردازش متونی ارائه میکنند که پیشتر توسط عاملان انسانی تولید و در بستر آنلاین ذخیره شده است. آنها از لحاظ شناسایی منابع، خلاصه، ویراستاری، ترجمه و دستهبندی مطالب فوقالعاده هستند؛ ولی قادر به نوآوری و خلق ایدههای جدید بهعنوان قلب کار پژوهشی نیستند. اتکای صرف به متون موجود باعث میشود پاسخهای اولیه چتباتهای مختلف به سؤالات مشابه دارای شباهت زیادی باشد. اگر قرار باشد پژوهشهای دانشگاهی و غیردانشگاهی متکی به هوش مصنوعی شوند و ما در نهایت ویراستار محتوایی متون تولید شده توسط آن باشیم؛ طی چند سال محتوایی که به نام دانشگاهیان تولید میشود به متونی تکراری و فاقد خلاقیت تبدیل خواهد شد که از ایدههای نوآورانه تهی است.
۷-مهارت و نوآوری در فعالیت پژوهشی نیازمند آموزش طولانی، مطالعه پیگیر، پرورش مهارت، گفتگو با افراد، حضور در شبکهها، سختکوشی و آزمون و خطای مداوم است. اگر قرار باشد آموزش و پژوهش دانشجویان، استادان و پژوهشگران متکی به هوش مصنوعی شود بخش مهمی از رویههای دانشگاهی و پژوهشی مرسوم به کناری گذاشته خواهد شد. اگر برای خلاصه یک کتاب، حل یک تمرین، تهیه یک تحقیق کلاسی، نوشتن یک مقاله، رساله یا کتاب مجبور به جستجو، نظرخواهی از دیگران، سروکله زدن با متنها و دادهها و غلبه بر دشواریها نباشیم آیا پژوهشگری در معنای واقعی خواهیم بود؟ آیا بدون طی این فرایند واجد آن میزان سواد علمی و مهارت پژوهشی در حوزه تخصصیمان خواهیم شد که بتوانیم که برخوردی فعالانه با هوش مصنوعی داشته باشیم و کیفیت محتوای ارائهشده توسط آن را بسنجیم؟
۸-تحولات دگرگونساز در تاریخ فناوری اغلب موجب شکلگیری یک دوقطبی میشود. گروهی تخیل و تصور یک آرمانشهر آتی را دارند و گروهی دیگر برای ازدسترفتن «اصالت» گذشته و «سطحی» شدن امور مینالند. وقتی به یاد بیاوریم که سقراط در پایان رساله فایدروس با تأکید بر برتری گفتار شفاهی؛ از نوشتن بهعنوان مقولهای سطحی و غیراصیل انتقاد میکند؛ آنچه این روزها در نکوهش هوش مصنوعی و ازدسترفتن اصالتها گفته میشود چندان عجیب نخواهد بود.
۹-برخی معتقدند که هوش مصنوعی هیاهویی گذراست و با آشکار شدن محدودیتهای جدی آن تب امروزین فروخواهد نشست. اما این چیزی بیش از یک هیاهو است و دگرگونی بزرگی در حوزه پژوهش جریان دارد. بر اساس آنچه در گذشته رخ داده میتوانیم بگوییم که در این تحول بخش قابلتوجهی از آنچه تحت عنوان فعالیت علمی و دانشگاهی شناخته میشد به حاشیه خواهد رفت. از سوی دیگر نظام دانشگاهی و پژوهشی این تحول را در درون خود جذب و تبدیل به نیرویی برای دور جدیدی از پویایی و نوآوری خواهد کرد. با آمدن رادیو، سینما و تلویزیون شیوههای سرگرمی پیشین دچار بحران شدند و فناوری صدا، سینمای صامت و شاغلان آن را با بحران بزرگی روبرو کرد. ولی در نهایت شکلهای پیشین فعالیت در یک بستر جدید قالب و آرایش نوینی یافتند و گامی بهپیش گذاشته شد.
