𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 3 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago
🗄خشک مغزی منشأ خود فریبی است و در حکومت ، نقش بسیار بزرگی دارد و عبارت از این است که اوضاع و احوال را بر مبنای تصورات ثابت و پیش ساخته ارزیابی کنیم و علایم و قراین مخالف را نادیده بگیریم یا مردود بشماریم و به پیروی از آرزوهای خود عمل کنیم و واقعیت ها را گردن ننهيم.
عصاره خشک مغزی را یکی از مورخان در گفته ای درباره فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا و سردستۀ تاجداران یک دنده و خشک مغز بیان کرده است:
«تجربه هیچ شکستی ایمان او را به برتری ذاتی سیاست خویش سست نمی کرد.»
تاریخ بی خردی!
باربارا تاکمن
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 اکونومیست: به نظرسنجیها توجه نکنید: قماربازان اطمینان دارند که ترامپ برنده است!
🌿 به رغم اینکه نتیجه نظرسنجی های انجام شده نشان می دهد که رقابت بین دو نامزد دموکرات و جمهوری خواه انتخابات آمریکا بسیار نزدیک دنبال می شود، قماربازانی که روی نتیجه انتخابات ریاست جمهوری شرط بندی می کنند اطمینان دارند که دونالد ترامپ برنده رقابت هفته آینده خواهد بود. پولی مارت، یک بازار پیش بینی که شاهد تبادل 2.6 میلیارد دلار در زمینه انتخابات بوده، شانس برنده شدن ترامپ را دو سوم می داند. قماربازان معتقدند که نظرسنجی ها برای سومین بار متوالی دارند رئیس جمهور سابق را دست کم می گیرند.
🌿 چنین خطایی مطمئنا امکان پذیر است. متوسط نظرسنجی های انجام شده حاکی از این است که کامالا هریس یا دونالد ترامپ در هر یک از هفت ایالت چرخشی با اختلافی کمتر از ضریب خطای عادی یک نظرسنجی پیشتاز هستند. نگرانی دموکرات ها این است که اشتباه قابل توجه موسسات نظرسنجی در سال های 2016 و 2020 تکرار شود یعنی زمانی که ترامپ عملکردی بهتر از انتظار در انتخابات داشت. اما تضمینی نیست که این خطا امسال در همان مسیر قبلی اتفاق بیافتد. موسسات نظرسنجی برای عدم تکرار اشتباهات قبلی تمام تلاش خود را کرده اند. همانگونه که پیش بینی اکونومیست نشان می دهد، بر اساس اشتباهات تاریخی نظرسنجی ها، طیف وسیعی از سناریوها در روز انتخابات محتمل است اما نظرسنجی ها بهترین شاخص برای پیش بینی نحوه رای دادن مردم هستند.
🌿 مبنای نظرسنجی ها مطالعه یک نمونه آماری محدود از رای دهندگان است. خطا می تواند به انحاء مختلف رخ دهد. مغایرت آماری عادی که بر همه نظرسنجی ها تاثیر می گذارد همواره وجود دارد به خصوص در نظرسنجی هایی که نمونه آماری کوچکی انتخاب می شود. ریسک تغییرات دقیقه نودی یا الگوهای مشارکت غیرمنتظره نیز همواره وجود دارد. و بزرگترین دردسر موسسات نظرسنجی اطمینان یافتن از این موضوع است که نمونه آماری آنها کل جامعه هدف را نمایندگی می کند. محققان به سختی تلاش می کنند تا راه های جدیدی برای مراجعه به رای دهندگان بیابند، به پاسخ دهندگان از گروه های مختلف جمعیتی انگیزه ببخشند و از «وزن ها» برای افزایش اهمیت نسبی گروه های فاقد نماینده مناسب استفاده کنند.
🌿 موسسه فیفتی تری ایت، میانگین نظرسنجی های انتخابات ریاست جمهوری را از سال 1976 تاکنون محاسبه کرده است. به طور متوسط میزان شکاف بین یافته های نظرسنجی ها و اختلاف رای واقعی منجر به پیروزی در سطح ملی 2.7 درصد و در سطح ایالت ها 4.2 درصد بوده است. این موسسه در حال حاضر برآورد می کند که بزرگترین پیشتازی برای هر کدام از کاندیداها در هفت ایالت چرخشی تنها 2 درصد است که مربوط به ترامپ در ایالت آریزوناست.
