𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 days, 19 hours ago
فرا-آیرونی واژهی برگزیدهی سال ۲۰۲۴ آکسفورد : مغزپوسیدگی (Brainrot) - بخش دوم (توضیحات)
بخش دوم جستار
(ادامهی فرستهی پیشین)
■
بخش نخست جستار را در فرستهی پیشین **بخوانید
■
متن بخش دوم را در
INSTANT VIEW
بخوانید**
via zabandad.com
فرا-آیرونی واژهی برگزیدهی سال ۲۰۲۴ آکسفورد: مغزپوسیدگی (Brainrot) - بخش اول
■
بخش دوم جستار را در فرستهی بعدی بخوانید
■
نویسنده: سهیل دانش زاده
■
«مغزپوسیدگی» را به پیامدهای زیانبار مصرف بیرویهی مواد محتواییِ کمکیفیتِ اینترنتی میشناسند. «رواجدادنِ» این واژه، برخلاف ظاهر غلطاندازش، کار شیفتگانِ «فرهنگ نخبگانی» و بدگمانان به اینترنت نیست؛ اگر رواجدادنِ brainrot و معنیها و تداعیهای نوین آن دستاوردِ گفتمانی آنها بود نه با روح زمانه نسبتی مییافت، نه به چنان گردش خیرهکنندهای میافتاد و نه فرایندهای گفتمانی و کاربردشناختیِ زایندهی آن تمایز معنیداری میداشت با انبوه استعارهکِشیهای روزانه از بیماری انسان و غیر انسان. این واژه را خودِ زبانورانِ نسلهای زِد و آلفا زبانآگاهانه و شوخطبعانه تداول دادهاند.
کمجانشدنِ «شوخی با خود» در یک زبان-فرهنگ به تورمِ طنزهایی میانجامد که دامنهی اهدافشان از گروههای نژادی و قومی بهسختی فرامیرود. ازآنسو دستانداختن و نقدِ مطایبهآمیزِ خویشتن نه تنها توسعهی یکسویهی جوکهای ناظر بر دیگری را مهار میکند، زمینه را برای گونههای پرتنوعی از طنز عامهپسند میگستراند. کافی است بنگرید به دستاوردهای درخشانِ ژانرهای نوپبدای «طنز زبانی» در توييتر فارسی؛ زبانورزیهای خلاقانهای که عمدتاً از رهگذرِ مداخلههای نسل بومیانِ جهان دیجیتال حاصل شده است.[1]
نسل زِد، و بیش از آن، نسلِ آلفا روزبهروز برای نیازها و جاذبهها و موقعیتهایش واژه میسازد، و همزمان خود از جداافتادنِ این نیازها و این موقعیتها، و بهاینترتیب از جداافتادنِ سیاقِ سخناش از گونههای زبانی مسلط، پرپرستیژ و «آخروعاقبتدار» بیاطلاع نیست. این نسل در سالهای اخیر آغازیده است به رواجدادن و برزبانراندنِ مغزپوسیدگی در حقِ خود، و گونهی زبانی خود را و میمها و طنزها و مناسک گفتمانی خود را به همین نام میخواند[2]. ادامهدادن به ورزیدنِ خردهفرهنگهای اختصاصیِ اینترنتی و پافشاریِ روان و علاقهمندانه به کاربریِ چنان زبانی، همزمان با اطلاقِ پیگیرانهی مغزپوسیدگی به چنان رویهای، از آن شوخی-با-خودهایی است که از جدیت و راستنمایی بهراحتی تمایزپذیر نیست؛ این فرا-آیرونی (Meta-irony) اندازهی معنیداری ازخودآگاهی را نمودار میکند. همین اندازه از خودآگاهیِ شوخطبعانه بیقدر نیست؛ چرا قدر آن را ندانیم هنگامی که بهروشنی میدانیم در شماری از زبان-فرهنگهای جوکگویی چه هنجارهای گفتمانی نادَرخوری پاگرفتهاند؟ هنجارهایی که «بازی با تخاصم» را، یعنی انگیزش و خاصیتِ پیدایشِ تاریخی جوکهای قالبوارهایِ ناظر بر «غیر» را، به «بازتولید تخاصم»، یا حتی تولید تخاصمهای بیزمینه و بیانگیزش یا جاندادن به تخاصمهای حلوفصلشده استحاله دادهاند. [3]
ادامهی بخش اول جستار را در INSTANT VIEW بخوانید
**و
برای خواندن بخش دوم جستار فرستهی بعدی را ببینید**
via zabandad.com
کتب درسی و لغتسازی **انتشار نخست: شمارهی ششم مجلهی یادگار، سال ۱۳۲۴
نویسنده: (احتمالاً) عباس اقبال آشتیانی
■
بازنشر در قالب متن دیجیتالیشدهی "جستوجوپذیر" پس از هشتاد سال
■
این جستار را میتوان نمونهای سنخنما از باورهای نادرست دربارهی زبان دانست؛ نمونهای درسآموز که پافشاریاش بر بهجاییِ طعنهها و درستیِ باورهای "نادرستاش"، و اطمینان بیانعطافاش از داوریهای بیرَوِشاش شاید از خودِ آن باورها و داوریها زیانبارتر باشد.
