?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 2 weeks ago
من به ترس ایمان دارم
به خون و واژه های نزدیک قلب
حقیقت شاخه ای ست
که گنجشکی روی آن می نشیند
و وقتی که نزدیکش می شوم
می پرد از روی آن
حقیقت شاخه و گنجشک و واژه است
من دروغی کوچکم
با چشم و نگاه و حس کردنم
دروغی که از ترس حقیقت را حقیقت می شمارد.
روزی امروز خواهد بود
همین جا جمع خواهیم شد
یک حریق کوچک از خاک و خورشید و خدا
روی واژه《دوست داشتن》خواهد فتاد
و آتش فاصله را از زمان خواهد ربود
من منم را به آتش خواهم کشید
که یک کلام به خورشید بماند
که یک لحظه
به خداوند.
قسمتی از یک شعر بلند
از کتاب آتشی برای آتشی دیگر
وقتی تو میتوانی بمیری این دایره به طرزِ وحشتناکی شروع به کوچکشدن میکند و وقتیکه تبدیل به یک نقطه میشود دیگر نمیتوانی با سقوطکردن — وقتیکه تبدیل به یک نقطه میشود دیگر نمیتوانی از هیچ خوابی بیدار شوی.
اعداد دارند به هم نزدیک میشوند. من گیجم و باید فریاد بزنم. اما کسی نیست که من فریاد بزنم. کسی وجود ندارد که من فریاد بزنم. داغ است. خوابدیدن داغ است. بیدارشدن داغ است. یک روزِ دیگر گذشته است و من باید این را بفهمم. بفهمم که یک روزِ دیگر گذشته است. خوابدیدنِ دستها. فقط دستها را خواب میبینم. اعداد را ساختیم. اعداد را که همهچیز بتواند از هم جدا شود. اعداد به هم نزدیک میشوند. میتوانی این را بفهمی؟
شهرام شیدایی
پناهندهها را بیرون میکنند
((پلنگی تیر خورده))
در این کلمه ها چیز زنده ای پیدا نمی شود
مگر بهانه ای
مجالی برای گریختن.
کسی میان این سطرها جا نمی ماند.
خورشید را در کلمه گنجاندن
دریا را مستمسک خویش کردن.
شعر مجال شعبده و شگفتی و سرریزکردن حس نیست
درنگی در گلوست
فشاری در قتل گاه
بیرون کشیدن سنگ از معنایش
دمیدن خون در آن
دوبارگی زیستن را.
سکوت بزرگ و پر خونی ست
که می توان در آن
به کودکی بازگشت
به درخت دریا گفت
گرمای آتش را پس داد
تنهایی ماه را جبران کرد.
شعر پلنگی تیر خورده است
که برای پروانه نشسته روی زخمش
عمیق می گرید.
مخاطب نور و تاریکی.
شعر دست هایی ست که درهای بسته را می کوبد
و سایه ای در سنگ را
سایه ای در انسان را
می بوسد.
طلسمی ست برای مرگ
که تنها کودکان آن را،ندانسته،می شکنند
تا بتوانیم به مرگ بازگردیم.
@shahramsheydayi
شهرام شیدایی
از کتاب آتشی برای آتشی دیگر
زمانِ خیانت رسیده بود
و سکوتِ تقسیم شده میانِ افراد
حرف می خواست، و از بعضی ها بیرون می کشید
زمانِ خیانت رسیده بود
من تو را در چشم هایم پنهان کردم
و از آن پس نتوانستم نگاهت کنم
حالا که مرده ای
از چشم هایم بیرونت می آورم
و رهایت می کنم
و تو مثل ماهی به آب برمی گردی
دست کم در من سالم مانده بودی
دست کم در من
هیچ کس حقِ «خائن» گفتن به تو را نداشت.
1376/11/28
شهرام شیدایی
از کتاب: خندیدن در خانه ای که می سوخت
@shahramsheydayi
از هرجایی موسیقی بخواهد میتواند شروع شود
از هرجایی شعر بخواهد میتواند شروع شود
*
آیا زمانی که باید موسیقی مرا از بین میبُرد و من هنوز زنده بودم
ارتجاع و محافظهکاریِ خود را با نامِ "زیباییشناسیِ هنر"
ابرو بالادادن، سر تکاندادن، گفتنِ اینکه اثری عالی بود مخفی نمیکردهام؟
همة آنهایی که مثلِ من بعد از شنیدنِ آن میگفتند عالیست
وجودی مزخرف داشتهاند
همة آنهایی که بعد از شنیدنِ آن میتوانستند حرف بزنند نظر بدهند
فخرفروشی کنند وجودی مزخرف داشتهاند
این عینِ روسپیگریست، {...}، اثری ویرانگر
فقط میتواند ویرانگر باشد
تکاندهندهبودن یعنی خفه شوی، بتوانی گورِ خود را گم کنی
من فقط با خودم هستم، و سؤالم را تکرار میکنم، اینبار بلندتر:
آیا زمانی که باید موسیقی مرا از بین میبُرد و من هنوز زنده بودم
آیا زمانی که باید موسیقی مرا از بین میبُرد و من هنوز زنده بودم
آیا زمانی که باید موسیقی مرا از بین میبُرد و من هنوز زنده بودم
آیا زمانی که باید موسیقی مرا از بین میبُرد و من هنوز زنده بودم
آخر چطور ممکن است؟ چهطور ممکن است؟ چه طور؟
من دیگر بدهکارِ کسی نیستم نه به مکاتبِ ادبی نه به تاریخِ زیباییشناسی
و نه هیچچیزِ دیگر
و کسی هم چیزی از من نمیخواهد. من فقط با خودم هستم.
