?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 4 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 3 weeks ago
همین که جمع شد از خانه بسترت یعنی
مدینه را همه ی عمر بستری کردی
بجز رحمت پیمبر از دری دیگر نمی آمد
ولو نجرانیان را تا ابد باور نمی آمد
از آنلبخند در لبخند، از آن لطفِ بی پایان
از آن احساسبی اندازه نفرین بر نمی آمد
غرضنفرین نبوده مطمئن باشید ای مردم
برای چند نصرانی که پیغمبر نمی آمد
برایچند نصرانیاگر مقصود نفرین بود
یقینا حجتی بالاتر از قنبر نمی آمد
نبیپیشاز خودشاز شوقآمد تا بفرماید
بدون مرتضی یک گام این سوتر نمی آمد
نبیپیشازخودش؟آری٬نبیپیشازخودشآمد
پیمبر را نمی دیدند اگر حیدر نمی آمد
مرا دارد شراب مدح حیدر می برد با خود
وگرنه عقل هرگز تا لب ساغر نمی آمد
مگرانگورطبعش میرسید امروز آقا جان
اگر این بچه شاعر تا نجف یک سر نمی آمد
بهحاصلخیزیخاکدرتتاریخشکمیکرد
اگر دُرّ گران از خاک اینجا در نمی آمد
بدونهیچحرفیمیرومجایی کهزهرا جز
به استقبال از تنهایی شوهر نمی آمد
بدونهیچحرفیمیروم پشتهمان در که
میانشعلهاش جز دود و خاکسترنمی آمد
یقین کردندآنمردمکهنفرینینخواهد بود
و الا غاصبی با شعله پشت در نمی آمد
میانخانهزینب چشم بر در منتظر مانده
ولی از کوچه های بی کسی مادر نمی آمد
بدون هیچ حرفی می روم در بین گودالی
کهسویشجز سنانونیزه وخنجر نمی آمد
همانجاییکهمیدید از بلندیشمرمی آید
ولیافسوسدیگر کاریازخواهر نمی آمد
یقینکردند آنمردمکه نفرینینخواهد بود
والا ساربان دنبال انگشتر نمی آمد
هوای دشت مثل خاطر نجران مکدر بود
تحیر در سر تردید های دیر باور بود
یقین اما نشسته روی زانو رو به فردایی
که چندین سال از ان چیزی که میگفتند بهتر بود
بنا شد تا گره را وا کند نفرین به دندانش
کسی راضی نمیشد ناگزیر این راه آخر بود
از ان سو این بزرگ اهل نجران بود می آمد
نگاهش از همان جا محو نوری بهت اور بود
چه می دید این شکوه بکر این اعجاز دیگر چیست
جهان مست از تکان های لب الله اکبر بود
دو چشم روشن از حق دید از خورشید روشن تر
دو کودک نه دولبخندی که باید گفت محشر بود
کمی نزدیکتر شد دید مریم هست و مریم نیست
زنی بالاتر از آسیه و حوا و هاجر بود
نمی دانم چرا برگشت وقتی مرتضی را دید
نمیدانم چرا هی رفت و برگشتش مکرر بود
سرش چرخید وحیدر را نشان می داد و هی میگفت
که ای نجرانیان دیدم خودم حق با پیمبر بود
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 4 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 3 weeks ago