⭕️واقعیت های تلخ مربیگری!

?مربیگری فقط و فقط سیاست است، با صداقت و سادگی کار پیش نمی رود. سیاست ورز خوبی باش.

?هرچه موفق‌تر شوی بیشتر نامحبوب می‌شوی و دوستان کمتری داری. قرار نیست همه را خشنود کنی.

?برای دیگران آنقدر که خودت فکر می‌کنی جالب و جذاب نیستی؛ به جای خودت روی آنها تمرکز کن.

?کسی که هیچ ترسی نداشته باشد به دنیا نیامده است. همه می‌ترسند؛ این را بدان و با آنها روبه رو شو.

?همیشه زیر نظر هستی؛ مواظب هر لحظه‌ات باش. اوقاتت را با آدم‌های محدودی تقسیم کن.

?انرژی ات محدود است؛ آن را به صورت بهینه استفاده کن و مواظب هدر رفتنش باش.

?قرار نیست منم منم کنی و مستقیم همه اعتبار را برای خودت جمع کنی؛ به همکارانت در تیم و به بازیکنانت اعتبار بده و در سایه، غیرمستقیم خودت را تبلیغ کن؛ این روش هوشمندانه تری است! کاری کن دیگران از تو بگویند.

?از مسئولیت روزمره باید فراتر بروی، تو در یک تیم کار نمی‌کنی، باید تیم خودت را بسازی. شرح وظیفه‌ات را خودت می‌نویسی نه بقیه!

?زندگی تو فقط تمرین و مسابقه نیست؛ اوقات شخصی ات و خلوتت را از دست نده!

? نویسنده حسین متولی مربی والیبال

☸️ به عنوان مربی مردد نباشيد، تصمیم بگیرید

یکی از نشانه های مربیان بد، تردید است.
چنین مربی, می تواند ابعاد مثبت و منفی یک مسئله را تا بی نهایت و با جزییات کامل، بارها بررسی و مقایسه نماید، ولی نمی تواند یکی را انتخاب کند.
این مربی , معمولا منتظر اقدام تیم مقابل است تا بعد آن تصمیم بگیرد , این درحالیست که گاهی کار از کار گذشته است و دیگر نمیتواند کاری بکند.به طور مثال او میداند که تیم حریف فشار زیادی وارد کرده است و احتمال گل خوردن زیاد است و بایستی شکل دفاع خود را تغییر دهد اما مردد است و احساس میکند شاید ادامه دادن به همین شکل خوب است و مینگرد که حوادث او را به کجا میبرد..

نویسنده حسین متولی

⭕️نکته:
یک ضرب المثل ژاپنی میگه:
اگر می خواهی جای رئیس ات بشینی پس هلش بده بره بالا
تفسیر: برای پیشرفت زیر آب کسی رو نزن.

⭕️ اگر رفتار و عمل شما دیگران را ترغیب میکند تا بیشتر رؤیاپردازی کنند، بیشتر یاد بگیرند، بیشتر انجام دهند و موفق تر باشند، شما یک "رهبر" هستید.

⭕️ 17 کاری که مربیان موفق انجام می دهند!

?اگر به دنبال مربی شدن هستید یا اینکه با یکی از آن ها تعامل دارید، می توانید با نگاه کردن به قابلیت های یک مربی موفق، در موقعیت خود پیشرفت کنید.

?عادت های مربیان موفق:

1- آن ها تشویق می کنند
2- آن ها می بینند
3- آ‌ن ها به تیم قدرت می دهند
4- آن ها قبول می کنند
5- آن ها بررسی می‌کنند
6- آن ها یاد می دهند
7- آن ها تمرکز می کنند
8- آن ها راهنمایی می کنند
9- آن ها انگیزه می دهند
10- آن ها اعتماد می کنند
11- آن ها نتیجه ارایه می دهند
12- آن ها کمک می کنند
13- آن ها گوش می دهند
14- آن ها تفریح ایجاد می کنند
15- آن ها تقویت می کنند
16- آن ها تشکر می کنند
17- آن ها الگو می شوند
?جرح و تعدیل : حسین متولی

