?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 1 week ago
بعد از مدتها ویدئویی دیدم که ذهنمو مشغول کرد و دوست داشتم «بی دلیل» با شما به اشتراک بگذارم:
یه تیکه از صحبتهای «متیو پری» (نقش چندلر در سریال فرندز) بود و میگفت:
«به معنای واقعی کلمه رویای امریکا برای من رخ داد. معروف بودم، پولدار بودم، خونه خریدم، خونه استخردار خریدم، به هر چیزی که میخواستم رسیدم و خیلی خیلی دوسش داشتم. ولی بعد شش ماه فهمیدم این «مشکلی که من داشتمو حل نمیکنه»!
جیم کری یه جایی میگه: امیدوارم آرزوی همه به حقیقت بدل بشه تا بفهمن جواب مشکلاتشون نیست!
منم فکر میکردم این رویا همه چیز رو حل میکنه ولی نکرد!»
دل من از تراپی خونه!
شاید باورتون نشه، ولی پرتکرارترین موضوعی که طی سالهای گذشته با اون مواجه شدم، موضوع تراپی رفتن یا نرفتن و انتخاب درست تراپیست/ درمانگر بوده. راستش رو بخواین من فکر میکنم انتخاب تراپیست درست کم اهمیتتر از انتخاب همسر/پارتنر مناسب نیست! پس تصمیم گرفتم برای اولین بار به این سوال پرتکرار و مهم پاسخ بدم.
قبلش اجازه بدین چند مفروضهای که من در ذهنم دارم رو با شما به اشتراک بگذارم. از نظر من:
ـ کسی که به تراپیست مراجعه میکنه، آدم «دیوونه» و «روانیای» نیست! همه ما در طیفی از شخصیت سالم تا ناسالم قرار داریم و احتمالا «همه» ما تا حدی ناسالم هستیم.
ـ «همه» ما برای اینکه «پامون رو زمین باشه» و برای اینکه بتونیم با تمام فشارها و حواشیهای محیطی کنار بیایم به تراپیست نیاز داریم.
ـ «تراپی» یک دوره درمانی کوتاهمدت نیست و بهتره حداقل سه سال به صورت مداوم (هفتهای یک جلسه) تراپی بشیم. اگر دقیقا بعد از شروع یک بحران به تراپیست مراجعه میکنید، انتظار تغییر بعد از چند جلسه رو نداشته باشید. تراپیست نمیتونه کمک خاصی به شما بکنه. راهحلهای فستفودی به اندازه سرعت پختشون موثر هستن!
ـ اگر شما روانشناسی خوندید و یا کتابهای روانشناسی رو از بر هستید هم به تراپی نیاز دارید، چون برای مسلط شدن، آگاهی از خود و غلبه بر هیجانات شما نیاز به یک سوپروایزر (شما بخون تراپیست) دارید و نمیتونید به صورت فردی دست به خودکاوی بزنید (در واقع خودکاوی توهمی بیش نیست).
با این مفروضهها پیشنهاد من برای انتخاب تراپیست مناسب اینه:
ـ حتما باید قبل از شروع جلسات بدونید که رویکرد تراپیست/درمانگر شما چیه. سه رویکرد رایج در ایران «روانکاوی» و «شناختی-رفتاری» (CBT) و «طرحواره درمانی»ه. اگر تراپیست به شما میگه رویکرد من «التقاطیه» و یا برحسب ضرورت تغییر میکنه، بدونید که متاسفانه چرت میگه و مناسب نیست. لازمه بدونید که هر کدوم از این رویکردها پروتکلهای درمانی مختلفی دارن و سعی کنید قبل شروع بدونید که رویه جلسات به چه صورتیه.
ـ اگر تراپیست شما جای شما تصمیم میگیره، اگر به شما راهنماییهای مستقیم میکنه، اسم این تراپی نیست. اسم این مشاوره و راهنماییه! و مناسب شما نیست!
ـ اگر تراپیست شما دست به خودافشایی میزنه و درباره خودش زیاد صحبت میکنه، مناسب نیست!
ـ اگر تراپیست شما رویکرد روانکاوی داره، حتما در جلسات کمتر صحبت میکنه و این طبیعیه. باید بدونید که قرار نیست اون به شما بگه چیکار کنید، شما خودتون در طول زمان جواب این سوال رو پیدا خواهید کرد. پس این جوکی که سر هر میز تکرار میکنید رو دیگه نگید: «تراپیست کسیه که خداتومن پول میگیره و ساکت میشینه و نگاهت میکنه»!
و در آخر براتون یه تراپیست خوب، یه حال خوب و پای روی زمین آرزو میکنم!
داستانهایی از مذاکرات موفق ولی یکباره!