آیا من حقِ تسویهحسابکردن با همهچیز را نداشتهام
تا لحنم نوعِ سخنگفتنم این باشد که شده، که هست؟
آیا من تسویهحساب کردهام با چیزی؟ من جز صدایم که بتوانم بلندش بکنم
و پایین بیاورمش مگر چیزِ دیگری هم داشتهام که بتوانم؟
من فقط در مقامِ یک روسپی میتوانم مظلومیتِ خود را داشته باشم،
تنها به شرطی که چیزی از آن باقی مانده باشد حتا آن روسپیاش
من چه نسبتی با واقعیتهایی که دُور و برم افتاده و میافتد داشتهام و دارم؟
ممیز کجا میایستد تا من به صورتِ اعدادِ ترسخورده
پُشتِ آن خود را پنهان کنم؟
شکمِ مادرم! شکمِ مادرم! اعشار! اعشار!
چند درصد از کلماتِ من میتوانست از افغانستان تا اینجا آمده باشد؟
"وحشت" کلمهای بیجُربُزه است برای سرزمینِ افغانستان
کُنشِ اجتماعیِ من به عنوانِ کسی که نامِ گندِ "شاعر" را یدک میکشد
اگر نزدیک به صفر نیست پس چیست؟
من فکر میکردهام که پشتِ یک صفرِ بزرگ مخفی شدهام و
داشتهام بلندبلند میخندیدهام ولی چهرهام این را نشان نمیداده
من با صدای بلند دارم میخندم! ولی چهرهام این را نشان نمیداده
من با صدای بلند دارم میخندم! ولی چهرهام چرا این را نشان نمیدهد؟
متأسفم از اینکه از مسئولیتم تخطی میکنم و خِرخِر میکنم گاهی،
سرنیزهای از جلو در سینهام یا از پشت،
متأسفم که به یاد نمیآورم در میدانِ کدام جنگ و چه سالی نَفَسَم...
متأسفم از اینکه بیآنکه در هیچ جنگی بوده باشم گاهی خودخواسته
خنجری را قورت میدادهام، این برای واقعنمایی نبوده، نه،
آیا چیزی جز خودآزاریِ صرف میتوانسته باشد؟
*
اشتیاق برای پوسیدن تجزیهشدن
رسیدن به نقطهای که در آن خواستهای میلی نیست
تُهی شدهای
خندیدن به آفتاب که درمیآید
خندیدن به سالهایی که میایستند تا به تو بگویند چندساله شدهای
ما متأسفیم برای کسی که صورتش در تاریکیِ سایههایی که به آن چسبیدهاند
خندهاش را نشان نمیدهد
و در خوابهایش هِی کلیدِ برقِ اتاقها را میزند از ایناتاق به آناتاق
اما لامپها روشن نمیشوند
این است معنایِ "امنیتِ شخصی" رفیقگونتر گراس
شعر بلند شماره ۷
از کتاب : سنگی برای زندگی سنگی برای مرگ
#شهرام_شیدایی
من اعتقاد داشتم وقتی یکلقمهنان برای خوردن نداری
عاشقِ دخترِ همسایه شدن فاجعه است
من اعتقاد داشتم کمونیستم وقتی نمیدانستم "رفیقلنین" فاجعة قرنِ من است
من اعتقاد داشتم به "عدالتِ اجتماعی" "آموزشِ رایگان" "جامعة بیطبقه"
وقتی نمیدانستم در تمامِ شورویِ بزرگ، چینِ بزرگ و
کشورهای بلوکِ شرق "امنیتِ شخصی"ابداً وجود ندارد
آی دخترِ همسایه چهقدر عاشقت بودیم و نمیدانستیم خارج از حزب یعنی خائن
چهقدر عاشقت بودیم و آمارِ عاشقانت که به نامِ "دشمنِ خلق"
تیرباران میشدند تکاندهنده بود...
#شهرام_شیدایی
#بخشی_از_شعر شماره ۶ از کتاب
#سنگی_برای_زندگی_سنگی_برای_مرگ
فکر میکردم همهچیز را
میشد گفت
وقتیکه چیزی برای گفتن نداشتم
شعری از شهرام شیدایی با صدای علی رنجبر
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 2 weeks ago