🌿 نظرسنجی ها در سال های 2016 و 2020 به ویژه در ایالت های محل رقابت بین دو حزب به صورت سیستماتیک آرای ترامپ را دست کم گرفتند. پس از انتخابات سال 2016 تحلیل های موسسه ایپور نشان داد که یک چرخش دیرهنگام به سمت نامزد جمهوری خواه شکل گرفته و در نمونه های آماری به نظرات فارغ التحصیلان دانشگاهی وزنی بیش از حد واقعی داده شده است. اکثر موسسات شروع به وزن کشی نمونه های خود کردند تا در انعکاس میزان تحصیلات رای دهندگان بهتر عمل کنند.
🌿 در سال 2020 نیز به دلایلی متفاوت دست کم گرفتن آرای ترامپ تکرار شد. این بار موسسه ایپور متوجه عاملی شد که بر اساس آن احتمال اینکه رای دهندگان جمهوری خواه به نظرسنجی ها پاسخ بدهند کمتر بوده است. یکی از تئوری ها این بود که احتمال اینکه آنها در دوران همه گیری کرونا در خانه بمانند پایین تر بوده است. تئوری دیگر برای توضیح این عامل این بود که رای دهندگان جمهوری خواه به موسسات نظرسنجی اعتماد ندارند و این آنها را از پاسخ دهی به سوال کنندگان دلسرد می کند.
🌿 از سال 2020 موسسات نظرسنجی برای دسترسی به نمونه های آماری ای که کل جامعه هدف را به خوبی نمایندگی کنند با دردسر مواجه بوده اند. آنها روش هایی را آزمایش کرده اند که برای بخش های خاصی از جامعه جذاب است (مثلا ارسال کارت پستال هایی که دارای تصاویر وطن پرستانه هستند) و همچنین حالت های جدیدی مانند پیام های متنی را امتحان کرده اند. کسی نمی داند که آیا این راهکارها برای جلب نظر پاسخ دهندگان کافی بوده است یا حامیان ترامپ همچنان تمایلی به مشارکت در نظرسنجی ها ندارند. اگر اشتباهات رخ داده در سال های 2016 یا 2020 حتی به میزانی کمتر تکرار شود، برای هریس فاجعه بار خواهد بود و او ممکن است انتخابات را در همه 7 ایالت چرخشی ببازد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
*📃پایان تعلیق؛ آیندهی تنشهای نظامی منطقه
✍️* #محمد_مختارپور
بسیاری سر درگماند که حاصل و انتهای این تنشها و درگیریهای نظامی ایران و اسرائیل چه خواهد بود. افکار عمومی پس از حملهی بامداد شنبهی اسرائیل آرزومندانه و امیدوارانه میگفت که این پایان درگیریهاست و اسرائیل با هماهنگیهای قبلی اهدافی را هدف قرار داده و ایران نیز پاسخ نخواهد داد. اما خبرهای چند روز اخیر چیزهای دیگری میگویند. جدای از میزان خساراتی که این حمله وارد کرده است، بهنظر میرسد به دلایل مختلف عزم تصمیمگیرندگان جزم است که هرگونه حمله را به شدیدترین شکل پاسخ دهند. فضای افکار عمومی جامعه در گیرودار تحریمها، تورم و انواع بحرانها، حالا دیگر دلواپس امنیتی است که روز به روز با جنگ تهدید میشود. به نظر میرسد در این شرایط هرگونه حملهی دیگر میتواند موجی از هراس عمومی را ایجاد کند که از پس از جنگ هشت ساله تاکنون بیسابقه بوده است.