یکی از موارد رایجی که در تعامل با برخی از مشتریها برام اتفاق افتاده، نگاه اونها نسبت به مذاکره است. «نتیجه قرارداد» انقدر شیرینه که طرف مقابل تمایل داره به هر شکلی نتیجه رو رقم بزنه، فارغ از اینکه دفعه دومی برای تعامل و همکاری وجود داشته باشه.
خطر این نوع مذاکره اینه که یک طرف مذاکره مطمئنه که بخشی از اطلاعات مهم رو نداره که ممکنه تا حد زیادی نتیجه رو تغییر بده و این عدم اعتماد باعث میشه کل فرآیند با سرعت کمتر و با دقت خیلی خیلی بیشتر انجام بشه.
بنابراین، به نظرم هر رویکردی میخواید اتخاذ کنید، باید جوری باشه که فرض رو بر این بذارید که انگار قراره ما دوباره با هم کار کنیم. پس پنهانکاریهای ناشیانه که با یک سرچ ساده مشخص میشه، دروغهای Soft که با هدف سادهسازی مساله و بستن سریعتر قرارداد انجام میشه، احتمالا نه تنها نتیجه عکس داره، بلکه شما رو در دسته «غیرقابل اعتمادها» قرار میده. در این صورت، حتی اگه اون Deal هم رخ بده، مطمئنا دفعه دومی در کار نخواهد بود و طرف مقابل برای همیشه به گورستان لیست سیاه شما میپیونده. حالا سوال اینجاست: آیا ارزشش رو داره؟
ویکتور لاستینگ: مردی که برج ایفل رو فروخت!
بعضی از آدمها هستن که آدمهای عجیبین. یکیشون قطعا آقای لاستینگه که در رزومه خودش فروش برج ایفل رو داره.
داستانش از این قراره که یه روز تو روزنامه میبینه که شهردار گفته که دولت برای نگهداری ایفل خیلی هزینه کرده. با خودش فکر میکنه که خب حالا چطوری از این پول در بیارم؟ تصمیم میگیره که ایفل رو بفروشه!
پنجتا از بزرگترین تاجرهای آهن فرانسه رو دعوت میکنه به یه هتل مهم در فرانسه، بهشون میگه که من نماینده دولت هستم و همونطور که احتمالا خبرش رو در روزنامه دیدین ما دیگه از پس هزینههای نگهداری ایفل برنمیایم و تصمیم گرفتیم آش و با جاش بفروشیم و آهنهای ایفل رو به مزایده بذاریم!
جداگونه هم به تکتک تاجرها پیشنهاد میده که چون وضعیت مالیش بده اگه بهش رشوه بدن حاضره بهشون بگه که عدد پیشنهادیشون امکان برنده شدن رو داره یا نه!
چهار نفر حرفش رو قبول میکنن و پول رو میدن. تو مذاکره با نفر پنجم میبینه یکم طرف مشکوک شده. با خودش میگه چرا این اتفاق افتاد و به این نتیجه میرسه که «ما معمولا نمیتونیم اعتماد و تحسین رو هم زمان با هم داشته باشیم.» من با بهتر نشون دادن خودم، با متفاوت نشون دادن خودم، تحسین طرف مقابل رو میگیرم اما حس پیشبینیپذیری و اعتماد رو از دست میدم. در نتیجه برمیگرده به موضع ضعف و میگه منو ببین که چقدر بدبختم که مجبورم از تو رشوه بگیرم و تهش نفر پنجم هم بهش پول رو میده.
لاستینگ ایفل رو میفروشه و فرار میکنه و میره امریکا تا این بار مجسمه آزادی رو بفروشه! :)
پ.ن: از جلسات مذاکره مصطفی شعبانعلی
اقتصاد رفتاری: راهی برای خروج از تاریکی تصمیمات غیرعقلانی
مدتها بود که درباره اقتصاد رفتاری ننوشته بودم، چون به نظرم موضوعات خوبی در این حوزه منتشر شده بود و نیازی به نوشتن نبود، اما فکر میکنم جای خالی موضوعی در متون منتشر شده به چشم میخورد.
من فکر میکنم اقتصاد رفتاری بر دو اصل بنا شده:
۱- توصیف ریشههای تصمیمات غیرعقلایی
۲- ارائه راهکارهای مناسب برای تغییر رفتار
در واقع از نگاه من اون چیزی که اقتصاد رفتاری رو به یک رشته منحصربهفرد تبدیل کرد، انجام آزمایشات کنترل شده تصادفی (RCT) در محیط طبیعی بود که این امکان رو فراهم کرد تا ما بفهمیم چگونه رفتار انسانها رو تغییر بدیم و اونها رو به سمت تصمیمات عقلایی سوق بدیم و اگر این بخش نبود انگار ما همچنان در مدلسازیها و نظریهها دست و پا میزدیم. اقتصاد رفتاری کمک کرد که انسان بتونه خودش رو از شر خودش نجات بده.