⭕️آنچه ما را به نابودی می کشاند , کسانی هستند که برای انجام دادن کاری که ذاتا نادرست است , صادقانه و متعهدانه و با تمام وجود , تلاش میکنند!
?به عنوان مربی چه مسئولیتی در این رابطه داریم ,؟
برای اینکه این اتفاق برای شما نیافتد , هر چه میتوانید از تجربیات دیگران استفاده کنید و همچنین خود را به علم روز و کتابهای جدید چه در زمینه مربیگری و چه در زمینه پیشرفت شخصی استفاده کنید.
توصیه میکنیم حتما کتاب , هنر شفاف اندیشیدن را مطالعه کنید.

یه نفرو پیدا کنید که بیشتر از اینکه عاشقتون
باشه بهترین رفیقتون بشه
بمونید با همون یه نفر
اونقد دربارهٔ همه چی صحبت کنید تا قلق همدیگه رو یاد بگیرید کنار هم پیشرفت کنید
از همدیگه آدم ایده آل بسازید؛
دوره ی تعویض آدما تموم شده
آدم ایده آل پیدا کردنی نیست، ساختنیه.
❤️??

بخشی از گفتگوی خولیو ولاسکو با روزنامه کوریره دلاسرا

اولین خاطره شما از بدو تولد چیست؟"مادر من که آشپزی می کند یا تکالیف دانش آموزان را اصلاح می کند.
و پدر؟او را به خاطر گرما با پاهای برهنه خوابیده بود، من او را قلقلک می دهم و او با هیجان از خواب بیدار می شود.

اسم پدر چی بود؟

رائول خولیو. البته همچنین رائول نام برادر بزرگتر من است، من دومی هستم، سپس لوئیس از راه رسید، بابای پرویی بود(با خنده)
او برای تحصیل در دانشگاه لاپلاتا به آرژانتین آمد و در آنجا با مادرم  در یک مراسم ملاقات کرد.
پدرم زمانی که کودک بود بر اثر پانکراتیت که به خوبی درمان نشده بود بعدها درگذشت. مامان ما را روی تخت نشاند و خبر مرگ پدر را به ما داد. من باور نمی کردم. فقدان پدر یکی از مواردی است که شخصیت من را شکل داده است. روز پدر در مدرسه ما را وادار کردند یک هدیه کوچک تهیه کنیم، من و برادرم آن را به عمه ام دادیم. من مجبور شدم خیلی چیزها را درباره مردان به تنهایی یاد بگیرم.

آیا احساس آرژانتینی دارید یا ایتالیایی؟"هر دو. سخت نیست: هیچ دو ملتی در جهان شبیه به هم نیستند. تفاوت این است که ایتالیایی ها خرد و بدبینی قدیمی ها را نیز دارند. آرژانتینی ها مانند نوجوانان رویاپرداز هستند، آنها خوش‌بینی جوانان را دارند.

شما انقلابی بودید؟بله من یکی از اعضای حزب کمونیست انقلابی در آرژانتین بودم که از انشعاب مائوئیستی حزب کمونیست آرژانتین بود نفوذ ایتالیایی نیز در آنجا وجود داشت: دبیر کل آن برای سالها ویتوریو کودوویلا بود که در جنگ داخلی اسپانیا جنگیده بود. بله انقلابی بودم،
پس فکر کردم که بی عدالتی در جهان با یک انقلاب اجتماعی، سیاسی و فرهنگی قابل حل است. اواخر دهه 60 و آغاز دهه 70 بود، زمان مبارزات بزرگ مردمی، در سال 72 رئیس مرکز دانشجویان فلسفه و ادبیات بودم، سپس به مدت سه سال مسئول جنبش دانشجویی بودم.