اما عدهای از ناظران و تحلیلگران ادامه و آیندهی این روند را صرفاً به نتایج انتخابات امریکا تقلیل میدهند. یعنی معتقدند که نتیجهی انتخابات امریکا در 5 نوامبر مشخص میکند که این تنشها به سوی مذاکرات میروند یا به آتشهایی غیرقابل مهار تبدیل میشوند. اما از طرفی اینگونه تحلیلها از جنس تحلیلهایی است که پیشفرض تحولات و رخدادها را از اساس به اشخاص و دولتها فرومیکاهند و نقش سیاستهای کلی کشورها و متحدان یکدیگر و شبکهی روابط بینالمللی را در نظر نمیگیرند. بخصوص وقتی از زبان آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا در دولت بایدنِ دموکرات میشنویم: «زمان آن فرا رسیده که اسرائیل موفقیت نظامی خود را به موفقیت استراتژیک تبدیل کند.»؛ بهزعم نگارنده این جملهی بلینکن سیاست کلی پنتاگن و اسناد بالادستی سیاست خارجی امریکا در قابل ایران و شرایط منطقه را میرساند، فارغ از اینکه چه کسی در کاخ سفید باشد.
آنچه از تمامی سلسله رخدادهایی که آغازشان 7 اکتبر تا به امروز بوده است میتوان نتیجه گرفت، این است که «وضعیت تعلیق» و سیاست «نه جنگ نه صلح» که جمهوری اسلامی طی تقریباً سه دهه خواهان آن بود پایان یافته است، نه از جانب او، بلکه از جانب تمامی طرفین: اسرائیل، ایالات متحده، اروپا و کشورهای همپیمان آنها. از هماکنون در بیلبوردها و تبلیغات عباراتی چون «جنگطلب» به امریکا و اسرائیل نسبت داده میشود و مقامات مختلف مطرح کردهاند که کشورهای غربی و متحد منطقهای آنها یعنی اسرائیل خواهان جنگ هستند. در نتیجه احتمالا در صورت شعلهورتر شدن آتش مستقیم بین ایران و اسرائیل این جنگ را نیز «تحمیلی» خواهند نامید، فارغ از اینکه تصمیمگیرندگان با پافشاری بر سیاست «نه صلح، نه جنگ» منفعلانهترین سیاستی را دنبال کردهاند که چنین وضعیتی را رقم زد و اکنون نیز در دومینوی تحولات و وقایع ناچار به واکنشهای متعدد شده است.
به نظر میرسد ایالات متحده و کشورهای اروپایی از رسیدن به هرگونه توافق اثرگذار و بلند مدت با جمهوری اسلامی ناامید شدهاند و تمامی راهحلهای دیپلماتیک پس از نزدیک به دو دهه تلاش به بنبست خورده است. تنها گزینهای که برای این کشورها با آن توان نظامی، اقتصادی و سیاسی باقی مانده، استفاده از اقدام نظامی برای نابودی یا دستکم تضعیف اثرگذار تمام مطالبات و اموری هستند که در تمام این سالها دربارهشان بحث بود: در دیپلماسی و مذاکرات یکی از مهمترین خواستههای طرفین این بود که نیروهای نیابتی عقبنشینی کنند و دست از ماجراجوییها و اقدامات نظامی علیه اسرائیل برداند، اکنون بعد از گذشت یک سال از این جنگ اسرائیل (به حق یا ناحق) توانسته است بخش بزرگ و قابل توجهی از نیروهای نیابتی را عقب بنشاند و از بین ببرد (فارغ از اینکه این سیاست ترور و حذف در بلند مدت چه نتیجه و پیامدی به همراه خواهد داشت). بهنظر نمیرسد که مسألهی هستهای نیز مانند قبل قابل مذاکره باشد، و پیگیری آن حتی به لحاظ دیپلماتیک توان چانه زنی بسیار کمتری نسبت به پیش از هفت اکتبر برای حاکمیت باقیخواهد گذاشت؛ بخصوص در شرایطی که تصمیمگیرندگان در ایران طی سه دهه دربارهی هیچیک از این مسائل برنامهی مشخص و مدونی نداشتهاند و وضعیت منفعلانهی تعلیق را ترجیح داده است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🖊 **مقدمه کتاب سیاه کمونیسم
📚 جنایت و مکافات کمونیسم**
📥 استفان کورتوا
♻️مترجم حسین ماشین چیان
🖇کمونیسم در این قرارگیریِ تاریخیِ لبریز از فاجعه جایگاه خود را داشت. به راستی کمونیسم یکی از خشنترین و قابلتوجهترین جایگاهها را به اشغال خود در میآورد. کمونیسم، خصیصۀ ماهوی «قرن کوتاه بیستم» که سال 1914 در سارایوو آغاز شد و در سال 1991 در مسکو به پایان رسید، خود را در مرکز داستان میابد. کمونیسم پیش از فاشیسم و نازیسم به وجود آمد و از هر دو دوام بیشتری داشت، و داغ خود را بر چهار قاره باقی گذاشت.
