𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 days, 2 hours ago
الان میاد فنز میگه دیدم خیلی وقته هیچ کاری نکردم حوصلم سررفته گفتم موهامو بزنم ببینم چی میشه
الان میاد فنز میگه دیدم خیلی وقته هیچ کاری نکردم حوصلم سررفته گفتم موهامو بزنم ببینم چی میشه
"خیلی رو به راه نیست."
"از کجا فهمیدی؟"
"پنج ساعتی میشه که داره نقاشی میکشه."
نباید زندگی انقدر زود تو چشمم رنگ بده ولی وقتی کسی از نقاشی حرف میزنه یه درد عمیقی رو توی سینه ام احساس میکنم که میدونم حالا نباید اینجا باشه.
اینو یادتون نرفته که؟
و یکیشم خانمیه که حدود چهل دقیقه یک کتاب داستان کودکان از تو قفسه اتاقش کشید بیرون و یک ریز همینجوری خوند که مثلا من خوابم ببره.
دوباره داره شروع میشه. باز دارم زیادی سخت میگیرم. وقتی زیادی گیر به چیزی میدم، همه چیز رو خراب میکنم. آرمان گرایی دوباره سر و کله اش پیدا میشه، و هرچی رشته بودم رو پنبه میکنه. آره! آره همیشه ی خدا همینه. خیمه میزنه روی زندگیم و کاخ آرزوهام رو یکی بعد از دیگری خراب میکنه. منم برای اینکه از نتایجش طفره برم، سر خودم رو با کارهای سخت و مشقت بار گرم میکنم. هی به خودم میگم از پسش بر میام، دو ماه که میگذره دوباره بی مسئولیت میشم و همه چیز رو رها میکنم. معلومه که هیچ آدم سالمی از پس اینهمه کار با هم بر نمیاد! مگه با یه دست چندتا هندونه میشه برداشت آخه؟
تب و وهم مریضی از یک طرف، تو هم فقط همه چیز رو داغ و داغ تر میکنی عزیزم.
ما جذب عنوان ها شدیم.جذب سر در نئونی مغازه ها. قدمهامون همدیگه رو له میکردن. مردم شب که میشه از بزرگراه های روشن میرن، من به قدری سیرم از جونم که از راهباریکه های تاریک و طولانی میندازم میرم. دلیلش هم مبرهنه: نمیخوایم به خونه برسیم. چون که انگار سرنوشتمون رو با بلاتکلیفی بافتن. من و تو، پا به پایه هم از زیر دیوار های قدیمی میگذریم. سکوتت رو خوب میفهمم، کوبش قدمهام رو احساس میکنی. هر نفس سنگین یک کلمه است. هر روز داریم با مفهوم های جدیدی از برد و باخت سر و کله میزنیم، در جدل برای اینکه چی درسته و چی درست تر. ولی شاید همه چیز فقط قراره غلط و غلط تر باشه. این رو رد میکنی، چون به آرمانهات فکر میکنی. آرمانهایی که هردو میدونیم محقق نمیشن، تفاوت من و تو فقط یه واقع گراییه. ما حواس همدیگه رو پرت میکنیم، ولی هر دو از یک جسم مشترک استفاده میکنیم. من و سایه م، پا به پای هم کوچه های محله رو میگردیم. به امید یه سرنخی، یه نشونه ای. من و سایه ام، همدیگه رو پس میزنیم. توی یه جسم مشترک.
و فصل جدیدی از بلاتکلیفی آغاز میشه: این قدمهای سرازیر شده به سمت خونه رو، کدوممون برمیداره؟
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 days, 2 hours ago