چنانکه از پژوهش کافی (۱۳۶۸) برمیآید تقریباً نیمی از واژههای پیشنهادی فرهنگستان اول در حوزهی ریاضیات، تداول یافتهاند (چه آنها که جایگزین واژهی رایجِ پیش از خود شدهاند، چه آنها که همزمان با واژهی متقدم تداول نسبی دارند). همین حدواندازه از کامیابیِ نخستین کوششهای نظاممندِ واژهسازانه بهرغم گستردگی و ریشهدواندگیِ باورهایی حاصل شده است که در این جستار بازتاب یافتهاند؛ این "بهرغمِ" را نگفتیم تا بگوییم همین حدوانداره از کامیابی شگفتانگیز است؛ اینگونه نیست. ازآنسو انواع ناکامیها در پویاکردنِ زبان "هیچ" شگفتی ندارد؛ شگفتی ندارد اگر باریک شویم در نمودهای افراطگری در محافظهکاری زبانی؛ گرایشی که بهرغم نیکخواهیِ ریشهایِ شماری از تبلیغکنندگان پرشور آن، زبانورزی را فرومیکاهد به ستایشِ محض و بیرویا از داشتههای زبان**.
■
این نخستین بار است (هشتاد سال پس از انتشار نخست آن) که این نوشته در قالبِ متنِ خوشخوان و «جستوجوپذیر» یا «قابلِ سرچ» و به صورت رایگان ارایه میشود؛ بازنشرهای پیشینِ این نوشتار در قالب پیدیاِفهای «تصویریِ» دشوارخوان و غیرقابلجستوجو انجام پذیرفتهاند.
بخش «تدقیقات لسانی» وبگاه به بازنشر نظرورزیهای زبانشناختیِ متقدم اختصاص دارد؛ این «نظرورزیهای زبانیِ متقدم» پیش از راهاندازیِ رشتهی دانشگاهیِ زبانشناسی در ایران یا در سالهای نخست راهاندازی آن، در نشریههای عمومی انتشار یافتهاند. بازنشرِ این نوشتهها پس از دههها «در قالب متن نوشتاری جستوجوپذیر» و با دسترسی رایگان انجام میشود.
■فرستهی موقت■
via zabandad.com
حقیقت نیمهنصفهی بروس ناومن: بیان پارهای از حقیقت بیانِ هیچ پارهای از حقیقت نیست
دو فرستهی پیشین را ببینید.