🖇رژیمهای کمونیستی برای تثبیت قدرت خود، با فراتر رفتن از جنایات فردی و کشتارهای موردی در مقیاس کوچک، جنایات انبوه را به یک نظام حکومتی تمام عیار تبدیل کردند. پس از دورههای مختلفی که از چند سال در اروپای شرقی تا چند دهه در اتحاد جماهیر شوروی و چین ادامه داشتند، ترور کمرنگ شد و رژیمها وارد روال اجرای روزانۀ اقدامات سرکوبگرانه و همچنین سانسورکردن همۀ وسایل ارتباطی، کنترل مرزها و تبعید مخالفان شدند.
🖇البته سابقۀ رژیمها و احزاب کمونیست، سیاستهای آنها و روابطشان با جوامع ملی خودشان و جامعۀ جهانی، به طور محض مترادف با رفتارهای جنایتکارانه نیست، چه رسد به ترور و سرکوب. در اتحاد جماهیر شوروی و در «دموکراسیهای خلق» پس از مرگ استالین و همچنین در چین پس از مرگ مائو، ترور کمرنگتر شد، جامعه شروع به بازیافتن وضعیت عادی خود کرد و «همزیستی مسالمتآمیز» – حتی اگر به هیچ دلیل دیگری غیر از «پیگیری مبارزه طبقاتی به روشهای دیگر» نبوده باشد – به یک واقعیت برای زندگی تبدیل شد.
🖇تعداد بی شمار مرگها، افتراقهای بسیاری را در این زمینه از چشم پنهان میدارد. بی تردید، اگر این ارقام را از لحاظ وزن نسبیشان بررسی کنیم، جایگاه اول به کامبوج میرسد، جایی که پل پوت، ظرف سه سال و نیم، با شکنجه و قحطی گسترده، به بیرحمانهترین شکل دست به کشتار یک چهارم جمعیت کشور زد. با این حال، تجربۀ چین در دوران مائو از لحاظ تعداد مطلق افرادی که جان خود را از دست دادند بیسابقه است. چنانکه در شوروی دوران لنین و استالین، خونریزی به وقت نیاز، طبق برنامه، منطقی و در جایگاه درست از لحاظ سیاسی، به کشتار جمعی بدل میشود.
🖇لنین و رفقایش در ابتدا خود را دچار یک «جنگ طبقاتی» بیرحم یافتند که در آن به مخالفان سیاسی و ایدئولوژیک، و نیز به اعضای نافرمان عموم مردم، انگ دشمن زده شد و آنها برای تخریب نشانهگذاری شدند. بلشویکها تصمیم گرفتند که، به روشهای قانونی و فیزیکی، هر چالش یا مقاوتی در برابر قدرت مطلقشان را، حتی اگر منفعل باشد، نابود کنند. این استراتژی نه تنها برای گروههای با دیدگاه سیاسی مخالف بلکه برای گروههای اجتماعی مانند طبقۀ اشراف، طبقۀ متوسط، طبقۀ روشنفکران، روحانیون، و نیز گروههای حرفهای مانند افسران نظامی و پلیس اعمال شد.
🖇 واکاوی وحشت و دیکتاتوری – خصیصههای ماهوی کمونیستهای در قدرت – کار سادهای نیست. ژان النشتاین استالینیسم را ترکیبی از تراژدی یونانی و خودکامگی آسیایی میداند. این تعریف خوشنما است، اما قادر نیست تا مدرنیتۀ محضِ تجربیات کمونیستی و تأثیرات تمامیتخواهانۀ آن را جدای از اشکال سابقاً موجود دیکتاتوری توضیح دهد. یک خلاصۀ تطبیقی میتواند کمک کند تا این مسئله را در بافت و شرایط خاص خودش درک کنیم.