درآرژانتین دیکتاتوری نظامی حاکم بود؟ بین سالهای 73 و 76 یک فاصله دموکراتیک با تنش‌های سیاسی بسیار شدید بین جناح راست پرونیسم و ​​مثلاً جناح چپ وجود داشت  خشونت های زیادی انجام می دادند.در 24 مارس 1976 کودتا شد.بدترین در تاریخ ما، بی رحم ترین، خونین ترین، واپسگراترین! ارتش شروع به دستگیری افراد، شکنجه آنها، و ناپدید شدن آنها کرد. , آنها وقتی که دختران باردار بچه هایشان را به دنیا آوردند، مادرانشان را کشتند و نوزادان می فروختند. آنها به طور غیرقانونی افرادی را که در لیست شکنجه بودند دستگیر می کردند، آنها را شکنجه می کردند، برادرم لوئیس را اینگونه گرفتند. او با مادرمان زندگی می کرد، ساعت سه صبح رفتند او را از خانه ببرند.

برادرت کی بود؟یک دانشجوی پزشکی او یک ماه و نیم ناپدید شد. وحشتناک بود، او ویران شده بود خانه بازگشت. وقتی برگشت دیگه اون سابق نبود. و او دیگر حتی مادرم را هم نمی‌شناخت. لوئیس ابتدا خود را به پرو و ​​سپس به اسپانیا تبعید کرد. او در جوانی از دنیا رفت، به دلیل بیماری هایی که به نظر من نیز ناشی از چیزی بود که درونش شکسته بودتد. برادرم در محاکمه هایی که با بازگشت دموکراسی در سال 1983 برگزار شد، از شاهدین بود.

آیا دوستانی را در سرکوب از دست داده اید؟

من  دوست صمیمی ام را از دست دادم، ما در دبیرستان با هم بودیم، آنارشیست، پسر ایتالیایی، او با دو برادرش ناپدید شد.

چطور خودت را نجات دادی؟"من لاپلاتا را به مقصد بوئنوس آیرس ترک کردم، جایی که راحت تر بود. کمتر کسی می دانست که من به پایتخت رفته بودم و هیچ کس آدرس من را نمی دانست. دو سال اول بسیار سخت بود، سپس والیبال مرا نجات داد: شروع به مربیگری کودکان کردم. و برای اینکه عاشق کارم شوم، در ابتدا همه کارها را انجام دادم، حتی نظافت کردن را خودم انجام می دادم.

کجا؟"از شش صبح تا 10 صبح داشتم شیشه های یک بانک را می شستم. به جای استفاده از دستگیره، با گذاشتن دست روی شیشه از دست کسانی که وارد می شدند اذیت می شدم. آنجا یاد گرفتم که به کارهای دستی احترام بگذارم و نگاه کنم. من همه چیز را از دیدگاه دیگران آموزش دادم: تندخوانی، حافظه، روش های مطالعه، جغرافیا و دروس املا.

جام جهانی 1978 را چگونه به یاد می آورید؟"داشتن یک جام جهانی در خانه، که قبل از کودتا آغاز شد، برای همه ما که عاشق فوتبال بودیم، یک رویا بود که تحریم آن یک اشتباه بود: ورزش متعلق به مردم است، نه به سیاستمداران و دیکتاتور ها. برای مثال، من هم به عنوان یک طرفدار  ورزشکاران روسی را از المپیک نمی کردم.

آیا به خدا اعتقاد داری؟بله او را باور کردم.

آیا از مرگ می ترسی؟

نه ! امیدوارم سریع و غیرمنتظره باشد

⭕️?اگر میخواهید در اوج بمانید، می بایست از کسانی که پشت سر شما هستند سختتر کار کنید.

برای آنها رسیدن به شما بسیار آسان است. فقط کافی است راه شما را دنبال کنند.

آکادمی مربیان والیبال ایران

⭕️اول از تمرینات مهم شروع کنید!

اگر فرضاً ، ۵ موضوع در آماده سازی تیم دارید ابتدا از کارهای مهم که زودتر تاثیر آن در تیم دیده میشود استفاده کنید و سپس به جزییات آنها بپردازید.
- سعی کنید در ابتدا به انجام موارد معین، مطمئن و قابل اجرا دست بزنید، آن هم به ترتیب ضرورت(از ضروری‌ترین به معمولی) و زمان‌بری(از کوتاه‌ترین به طولانی‌ترین) . زیرا توانایی بر انجام این کارها احساس خوبی به شما می‌دهد و این خود انگیزه‌ای قوی می‌شود و همچنین نتیجه بهتری در مسابقات میگیرید.