■
بروس ناومن با دستکاری شمایل بازنمایندهی نوشتاريِ یگانه واکهی واژهی Truth (حقیقت)، یعنی با دگرگون کردنِ (u) به (v)، آن را تلفظناپذیر کرده است. Trvth را، با معیارگرفتنِ املای دورهی کنونی انگلیسی نمیتوان بر زبان راند. همین ترفند ساده و بیدردسر ، به باور ما، مولدِ یکی از انتقادیترین مداخلههایی است که در پسزمینهی چرخش زبانشناختی در هنر ظاهرشده است. بکوشید، با همه جان و زبان بکوشید، Trvth را به عنوان بازنمایندهی نوشتاریِ متعارف یک واژهی انگلیسی بر زبان برانید؛ نمیشود؛ در چارچوب واجآرایی "انگلیسی" شدنی نیست؛ در این واژهی تحریفشده واکهای در کارنیست (در بازنمایی نوشتاری این واژهی تحریفشده هیچ حرفی که اکنون و در آن جایگاه بازنمایندهی واکهای باشد در کار نیست). زبان از بیانِ این «واژه» بازمیمانَد و خودِ کوشش بیحاصل برای تلفظ این توالیِ همخوانی روی اعصاب است. حالا که چه؟ ایدهی «درخشان» اثر یادشده این است که حقیقت بیانناپذیر است؟ چنین باوری هم کلیشه است، هم در بسیاری از زمینهها ناردست و هم ابزار دوسوگرایان و عذرتراشان؛ این باور هر چه باشد «انتقادی» نیست. «حقیقت نیمهنصفه» بروس ناومن نیز، چنانکه انتظار میرود، این قالبوارۀ بدخاصیت را نپرورانده است. به نظر میرسد اگر دو نکتهی زیر را از نگر دور نداریم ویژگی متمایز ایدهی این اثر، همان انتقاد ریشهایِ آن، نمودار میشود:
الف) در این اثر حرف(u) نه با (e) یا (a) یا نظیر آنها، که با (v) تعویض شده است؛ دگرگونکردنِ (u) به (v) دستکاریِ «مختصری» است که یک حرف الفبای انگلیسی را با بدیل تاریخی آن، با تکنگارهگونه (allograph) یا نویسهگونهی تاریخی آن، با شبیهترین حرف به آن (تا همین چند سدهی پیش این دو شمایل با یکدیگر تعویضپذیر بودند و پیش از آن نیز "v" نقش کنونی هر دو را بر عهده داشت) جایگزین میکند (میتوان گفت که ناومن (u) را به سبک کهنهای نگاشته است که اکنون بیش از آنکه حرف (u) را تداعی کند، (v) را فرامیخواند). بهاینترتیب گرچه Trvth بازنماییشده در این اثر خودِ Truth، خود نگارش رایج Truth نیست، تفاوت آن با Truth ناچیز است؛ همین «تفاوت ناچیز» یا تفاوت صرفاً سبکشناختی، همین «شباهت حداکثری» با Truth کارسازترین حربهای است که تحریفگرانِ حقیقت با توسل به آن میکوشند رفتار گفتمانی خود را در گسترهی معناییِ حقیقت وحقیقتگویی جا زنند.
ب) نماد زبانیِ بازنماییشده در این اثر گروه اسمیِ Partial Trvth (حقیقت نیمهنصفه یا پارهای از حقیقت) است نه واژهی Trvth. اگر Trvth یگانه صورتِ واژگانیِ نگاشتهشده در این اثر بود آن قالبوارهی آسیبرسان و اعوجاجآفرین، میخواستیم یا نمیخواستیم، به ظنِ قوی، فراخوان میشد.
اکنون با به-شمار-آوردنِ دو نکتهی بالا میتوان صورتبندی گویاتری از ایدهی انتقادی برسازندهی این اثر به دست داد:
حقیقت نیمهنصفه، حقیقت ناقص، برخلاف تفسیر متعارف از آن، حقیقتی نیست که بخشی از آن بیان شده است؛ حقیقت نصفهنیمه حقیقتی است که «بهتمامی» از بیان بازمانده است. هستهی انتقادیِ برسازندهی این اثر در همین قید «بهتمامی» است: بیان پارهای از حقیقت بیانِ* "هیچ" پارهای از "حقیقت" نیست.
■
* روشن است که این تمهید را میتوان گزینش سبک کهنهای از نگارش (u) دانست، و نه جایگزینکردنِ (u) با (v). نکته اینجاست که کانون توجه ما تخطی بروس از هنجارِ کنونی و مسلط نگارش (u) است؛ هنجاری که در آن شمایل (v) حرف بیستودوم الفبای انگلیسی است و نه یک نگارش متفاوت از (u) یا بیانِ متفاوتِ آن.