🖇 روشهای اجراشده توسط لنین و تکمیلشده توسط استالین و ملتزمین آنها، روشهای استفادهشده توسط نازیها را به ذهن متبادر میکند؛ اما اغلب این به این دلیل است که نازیها تکنیکهای ساختهشده توسط لنین و استالین را اتخاذ کردند. رودلف هس، متهم به سازماندهی اردوگاه آشویتس و بعداً فرماندهی آن، یک نمونۀ تمام عیار است: «ادارۀ کل امنیت رایش، مجموعۀ کاملی از گزارشهای مربوط به اردوگاههای کار اجباری روسیه را برای فرماندهان منتشر کرد. این گزارشها شرایط و سازماندهی اردوگاههای روس را که توسط زندانیان سابقی که موفق به فرار شده بودند تأمین شده بود، با جزئیات دقیق شرح میداد.
🖇 بعد از سال 1945، نسلکشی یهودیان تبدیل به ضربالمثلی برای بربریت مدرن شد؛ مظهر وحشتافکنی و تروریسم جمعی قرن بیستم. پس از سر و کلهزدن بر سر ماهیت آزار و شکنجۀ یهودیان توسط نازیها در آغاز، طولی نکشید که کمونیستها مزایای جاودانهسازی هلوکاست را به عنوان راهی برای بازخوانی ضدفاشیسم به صورتی روشمندتر، دریافتند. شبح «جانور کثیفی که شکمش دوباره بارور است» پیوسته و بیوقفه احضار میشد. همچنین، تمرکزی تک محوره بر نسلکشی یهودیان با هدف توصیف هولوکاست به عنوان جنایتی منحصر به فرد، مانع ارزیابی وقایع با اهمیت یکسان در دنیای کمونیسم شده است.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره دهم سیاستنامه مطالعه کنید.
🌏جامعهشناسی👇
🆔**** @IRANSOCIOLOGY
📃در مورد جنگ هم اتریشی باشید!
✍️امیرحسین خالقی
کار ایران و اسرائیل بناست به کجا برسد؟ این روزها خیلی ها نگران جنگ هستند که کار بناست به کجا برسد. پیشگویی بیزینس متخصصان فال قهوه است و فقط می توان حدس زد. اما دیدم عده ای معتقدند عاقلانه نیست جنگی در بگیرد. شبیه استدلال هایی که پیش از جنگ جهانی اول حتی برایش کتاب می نوشتند که با توجه به افزایش روابط تجارت کشورها بعید است شاهد جنگی باشیم.
اما اتریشی جماعت (مکتب اقتصاد اتریشی) درباره جنگ نیز همان حرفی را که در مورد اقتصاد دارد تکرار می کند: بحران ذاتی دانش و انگیزش: دولت ها نه می توانند و نه می خواهند که بدانند! وقتی می گوییم دولتی ها همه چیز را در مورد اقتصاد نمی دانند چرا باید فکر کنیم در مورد جنگ و نظامی گری از همه جوانب باخبرند؟ وقتی می گوییم در اقتصاد سود و زیان تصمیم ها به خودشان بر نمی گردد پس انگیزه کافی برای بهترین تصمیم ندارند، چرا باید فکر کنیم در مورد جنگ بهترین تصمیم را می گیرند؟
خلاصه کنم: جنگ هم اتفاقی انسانی است، بس بسیار انسانی! اینجا هم انسان ها تصمیم می گیرند که سوگیری، خطاها، انگیزه های خودشان را دارند؛ بوروکراسی هم راه خودش را می رود و محدودیت های خودش را اعمال می کند؛ امیدوارم ایران ما بماند ولی دولت ها شاید تصمیماتی بگیرند که پایانش فاجعه باشد، چیزی که در شرایط حساس کنونی به شدت محتمل است، امیدوارم خداوند میهن ما و مردمش را در برابر مصائب آتی احتمالی حفظ کند، الله اعلم.
*🌏جامعهشناسی👇
🆔*** @IRANSOCIOLOGY
*📃اروپا و جزایر سهگانه
✍️* مهدی تدینی
جنگ روسیه در اوکراین باعث شد ایران خنجر دیگری بخورد. اروپا ایران را در مورد جزایر سهگانه «اشغالگر» خوانده است. درست است که امارات با عصای موسای تجارت و اقتصاد و با بازیهای بُردـبُرد به خوبی یاد گرفته است کار خود را از پیش برد (کاری که البته هیچ مهارت شگرفی نیست، فقط لازم است ایدئولوژی چپ عقل سلیم را فلج نکرده باشد)، اما این فقره، یعنی این همراهی عجیب اروپا با امارات و غش کردن اروپاییها در آغوش امارات بیشتر پیامد جنگ اوکراین و دوستی خالهخرسۀ روسیه با ایران است تا نتیجۀ مهارت عقلسلیمِ اماراتی. برویم عقبتر...