چیزی که کمتر در این سالها حداقل در ایران بهش پرداخته شد. در مطلبی که در دنیای اقتصاد منتشر شده به این موضوع پرداختم.
لینک مقاله:
https://lnkd.in/gG4qMr_e
تصمیم نگرفتن خودش یه تصمیمه!
چند درصد از ما آهنگ گوشیمونو بعد از خریدن عوض کردیم؟ چند درصد از ما حتی در حالتی که هوا خیلی گرم نیست درجه دمای کولر رو تغییر میدیم؟
در مالی رفتاری میگن ما تمایل داریم که وضعیت موجود رو حفظ کنیم. اساسا تغییر چیزی نیست که مغز ما خواهانش باشه. خرق عادت انرژیبره و ما جوری تکامل پیدا کردیم که بتونیم با کمترین میزان مصرف انرژی حرکت کنیم. پس اگه بهمون بگن بیا و کاری بکن که قبلا نکردی (مثلا سرمایهگذاری در یه ابزار مالی جدید)، خیلی طبیعیه که سخت بتونیم تصمیم بگیریم.
اگه انسان و نحوه تصمیمگیری انسانها رو بشناسیم، میتونیم به راهکارهایی برای غلبه بر خطاها و سوگیریها برسیم. پس اگر در دنیای مذاکره کار میکنید بهتره از دنیای مغز غافل نشید!
«بله گفتن سرآغاز همه کارهاست، سرآغاز رشد و پیشرفت»
انسانها و بیزنسها هیچ تفاوتی با هم ندارن. همونطور که ما میگیم «نه نمیخوایم»، بیزینس میگه «بذاریم برای بعد»، «الان اولویتمون نیست»، «در زمان مناسب بهش پرداخته میشه»! دقیقا همون حرفاست، فقط یه کم نرمتر و غیرمستقیمتر! یه جا میبینی هر چی درخواست داشتی، همهش با یه نه نرم و غیرمستقیم روبهرو شده.
ولی من فکر میکنم دست آخر اون بیزینسی/آدمی موفقه که «نه»هاش خیلی کمتر از «آره»هاش باشه! پس زنده باد «آرهگویی»!
«من صندوق درآمدثابت الف رو دارم، چهل درصد بهم سود میده»
چرا این نوع سرمایهگذاری ریسکیه؟
∆ به نظرم در گام اول لازمه بدونیم که یک صندوق درآمد ثابت چطوری کار میکنه و چطوری میتونه بازدهی ایجاد کنه!
پاسخ: صندوقهای درآمد ثابت با سرمایهگذاری در اوراق دولتی و شرکتی، بانکها و یه مقدار کمی سهام، بازدهی ایجاد میکنن. پس اگه بانک و اوراق که بیشتر سهم پرتفوی صندوقهای درآمدثابت رو تشکیل میدن نهایتا بتونن بازدهی ۳۲ درصدی بسازن، یه صندوق چطوری قراره بازدهی باثبات ۴۰ درصدی رو برای شما محقق کنه؟
∆ در گام دوم هم به نظرم باید به این سوال پاسخ داد که صندوق مذکور چه مقدار دارایی تحت مدیریت داره!
پاسخ: اگه صندوق کوچک باشه (بسته به مقدار سرمایهگذاری معنای کوچک متفاوته)، در اون صورت ریسک سرمایهگذاری شما بسیار زیاده و همه موضوعات مهم دیگه ثانویه به این موضوع حساب میشن و لازمه تا با دقت بیشتری به این صندوق ورود کنید.
پس راستش من اینطوری فکر میکنم که اگه یه سرمایهگذاری با ریسک کم قراره خیلی خیلی خوب باشه، حتما یه جای کار میلنگه!
لبیک یا مدیر
در تمام سالهای حرفهایم با این سوال مواجه میشدم که یک «مدیر» (به معنای لیدر) خوب، چه ویژگیهایی داره و هر بار بر اساس نقشی که در سازمان داشتم و تصویر کلیتری که از سازمان در ذهنم شکل گرفته بود، به سوال بالا جواب متفاوتی میدادم. اما الان مطمئنم که یکی از مهمترین ویژگیهای یک مدیر مدبر اینه که «واکنشی» به بسیاری از رخدادهای پیرامونش نداشته باشه، مگر اینکه موضوع از درجه اهمیت خاصی برخوردار باشه. چون در غیراینصورت مدام درگیر موضوعاتیه که به رشد بیزینس هیچ کمکی نمیکنه. بنابراین اگر مدیر شما در واکنش به موضوع «مهم» از نگاه شما پاسخ نمیده، نگران نباشید، اون به شما اهمیت میده ولی نه به اون شکلی که شما ازش انتظار دارید!
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 1 week ago