آشفتگی در مفهومسازی و ناهمخوانی در الگوهای تعبیرگری
فرستهی پیش را ببینید.■
پیوست ویژهنامهی
زبانآگاهی و مفهومآگاهی
■
تصویر اول در ویدیوی فرستهی قبل تبلیغ قدیمی خودروی Falcon (معادل انگلیسی شاهین) است و تصویر دوم (که در قالب عکس نیز در فرستهی پیش بارگذاری شده است) تبلیغ قدیمی خودروی شاهین (نام فارسی اطلاق شده به مدل دو در رامبلر امریکن).
در همسنجیِ این دو تبلیغ – که در دو زبان-فرهنگ متفاوت دو خودروی متفاوت را تبلیغ کردهاند- صرفنظر از درجهی متفاوت جنسیتزدگی، در کدامیک بلاهت زبانشناختی و مفهومسازانهی برجستهای مییابید؟ آشفتگی در مفهومسازی، ناهمخوانی در الگوهای تعبیرگری و فقدان آگاهی زبانی درکدامیک تأسف و شگفتی را با هم برمیانگیزد؟
در نظر داشته باشید که نام هر دو خودرو وامگرفته از نام یک پرندهی تیزپرواز است (تداعیهای شاهین منحصر در تیزپری نیست؛ از جمله انگیزههای گزینش آن نیز احتمالاً تناسب آن با نام فارسیِ مدل چهار درِ رامبلر امریکن، آریا، در عالم مقالِ آن دوران است). این نامهای استعارهپایه کوشیدهاند سرعت زیاد حرکت یا جابهجایی یک پرنده را به خودرویی که نامِ آن شدهاند، نسبت دهند؛ در آگهی تبلیغاتی فالکون، خودرو زیر سایهی پرشکوه آن پرندهی تیزپرواز بازنمایی شده است؛ بهبیاندیگر، پرندهی تیزپروازِ پرقدرت در پسزمینه است و خودروی همنام او در پیشزمینه. طرفه اینکه خودروی یادشده در شیبی "آرام" گرفته است که موجب میشود سرِ آن یا همان جهت حرکت آن رو به بالا باشد؛ و این رو -به- بالا-بودن، بر مسیرهای نگاشتیُ میان پرنده و خودرو به سهم خود میافزاید.
اکنون نگاهی بیاندازید به تبلیغ خودروی شاهین. اینجا نیز پرندهای تیزپرواز نامدهندهی خودرو است؛ بااینحال، در تبلیغ فارسی خودرو را در سرعت به حیوان تیزروی دیگری تشبیه کردهاند! این آشفتگی در مفهومسازی مانند این است که در تبلیغ خودوری جگوار (تصویر سوم از تبلیغهای خودوری پیشگفته است) بهجای بهرهگیری از تداعیهای تصویری یا نمادهای قالب مفهومی جگوار، بیآنکه پای تمهیدهای آشناییزدایانه در میان باشد، تصویر شاهین را به کار برند، یا برای رمزگذاری سرعت زیاد یا قدرت زیاد خودرو، آن را به جانوری غیر از جگوار تشبیه کنند، یا بهجای قالب معنایی گربهسانان، قالب معناییِ گونهای از پرندگان را فراخوانند (روشن است که نقد ما ناظر بر نفسِ گذر از یک قالب مفهومی به قالب دیگر، یا حتی پرش از یک قالب مفهومی به یک قالب دیگر نیست. آشناییزدایی، نقضِ آگاهانهی پیشانگاریهای مخاطب، درآمیختن هدفمند قالبهای مفهومی، واسازی و شماری از دیگر تمهیدهای خلاقانه به انواعِ گذرها و پرشهای مفهومی راه میدهند. تبلیغ موضوع سخن ما در چنان مقولههایی نمیگنجد. ازآنسو سازوکار پرسابقهی "تشبیه-در-تشبیه" هم ارتباطی با طراحی این تبلیغ ندارد).
آنچه در این تبلیغ نمودار شده است صرفاً گسست میان نامِ کالا و زبانِ تبلیغ آن نیست؛ اشکال کار این نیست که نام کالا و ویژگیهای نشانهشناختی (زبانی و غیرزبانی) تبلیغ بیارتباطاند. نکته اینجاست که این دو، درست در جایی که انتظار میرود با هم ربط و نسبتِ دوسویه و برسازندهای داشته باشند (درونمایهی سرعت)، چنان ربط و نسبتی نمییابند.
پیوست ویژهنامهها
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 days, 19 hours ago