اوایل سال ۲۰۲۲ ــ زمستان ۱۴۰۰ ــ اولیانوف، نمایندۀ روسیه در مذاکرات هستهای، مَرد پرحرفِ مذاکرات که همیشه دستبهتوئیت بود و بر اساس تعداد بطریها روی میز مذاکرات هستهای خبرهای خوش توئیت میکرد، در توئیتی نوشت «فقط پنج دقیقه تا توافق هستهای با ایران مانده است». درست میگفت! فقط پنج دقیقه مانده بود، منتها این شعرِ او مصرع دومی هم داشت! نگفته بود که رئیسش، پوتین، قصد دارد در دقیقۀ چهارم به اوکراین حمله کند. لشکرهای روسیه وارد خاک اوکراین شدند و اولیانوف هم که دیگر کاری در ژنو نداشت دفترـدستکش را جمع کرد و کلاً رفت که رفت!
ساعت مذاکرات در همان دقیقۀ چهارم برای همیشه به خواب رفت. در جنگ روسیه و غرب توافق هستهای قطعاً به ضرر روسیه بود، زیرا روسیه میخواست از اهرم انرژی علیه غرب استفاده کند ــ همان تئوری پوچ و بینتیجۀ «زمستان سخت» که روسدوستان در ایران نیز از «راشاتودی» یاد گرفته بودند و تأملنشده تکرار میکرد... وینتر ایز کامینگ! وینتر ایز کامینگ! زمستانها آمدند و رفتند و از انرژی اهرمی برای روسیه درنیامد، اما بازندۀ بازیِ روسیه با کارت انرژی که بود؟ ایران! در حالی که ایران میتوانست دریچۀ امید اروپا باشد، روسیه جلوی مذاکرات را سد کرد و ایران را به بخشی از کابوس اوکراین بدل کرد.
این اقدام امروز اروپا را نیز باید یکی دیگر از ترکشهای جنگ اوکراین بدانیم. اگر روسیه در جنگ با اوکراین واقعاً به کمک ایران نیاز دارد، یعنی از این پس نیز فقط برای ایران هزینه دارد! وقتی خود روسیه نمیتواند گلیم خود را در برابر غرب از آب بیرون کشد، چه گلی قرار است سر دیگران بزند؟ کَل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی! اروپایی که با مدل اقتصادیِ سوسیال دهه به دهه ضعیفتر، و به جیب مالیاتدهندگانِ اقتصاد «نئولیبرالِ» آمریکا محتاجتر میشود، مجبور شده است برای اوکراین خرج کند. امارات وارد بازی بُردـبُرد با اروپا میشود، در حالی که روسیه ایران را درون جنگی میکشد که برای اروپا فقط ضرر است. پس باید منتظر ضربههای دیگری از جانب اروپا باشیم. اما وقتی خود چین و روسیه که ــ به خیال ما ــ طرف ما هستند پای بیانیهای را امضا میکنند که به نفع امارات است، از اروپا چه انتظاری میرود؟
دولت پزشکیان هم حتی قبل از تشکیل کابینهاش مشخص بود قرار نیست در این معادلات دیپلماتیک تغییری دهد. وزیر خارجه روز اول آب پاک را روی دست همه ریخت و گفت ما با آمریکا مشکل مبنایی داریم. پس مسئله فقط کاستن از هزینههای احتمالی است (اما مگر دولتهای قبل چنین نکردند؟). این دنیا محل بدهبستان است. طرفداران رابطۀ اقتصادی با چین در توجیه چیندوستی خود میگویند: چین دومین اقتصاد دنیاست! یعنی شگفتانگیزترین و البته عصبانیکنندهترین جواب ممکن را میدهند! استدلال کلان ما را خُرد میکنند و یک تکه از آن تحویل خود ما میدهند! اگر ارتباط با دومین اقتصاد بزرگ دنیا مفید است، پس تخریب رابطه با اقتصادهای اول، سوم، چهارم، پنجم، ششم، هفتم، هشتم و نهمِ دنیا مطلقاً ضرر است! اتفاقاً رابطۀ اقتصادی با همان اقتصاد دوم هم زمانی واقعاً مفید است و به بهرهکشی یکطرفه منجر نمیشود که همزمان ایران با سایر قدرتها هم روابط اقتصادی داشته باشد. با هیچ پاککن، با هیچ سمباده و با هیچ اسیدی نمیتوان این اصل را از دفتر واقعیات این جهان پاک کرد! با شعار صخرهها جابجا نمیشوند. با فریاد کوهها نمیگریزند. پس با تبلیغات صداوسیما هم نمیتوان هزینههای بیکران انزوای ایران را انکار کرد.