۱۰-طی چند سال آینده مختصات واقعی آنچه در سال ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ تجربه کردیم مشخصتر خواهد شد. درک و انتظاری واقعبینانهتر از فناوری خواهیم داشت و بهتدریج خواهیم آموخت تا خود را با آن سازگار کنیم. همانطور که برخی رویههای کنونی متروک میشود؛ بهصورت طبیعی سویههایی جدیدی هم به فعالیت دانشگاهی افزوده خواهد شد. این یعنی در جریان این دگرگونی برندگان و بازندگانی وجود خواهند داشت. انعطافپذیری و انطباق شرط مهم ماندگاری و برنده بودن است. پس باید به این تحول خوشامد گفت و خود را با آن سازگار کرد.
تراژدی خاورمیانه
در جوامع خاورمیانهای گام روبهجلو پدیدهای استثنایی است.
اصل دویدن روی تردمیل است.
بازگشت به نقطه آغاز.
تکرار تجربههای طی شده.
عامل این وضعیت چند چیز است:
یک تاریخ طولانی پر از زخم و رنج که روان جمعی مردم و نخبگان را آزرده و پراز کینه کرده است. بلوغ ملی و عقلانیت جمعی پدیده نایابی است.
تعدد و تنوع نیروهای اجتماعی - فرهنگی که هریک سودایی دارند و موازنه مخربی را با یکدیگر شکل دادهاند. همکاری و ائتلاف موقتی و سلبی است.
یک نظم منطقهای آشوبزده با چند قدرت رقیب که هیچکدام توان غلبه بر دیگران را ندارد. قدرت بازیگران صرف تخریب دستاوردهای دیگران میشود.
در این وضعیت پیروزی یک نیروی اجتماعی، یک گروه سیاسی یا یک کشور در درگیریهای بیپایان موقتی است.
محصول نهایی تراژدی است.
هیچ مسئله اساسی حل نمیشود.
امیدهایی که به ناامیدی ختم میشود.
گذشته پشت سر گذاشته نمیشود.
آنچه بر جا میماند فرسایش، تباهی و واماندگی بیشتر است.
@kazemi_hojjat
?#پیشنهاد_استادانه
قسمت اول
دکتر حجت کاظمی:
«اعضا انجمن علمی علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی از من خواستند کتابی را جهت مطالعه دوستان معرفی کنم. من نگاهی به کتابخانهام انداختم تا کتابی انتخاب کنم که برای خودم هم جالب بوده باشد. کتابی توجهم را جلب کرد که حدوداً شاید ده سال پیش آن را مطالعه کردم و تاثیری ماندگار روی ذهن من گذاشت. با مرور گذری حاشیهنویسیهایم بر کتاب آن تاثیر دوباره زنده شد.
عنوان کتاب «انسانیت: تاریخ اخلاقی سده بیستم» است. نوشته جاناتان گلاور، ترجمه عالی افشین خاکباز و ویراستاری خشایار دیهیمی. کتاب اولینبار در سال ۱۳۹۲ توسط نشر «آگه» به فارسی منتشر شد. بهتازگی هم انتشارات معتبر «فرهنگ نشرنو» آن را با شکل و شمایل جدیدی منتشر کرده است. مثل همه کارهای این نشر چاپ جدید قالبی جذاب و زیبا دارد.
چیزی که باعث شد تا این کتاب را مناسب برای مطالعه دوستان بدانم این بود که مباحث آن با اتفاقات دردناکی که طی یکسال گذشته در فلسطین و لبنان میافتد ارتباط زیادی دارد و میتواند مایه تأمل و تفکر پیرامون دلایل چنین وقایع وحشتناکی شود.
در مورد جاناتان گلاور باید بگویم که ایشان فیلسوف اخلاق و استاد کینگز کالج لندن است. او از زاویه تخصص اصلیاش یعنی فلسفه اخلاق است که وارد مطالعه تاریخ قرن بیستم شده و ده سال را صرف نوشتن کتابش کرده است. کتاب در سال ۱۹۹۹ منتشر شد و از زمان انتشار مایه بحثهای زیادی بوده است.
