تمامِ چیزایی که میخوام؛

Description
دیگه فقط سکوت باقی موند.
unknown: https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-937070-ywbhu2f
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 day, 2 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 4 weeks ago

1 year, 4 months ago

گمونم این نوشته آخرم باشه. مدتی قرار
نیست باشم، شاید خیلی طولانی. دلم براتون تنگ میشه، و اینکه که کنارم بودید برام یه دنیا ارزش داشت و داره. با آرزو های قشنگ برای همتون. اگه خواستید میتونید لفت بدید ناراحت نمیشم، اصلا نیستم که ببینم. فقط یادتون نره چقدر ارزشمند اید ومراقب سلامتیتون باشید.

1 year, 4 months ago

اتفاقاتی که باید، همیشه میوفته یا قبلا افتاده؛ با این تفاوت که من از قبل پیش بینی شون کردم. لبخند میزنم، اما بار ها و بار ها تمام سناریو های ممکن رو تو ذهن آشفته ام مرور کردم -همین دو دقیقه پیش، یا هفته ها، شایدم از سال های پیش- من با حتی فقط تصورشون، اونقدر به خودم آسیب میزنم تا زمانِ اتفاق افتادنش از قبل آگاه باشم، بدونم تا آسیب نبینم. شاید بی‌اعتمادی به نظر بیاد اما نه؛ من بیشتر از هر کسی میتونم اعتماد کنم، میتونم ساده باشم، خیلی ساده تر از اونی که فکرشو بکنی. و نکته اش اینجاست که، من منطقم رو برای این کار کنار میزنم! مدام باهاش در حال جدال ام تا بتونم حرفایی که باید رو بپذیرم، ناشدنی ترین ها از نظر مردم رو باور کنم. و حرفایی بهت بزنم که قلبم میگه بزن. "من اگه بخوام انجامش میدم، کاملا ارادیه. احمقانه است؟! سادگیه؟! میدونم. اما نه تا زمانی که برام ارزش داشته باشه."**

این مکانیسم دفاعی روح منه؛ اسمش نشخوارِ فکریِ اتفاقات نیوفتاده ست.
اینطوری دیگه جایی برای زخم زدن به روحم باقی نمیمونه، من خودم به خودم زخم میزنم. حتی تو این مورد هم خودکفا ام. خنده دار نیست؟! حتی نمیزارم کسی این کار رو هم برام انجام بده. به قول مامانم: برای دختر بودن زیادی مردیا...
/ من امید میبندم، بعد از خودم سلب‌ش میکنم. عشق میدم و بعد از خودم دریغ‌ش میکنم. انگیزه میدم و بعد جا میزنم. درست دو قدمی پیروزی، خودمو زمین میزنم و دیگه ادامه نمیدم، اصلا بار ها شده وسط کارم همه چیو پرت کردم و زدم بیرون، سر حتی استادم داد کشیدم، قبل از اینکه اون بخواد سرم داد بکشه.../ من از خودم شکست میخورم تا اینکه حاضر باشم از کسی یا چیزی شکست بخورم. **این خودمم که امید رو تو دلم پَر پَر میکنم، ریشه اش رو از اعماق وجودم با هر زحمت و زوری که شده میکشم بیرون و باز روش خاک میریزم تا فقط کمی شل شده باشه که کار رو راحت تر کرده باشم...

و با این حال من خوشحالم و ممنونم از خودم، از قلب پاک ام، از اینکه انقدر میتونه پُر عاطفه باشه که خودمو سوپرایز کنه، و از ذهن منطقی‌ ایم، که با زمان بندی فوق العاده اش میدونه کِی برای احساسِ احساساتم بهم فضا بده و کِی دوباره به سراغم بیاد و مسائل رو برام درست و اصولی حل و فصل کنه.**

1 year, 4 months ago

سکوت بی پایانه و شب کوتاه.

1 year, 4 months ago

قدرِ آدم های خوش‌قلب زندگیتون رو بدونید، چون وقتی قلبِ شیشه ای شون بشکنه، وقتی دیگه برن، هیچ جوره برنمیگردن؛ هیچوقت.

1 year, 4 months ago

جانگکوکی که سعی میکنه برای آرمی یه قلبِ متفاوت با دو تا دستاش درست کنه، یه جای مخصوص تو قلبم پیدا کرده، اون پسر زیادی مهربونه برای بودن تو این دنیا.

1 year, 4 months ago

جدیدا خیلی مهربون شدم پس.. دوست دارم بهتون بگم دوستتون دارم‌‌. جدی میگم؛ خب... اگه یک درصد اینجایید بخاطرم، وقت میزارید نوشته ها رو میخونید یا حتی یه نگاه سطحی میکنید یعنی کنارمید. ممنونم ازتون.??

1 year, 5 months ago

داشت میرفت. اونم نه به یه جای خیلی دور، اصلا دورتر از جایی که ایستاده بودیم مگه بود که بشه رفت؟! رفتم سمت مینی کامیونش. کمی زنگ زده ست، با رگه های آبی رنگ. پشتش هم همیشه پر گلدون های رنگی و کیسه های خاک کوچیک. حواسش پیِ چیدن وسایلش بود. کمی مردد بودم و خب از طرفی میخواستم که...

-خودم رشته افکارمو بریدم و
یهو تصمیم گرفتم جلوش ظاهر بشم
حالا دیگه متوجه حضورم شده بود
صداش کردم-

-جِیمی؟
آه پاپینز! فکر میکردم تا الان خواب باشی
-داری باز میری؟
باز خواب بد دیدی؟
-داری میری..
وقتی یه باغبونِ خسته شب و روزِ خودشو صرف گل و گیاهاش میکنه، یه مدت باید بره تنهایی رو بغل کنه، لباسای خاکی و چرکشو عوض کنه و خوب استراحت کنه تا وقتی برگشت، بازم براشون انرژی داشته باشه هوم؟
-آره، اما نه، امشب بمون...
گلِ ماه فقط این وقت شب غنچه میده
-تو گلِ ماهی؟!
اینطور که تو از خواب پریدی و تا اینجا اومدی و برام غنچه دادی، به نظر میاد که تو گلِ ماه منی...
-گلِ‌ماه با بقیه گل‌ها چه فرقی داره؟
خب... خیلی! خلاصه بگم، کمتر باغبونی میره سراغ کاشتن این نوع گل.
-...چرا؟
چون باید خیلی براش زحمت بکشی، شاید صد برابر گل های دیگه!* طاقت فرسا میشه، مدام باید مراقبش باشی و از دور حواست باشه که داره چطور رشد میکنه. با این همه فقط یک بار در سال غنچه میده، اونم یه شب. پس باید برای دیدنش خیلی صبور باشی.
-ارزشش رو داره؟!
برای یه باغبون واقعی چرا که نه؟!.... منو ببین، شاید مدتیه قدر یه گلِ ماه برات وقت نمیزارم و درگیر روزمرگی ها شدم، و الانم که دارم میرم، اما تو پاپینز؛... تو هر زمان از روز، نه فقط شبا، برام غنچه میدی و من اینو میبینم. تو از گلِ ماه هم ماه تری اینو میدونستی؟*

1 year, 5 months ago

بایستی به یاد آورم به تنهایی شاد بودنم را.

1 year, 5 months ago

جسم مریضم فریاد روحِ زخمیمه.

1 year, 5 months ago

نکته ایی که من یافتم این بود که بهتر همون احساساتت پیش خودت باشه تا تو ذهن مردم در حال طی کردن پروسه قضاوت‌.

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 day, 2 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 4 weeks ago