نفت و گاز ما زیر خاک میماند، استعداد جوانان ما هدر میرود و نخبگان ناامید میشوند، سرمایههایی که باید به شمال خلیج فارس سرازیر شود، به جنوب آن میرود، انواع سرمایه از ایران میگریزد، از صادرکنندۀ گاز به واردکنندۀ آن تبدیل میشویم، مردمی که شصت سال پیش سوار خودروی آمریکایی، آلمانی و ژاپنی بودند، پرایدسوار میشوند، امید به خرید مسکن یکقرنی میشود و کشوری که آیندهدارترین قدرت غرب آسیا به نظر میرسید، در برابر امارات توان دیپلماتیک لازم را برای دفاع از خود ندارد. ادامۀ این راه نیز چیزی مگر سرمایهسوزی در بر ندارد! والسلام!
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
*?از «حاجی آقا»ی صادق هدایت تا ایلان ماسک*
✍? #مهرپویا_علا
میخواهم دربارۀ شاخهای دیگر از «لیبرالهای بشرط شیرینی» صحبت کنم. حکومت همانطور که برای تأیید بخشی از سیاستهایش مثل «آمریکاستیزی» به چپها رجوع میکند، برای بخشی دیگر به این جماعت مراجعه میکند؛ البته دست خالی هم باز نمیگردد.
لیبرالها اگر میخواهند این اعتبار نسبی که تفکرشان در چند سال اخیر در جامعه کسب کرده، به باد نرود، واجب است که بیش از همه مشت خالی این قشر را باز کنند. اینها لیبرال بودنشان فقط برای زمانیست که «دولت میخواهد یارانۀ چیزی را بردارد».
هر ایرانی به ازای هر شیشۀ مربایی که میخرد، ۱۰ درصد به دولت «مالیات بر ارزش افزوده» (اصطلاحی بیمعنا) میپردازد. هر گیگ اینترنتی که مصرف میکند باید ۱۰ درصد بیشتر پول بدهد؛ تازه در مورد اینترنت، انحصار دولتی ۲ شرکت که باعث افزایشِ قیمت و افتِ کیفیت میشود، داستانی جداست.
خلاصه اینکه ایرانی، باید کالاهای سر سفرهاش را ۱۰ درصد گرانتر بخرد تا دولت از پس هزینۀ سالانه هزاران میلیاردی مراکز آموزش مذهبی برآید.
حالا این آقایان اقتصاددان لیبرال این همه که دربارۀ «غیرمنطقی بودن قیمت بنزین» حرف میزنند، آیا هیچگاه آمدند و بگویند آن «مالیاتهای غیرمنطقی» را هم بردارید؟ خیر.
این همه که دربارۀ مضرات «افزایش قیمت برق و گاز با سرعتی کمتر از نرخ تورم» حرف میزنند، کمی هم آمدند و دربارۀ مضرات «تداوم کار شرکتهای زیاندهِ خودروسازی» و «تداوم کار صداوسیما» حرف بزنند؟ به ندرت.
کاپیتالیست هستید و به یارانه اعتقاد ندارید؟ بسیار عالی. نمیشود که یک دولت، مالیات را سوسیالیستی بگیرد ولی یارانه را کاپیتالیستی بدهد.