اما کتاب در مورد چه چیزی هست؟ گلاور در مقدمه کتاب میگوید آن چیزی که او را سوق داد به بحث در مورد تاریخ قرن بیستم پرسشهایی است که ریشه در کودکیاش داشته است. پرسشهایی که در سالهای بعدی تکاملیافته و به دغدغهای پژوهشی تبدیل شده است. جوهر این پرسشها این بوده است که چهطور در قرن بیستم و در دورانی که بشر تصور میکرد در اوج پیشرفت و تکامل فکری است؛ انسانها دست به جنایات وحشتناکی زدند که این قرن را به روزگاری سرشار از مرگ و وحشت تبدیل کرد؟ کتاب به تعداد زیادی از خشونتهای بزرگ قرن بیستم در کشورهای مختلف پرداخته است: کشتارهای بزرگ در دورهٔ استالینی، کشتار یهودیان توسط نازیها، کشتار مردم عادی توسط خمرها در کامبوج، کشتارهای قومی در روآندا و یوگسلاوی سابق، کشتار ویتنامیها توسط آمریکا، بمبارانهای بزرگ در جنگ جهانی دوم و کشتار غیرنظامیان، کشتار ژاپنیها توسط ایالات متحده در هیروشیما و.... تنها در جنگهای قرن بیستم حدود ۹۰ میلیون نفر کشته شدند.
مسئله اصلی گلاور بهعنوان یک فیلسوف اخلاق این است که ما تاکنون به مسائل اخلاقی بهعنوان موضوعاتی انتزاعی پرداختهایم نه بهعنوان مقولاتی در واقعیت رویدادهای تاریخی. به عبارت دیگر مسئله گلاور بررسی اخلاق در متن تاریخ است. او معتقد است این تاریخ خونین پرسشهای مهم اخلاقی پیش روی ما قرار میدهد. باور پایهای گلاور این است که در شرایط عادی انسانها دارای یک هویت اخلاقی نیرومند هستند که همچون مانعی برای آزار و خشونت علیه دیگران عمل میکند. سؤال این است که چطور انسانهای متمدن از این هویت اخلاقی عبور کردند؛ انسانهای دیگر را تحقیر کردند، آزار دادند و بدون توجه به رنج دیگران دست به کشتار آنان زدند؟ بخش عمدهٔ کتاب متمرکز بر این است که در این وقایعی که گفته شد چه عواملی باعث شد که این هویت اخلاقی انسانها خنثی و فرسوده بشود. او با مرور خاطرات افراد درگیر و اسناد باقی مانده سعی میکند سازوکارهای فرسایش هویت اخلاقی انسان را شناسایی کند. نظر گلاور این هست که هر چقدر به این عوامل فرسودهکننده هویت اخلاقی خودمان آشنا بشویم بهتر میتوانیم از تکرار رویدادهای مشابه جلوگیری کنیم و از خودمان محافظت کنیم. هدف از مرور خشونتهای متعدد و وحشتهای بزرگ قرن بیستم درک روان انسان است. فکر میکنم باتوجه به کشتار وحشتناکی که در فلسطین و لبنان شاهد هستیم؛ کتاب گلاور کتابی است به هنگام. اتفاقاً آخرین اثر گلاور هم کتابی در مورد مسئله فلسطین است.
مطالعه کتاب «انسانیت: تاریخ اخلاقی سده بیستم» هم موجب آشنایی با تاریخ میشود، هم منبعی است برای آشنایی با مباحث فلسفه اخلاق و هم دریچهای است بهسوی روانشناسی خشونت. این موارد وقتی با تحلیل توانمند استادی چون گلاور کنار هم قرار بگیرند کتابی بسیار تأثیرگذار شکل میدهند که خواندن آن بسیار آموزنده خواهد بود. کتاب گرچه حجیم است؛ ولی خستهکننده نیست. اثر کتاب تا مدتها در ذهن شما باقی خواهد ماند.
امیدوارم موفق باشید.»
-------------------------
ترنم موزون حزن
«استونر» داستان زندگی و مرگ مردی به همین نام است. کتاب در سال ۱۹۶۵ منتشر شد، مورد توجه قرار نگرفت و از یادها رفت. از دو دهه قبل دوباره کشف شده و سر و صدای زیادی به پا کرده است.
ویلیام استونر تنها فرزند والدینی فقیر از ایالت میزوری که تا نوزده سالگی از مزرعه و روستای پدری خارج نشده است. بهصورت اتفاقی به دانشگاه میزوری راه مییابد تا کشاورزی بخواند، استادی او را شیفته و شیدای ادبیات میکند، مدرک دکتری میگیرد و نهایتاً در حین جنگ جهانی اول استاد همان دانشگاه میشود. دانشگاه را تبدیل به پناهگاهی برای محافظت از خود در مقابل چیزی که خود و رفقایش «دنیا» مینامند میکند. با اولین دختری که آشنا میشود ازدواج میکند، برای سیسال بیوقفه و با نظمی آهنین درس میدهد، بازنشسته میشود و مدتی بعد میمیرد و از یادها میرود. فراز و نشیب زندگی او زیاد نیست و دستاورد ویژهای ندارد. ولی «استونر» نشان میدهد حتی در عادیترین زندگیها هم داستانی برای روایتکردن وجود دارد.
ما با چیزی روبرو هستیم که به آن «رمان دانشگاهی» میگویند. جان ویلیامز که خود استاد ادبیات انگلیسی در دانشگاههای میزوری و دنور بوده؛ روایتی داستانی از تجربه دانشگاهی خود را ارائه کرده است. ساختار محکم، بیان روان، لحن سرد و مضمون اگزیستنسیال جاری در رگوپی داستان حس عجیبی دارد که خواننده را مجذوب میکند.
جولین بارنز گفته این رمان «کتابخوان»هاست. پشت جلد کتاب هم بخشی از کتاب آمده که در مورد عشق استونر به کتاب و تدریس است. اما این همه ماجرا نیست. به نظر من این داستانی در مورد ناکامی، بیحاصلی، سرخوردگی و یاس سرشته با زندگی است. حزن غریبی در داستان جریان دارد که در قلب ما نفوذ میکند.
البته همه چیز از زوایه ویلیام استونر روایت میشود و طبعا از چنین زوایهای همیشه حق به جانب اوست. در حین خواندن به خودم میگفتم اگر ما با یک رمان«چندصدایی» روبرو بودیم و نویسنده اجازه میداد تا دیگر شخصیتها هم سخن بگویند؛ آیا باز هم ما در مقام خواننده تا این حد با آقای استونر همدلی میکردیم؟
با جمعی از رفقا به کتابفروشی نشر چشمه رفته بودم. در مورد کتابها حرف میزدیم. کتابفروشی جوان جلو آمد و با شور و شوقی که تنها کتاببازها آن را دارند؛ به من پیشنهاد کرد «استونر» را بخوانم. معمولاً به توصیه اتفاقی کسی کتاب نمیخرم. اما حس خوب فروشنده باعث شد کتاب را بخرم، سهروزه آن را بخوانم و لذت ببرم. ممنون آقای کتابفروش! تشکر آقای مترجم! سپاس آقای نویسنده!.
مشخصات کتاب: جان ویلیامز. استونر، ترجمه محمدرضا ترکتتاری. تهران. نشر ماهی. بهار ۱۴۰۳
درباره«کشتن» اثر استنلی کوبریک
بخش دوم
روند و فرجام فیلم کوبریک برانگیزاننده چند اندیشه مهم است:
- رویدادها و نتایج بزرگ لزوماً علتهای بزرگ ندارند. نیروهای کوچک به صورتی تصادفی میتوانند در زندگی فردی و جمعی ما نقشهای مهم و تعیینکننده ایفا کنند. نقشهایی که گاه در لابهلای توجه ما به نقشآفرینی نیروها و متغیرهای بزرگ نادیده میمانند.
- سرنوشت ما انسانها (گروهها، سازمانها و جوامع) و مسیر رویدادها در جهان انسانی نه مقولهای ازپیشتعیینشده بلکه محصول کنار هم قرار گرفتن تصادفی انبوهی از متغیرهای کوچک است که کنترل آنها لزوماً در اختیار ما نیست. تکتک این متغیرها گرچه بهتنهایی اهمیتی ندارند؛ ولی وقتی در کنار یکدیگر قرار بگیرند و زنجیرهای شکل دهند میتوانند سرنوشتی را دگرگون کنند، رویدادی مهم را رقم بزنند و حتی مسیر تاریخ فردی و جمعی را تغییر دهند.
- در جهانی که به نحو بنیادینی دچار پیچیدگی کمی و کیفی است، احتمال و عدم قطعیت امری جاری و همیشه حاضر است. در چنین جهانی موفقیت طرحها و نقشهها (در سطوح مختلف خرد و کلان) عمیقاً وابسته به عواملی است خارج از اراده و توان تأثیرگذاری طراحان. این جهان پیچیده محل تلاقی انبوهی از نیروهای مجزا اما درهمتنیده است. رفتار هر متغیر و نیرویی بهصورت خواسته یا ناخواسته بر روی عناصر و نیروهای دیگر تأثیری گاه تعیینکننده بر جای میگذارند. در چنین وضعیتی طرحی اندیشیده شده برای موفقیت باید راه خود را در جهانی بیابد که انبوهی از نیروها و بازیگران در آن دخیل و نقشآفرین هستند. این نیروها و بازیگران چهبسا در جریان عملکرد عادی خود وارد نقشهها و برنامههای دیگران شوند، مسیر آنها را تغییر دهند و یا به صورتی کلی آنها را بر باد دهند. فرجام فیلم کوبریک هم محصول مواجهه طرحی دقیق با جهانی است پیچیده و دچار عدم قطعیت.
طرحهای کلان اقتصادی و اجتماعی و... که نهادهای بزرگ و متخصصان هوشمند (و غیرهوشمند) آنها را دفاتر شکیل خود طراحی میکنند هم دچار معضل مشابهی هستند. همانطور که فردریش فونهایک مطرح میکرد فرض نهفته در پس چنین طرحهایی آن است که طراحان از دانشی کامل نسبت به سازوکار جهان اجتماعی (و زیستی و فیزیکی) برخوردارند، بر واقعیت موجود تسلطی بیچونوچرا دارند و میتوانند با مداخلهای مؤثر و قاطع آن را در مسیری خاص شکل دهند. فرض دیگر این طراحیها این است که واقعیت پیچیده و نیروهایی موجود در آن در مقابل این طرح منفعل هستند و به آسانی قابل نادیده گرفتن هستند.
حالآنکه جهان اجتماعی درگیر پیچیدگی تقلیلناپذیری است که هیچ نیروی انسانی شناخت کاملی نسبت به این واقعیت و نیروهای کوچک و بزرگ شکلدهنده به آن ندارد. ضمن آنکه جهان انسانی(زیستی و فیزیکی) واقعیتی منفعل در مقابل دخالتهای بیرونی نیست و با عاملیت خود بر سرنوشت این طراحیها تاثیر میگذارد. در نتیجه بهترین و هوشمندانهترین طرحها اغلب بر درک و شناختی سادهسازی شده از واقعیت استوارند و بسیار محتمل است که در حین اجرا با ورود خواسته یا ناخواسته عامل یا عواملی (حتی بسیار کوچک) بیرون از اراده طراحان بر باد روند.
درباره «کشتن» اثر استنلی کوبریک
بخش اول
«کشتن» (The Killing) در سال ۱۹۵۶ ساخته شد. زمانی که استنلی کوبریک تنها ۲۸ سال داشت. شاهکاری که کوبریک را بهعنوان یک نابغه به جهان سینما معرفی کرد. از نظر من «کشتن» در کنار «بری لیندون» بهترین کار کوبریک است.
در مورد نوآوری فرمی فیلم مانند روایت غیرخطی و تدوین خلاق و پیشتاز، تعلیق دلهرهآور، نورپردازی و فیلمبرداری جذاب دیگران گفتهاند و تکرار آنها ضرورتی ندارد. من منتقد سینما نیستم و در مورد جنبههای فرمی فیلم حرفی برای گفتن ندارم.
فیلم اما از جهت مضمونی هم دارای حرفهای جالبی است که میتواند الهامبخش تأملات نظری در مورد سازوکار جهان انسانی و وضعیت ما در متن آن باشد. سینما در نهایت قالب و زبانی خاص برای تأمل در وضع بشری در جهان است.
داستان فیلم مربوط به اجرای یک نقشه سرقت جسورانه است. جانی، یک زندانی تازه آزاد شده، با طراحی یک نقشه دقیق گروهی را دور خودش جمع کرده تا دفتر شرطبندی یک استادیوم اسبدوانی را سرقت کند. قاعده در فیلمی با داستان سرقت آن است که حتی بهترین نقشهها هم شکست بخورند و حسرت در دل بازیگران و تماشاگران بماند. جذابیت این فیلمها بهواسطه تعلیق سرشته با طراحی و اجرای نقشه است. پایانبندی هم اغلب شکستی است ناشی از وارد شدن عواملی که مورد انتظار نبوده است. در روایت کوبریکی نه هوشمندی پلیس عامل این شکست است و نه خیانت عوامل سرقت به یکدیگر. آنچه باعث فرجام تراژیک فیلم میشود کنار هم قرار گرفتن اتفاقاتی است بسیار ساده که با ورود خود دومینویی میآفرینند که سرقت را به یک فاجعه تبدیل میکند.
در فیلم سرقت به خوبی پیش میرود و دو میلیون دلار بهآسانی از دهان شیر سرقت میشود. اما در یکسوم پایانی عوامل برهمزننده یکییکی وارد داستان میشوند، ایفاگر نقشی ناخواسته میشوند و تراژدی سارقان را رقم میزند. یکی از سارقان (جورج پیتی) بهواسطه ضعف شخصیت و وابستگی مفرط به همسرش (فمفاتال اعصابخردکن فیلم) نقشه را لو میدهد تا او را تحتتأثیر قرار دهد. زن با جوانی شارلاتان ارتباط دارد و خبر سرقت را به او میدهد. جوان و دوستانش تصمیم میگیرند ناظر داستان باشند، در زمان تقسیم پولهای سرقتی وارد مخفیگاه سارقان اصلی شوند و پول سرقتی را مال خود کنند.
ماجرا آنجایی خراب میشود که آنها زمانی وارد مخفیگاه سارقان میشوند که جانی که پولها همراه اوست بهخاطر ترافیک ۱۵ دقیقه دیرتر از زمان مقرر سر قرار میرسد. پس پولی در اتاق وجود ندارد. جورج که از خیانت همسرش مطلع شده دیوانهوار شروع به تیراندازی میکند. کشتاری اتفاق میافتد. هر دو گروه قتلعام میشوند.
حال جانی مانده با دو میلیون دلار و نامزدی معصوم و بیخبر از همهجا که در فرودگاه منتظر اوست. نه رقیبی در میدان است و نه شریکی برای ثروت سرقتی. پلیس هم ردی از آن دو در دست ندارد. او باید پولها را در چمدانی بگذارد، سر قرار برود و سوار هواپیما شود و زندگیای بسازد که همه عمر در آرزوی آن بوده است.
بزرگترین چمدان موجود در مغازهای را میخرد، اما وقتی پولها را در آن میگذارد متوجه میشود که کلید قفل چمدانها اشتباه است. چمدان قفل نمیشود. با چمدانی که چفتوبست درستی ندارد به فرودگاه میرود. بدون جلبتوجه پلیسها با نامزدش به باجه شرکت هواپیمایی میرود. مسئولان شرکت به او میگویند اندازه چمدان بزرگ است و نمیتواند آن را همراه خودش داخل هواپیما ببرد. جانی مجبور میشود که چمدان را قسمت بار تحویل بدهد. چمدان مسافرین در حال حمل به داخل هواپیماست اما متصدی انتقال بار چمدان پول سارق ما را در جای نامناسبی قرار داده است. زنی از مسافرین با سگ مضطربش در صف سوارشدن است. سگ از دست صاحبش فرار میکند و بهطرف چمدانها میدود. متصدی که نگران زیر گرفتن سگ کوچک است، تغییر مسیری ناگهانی میدهد، چمدان پول پائین میافتد و چون در آن قفل نشده بهآسانی باز میشود. پولها کف آسفالت رها میشود و باد ملخ هواپیما آن پخش میکند و آرزوهای سارق ما بهمانند پولها جلوی چشمانش بر باد میرود. (ادامه در پست بعد)
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 3 weeks ago