تابهحال دیدهاید این کارشناسان که در موسم رأیگیری طومار مینویسند و زیرش را بعنوان «نخبۀ دانشگاهی» امضا میکنند و به «عوام» دربارۀ عواقبِ «عدم مشارکت» هشدار میدهند، یک بار هم بیایند و اشارهای به «بودجههای مراکز آموزش مذهبی» بکنند که اکثریت قریب باتفاق ملت راضی به آن نیستند؟ خیر؛ چون کافیست کسی حتی یک بار این حرف را بزند، تا تمام امتیازاتی را که در چاپ نشریه، تصرف پستهای دانشگاهی، نزدیکی به مقامات، حضور در صداوسیما، و گاهی هم تصدی پستهای مدیریتی دارد، از دست بدهد. بهجایش چه میگویند؟ اینکه
دولت باید قبل گرانکردن بنزین، آزادی اجتماعی دهد تا مردم اعتراض نکنند!
دهههاست همین حرف بیمعنی را تکرار میکنند و دولت هم آن بخش از حرف را که نیاز دارد، مصرف میکند و اضافهاش را دور میاندازد.
یک بخشی از حقوق مردم را که سلب کردهاید، باز گردانید تا خوشحال شوند و وقتی بخش دیگر را گرفتید، اعتراض نکنند!
خب برای این حرف که دیگر دانشگاه شریف و علامه درس خواندن و درس دادن لازم نبود! هر شارلاتانی هم میتواند از این حرفها بگوید!
گریبانِ فلان روشنفکر و شاعر و نویسندۀ پنجاه سال پیش را رها نمیکنند که چرا آن زمان فلان عقیده را داشتند و بهمان حرفِ ابلهانه را گفتند، اما خودشان در کنارِ «اباذری و رنانی و راغفر» برای کسی رأی جمع میکنند که در سال ۱۴۰۳ خورشیدی، لابهلای نهجالبلاغهخوانی، تنها حرف اقتصادی مشخصی که بر زبان آورده این است که دولت باید «از من پولدار بگیرد و به فقیر بدهد»!
بسیار خب! ساعدی، براهنی، شاملو و دیگران، ۵۰ سال پیش، زمانی که امثال سارتر و چامسکی در غرب خدایی میکردند، در کشوری جهان سومی بدون دسترسی به رسانههای جدید، عقاید تباهی داشتند؛ ولی هر چه بودند، باز چیزهایی نوشتند و «تولیداتی» کردند که هنوز بعد از ۵۰ سال در بازار آزاد تقاضا دارند و فروش میروند! این جماعت که نشریاتشان در کل کشور ۵۰ نفر خواننده ندارد و مقابلِ محتوای تولیدیِ چند کاربر فضای مجازی مقهور میشوند، در صورتِ قطعِ یارانۀ نشریاتشان و اخراج از دانشگاه، تولید قابل عرضهای برای بازار آزاد دارند؟
لیبرالاند فقط برای آنکه دربارۀ «مردهها» یا افراد «فاقد قدرت» بدگویی کنند.
لیبرالاند فقط برای آنکه بگویند لیبرالیسم با مذهب مشکلی ندارد (که مشکل دارد و اینها نفهمیدهاند) و چپها لامذهباند، ولی همین لیبرالیسم، آنها را به درک فرایندی نرسانده که از سفرۀ مردم فقیر میزند و خرج مبلغان دینی میکند و کسی هم اعتراض کرد، گلوله میزند.
در همان چهارچوب نظام عقیدتی خودشان اگر این «حرام» نیست پس اصلا حرام چیست؟ آیا چپگرایی که بی برخورداری از رانتی با شرایط زندگی دشوار در گوشهای نشسته و حرفش را میزند، ولو اکثر سخنانش مورد قبولِ منِ نوعی نباشد، بمراتب از اینها لیبرالتر و حتی مذهبیتر نیست؟
لیبرالاند فقط برای زمانی که زنی صدایش را بلند کرد، هیس بگویند که ای وای فمینیسم آمد! نسبت بازار و کاپیتالیسمِ این قشر با والاستریت و کاپیتالیسمی که ما میشناسیم، چیزی از قبیلِ نسبت «حاجی آقا»ی داستان صادق هدایت با ایلان ماسک است!
?جامعهشناسی?
? @IRANSOCIOLOGY
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 3 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago