?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 1 month ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago
کسانی که پیش از این صفحهٔ مرا دنبال میکردهاند، به خوبی از موضعِ من دربارهٔ سلطنتطلبان و نیز دورانِ پهلوی آگاهند. نکته اما اینجاست که اگر نتوانیم نگاهی نقادانه و توأمان منصفانه به گذشته داشته باشیم، هرگز نخواهیم توانست از تاریخِ سپری شدهمان، چراغی برای یافتنِ راه در آینده بسازیم.
با این تفاصیل بنظرم مقایسهٔ فرح دیبا با أسما أسد در مقالهٔ اخیرِ بیبیسی فارسی که توسطِ داریوش کریمی نوشته شده، حقیقتا مقایسهٔ بیربط و غریبیست.
طبعا حتا بیربطترین آدمها در جهان هم بالأخره شباهتهایی با هم دارند، اما کمیت و کیفیتِ این شباهتها و نیز میزانِ تفاوتهای سوژههاست که میتواند کنارِ هم نشاندنِ آنها را به حرکتی معنادار و قابلِ تأمل، یا مضحکهای پرت تبدیل کند.
حقیقتا آیا صِرفِ اینکه این دو زن، با وقوعِ انقلاب برعلیهِ همسرانشان ناچار به ترکِ کشورشان شدند، و الان از پنجره به خیابانِ خالی نگاه میکنند، کافیست که چنین همنشینی را برایشان معقول و معنادار در نظر بگیریم؟ تفاوتهای فرح دیبا با أسما أسد چنان عمده و بنیادین است که این کنارِ هم قرار دادن را بهکلی پرت و بیمعنا میکند و ذهن را ناگزیر دربارهٔ نیتِ نویسنده به فکر وامیدارد.
تنها توجه به این نکته کافیست که أسما أسد با وجودِ تلاشِ برخی رسانهها در مقاطعی برای مطرح کردنش، هرگز حضورِ اجتماعیِ پررنگی نداشته و تنها نقشِ سایهوارِ او، حمایتِ تام و تمام از شوهرش و کشتارها و جنایاتِ او بوده است. از اینسو اما کافیست به فعالیتهای بیگمان تأثیرگذار و غالبا بسیار مثبتِ دفترِ فرحِ دیبا، از فعالیتهای مستقیمِ بنیادِ او در بخشهای گوناگونِ کلانِ کشور، تا ایفای نقشِ غیرمستقیمش در مراکزی مانندِ رادیوتلویزیونِ ملی دقت کنیم تا فرسنگها فاصله میانِ این دو شخصیت را ببینیم.
کوتاه این که، چنین مقایسهای بنظر من از اساس، منطق و قدرتِ اقناعِ مخاطب را ندارد، و این مسئله در رسانهٔ باسابقه، حرفهای و زیرکی چون بیبیسی، حقیقتا قابلِ تأمل و پرسشبرانگیز است.
گفتهاند کسی پیشِ یکی از پیامبرانِ بنیاسرائیل رفت و از شیطان شکایت کرد که مدام باعثِ گناه کردنش میشود. پیامبر جواب داد: اتفاقا مدتی پیش هم شیطان پیشم آمده بود و از تو شکایت داشت که هر غلطی میخواهی میکنی و گردنِ او میاندازی!
حالا حکایتِ این اصطلاحِ «به گناه انداختن» است که فتیشِ هوادارانِ نهیازمنکر و جماعتِ طرفدارِحجابِ اجباری شده است. این اصطلاح بنظرم دقیقا از جنسِ همان شکایتِ حکایتِ بالاست، از جنسِ غلطی کردن و بعد، رذیلانه دیگری را مقصر معرفی کردن، وگرنه کسی با اعتقاداتِ مذهبی، طبعا باید بتواند در هر شرایطی جلوی نگاه و دست و توجه و احیانا اسافلِ اعضایش را بگیرد تا گناه نکند، و اگر نتوانست فقط باید یقهٔ شخصِ خودش و اعتقادِ ضعیف و ارادهٔ سستش را بگیرد نه گریبانِ دیگران و زمین و آسمان را. کاش لااقل جرأت و جربزهٔ قبولِ مسئولیتِ گناهانتان را داشتید.
درحالیکه تا همین چند سال پیش، حتی یک زن و دختر هم اجازهی ورود به استادیوم نداشت و زنان و دختران بسیاری در حسرت نشستن روی سکوهای استادیوم بودند، امروز در رخدادی بیسابقه، چهل هزار زن و دختر، از سنین مختلف، با تیپهای گوناگون، برخی با حجاب و برخی بدون حجاب، در ورزشگاه نقش جهان اصفهان به تماشای فوتبال تیمهای محبوبشان نشستند. اما دریغ که در رسانهی عمومی حتی یک تصویر از این اجتماع باشکوه زنانه نشان داده نشد.
مسابقهی امروز، تصویری است از وضعیتی که در آنیم: جامعهای که با سرعت نور در حال تغییر است و گفتار رسمی، که تصور میکند با پنهانکردن و انکار واقعیت میتواند آن را از بین ببرد؛ غافل از آنکه واقعیت جامعه همانی است که روی سکوها و در کف خیابان میگذرد.
جامعهای که نشان داده است در فهم و هضم و هماهنگی با تغییرات، فرسنگها جلوتر از نهادهای رسمی است و مواجههی بهمراتب بالغانهتر و عاقلانهتری دارد.
ما در ایرانِ پسامهسا هستیم. و امروز، صفحهای دیگر و مهم از تاریخ این ایرانِ جدید ورق خورد.
محسنحسام مظاهری
«عبدالوهاب دادوش» مرد جوانی که زندانِ مخوفِ صیدنایایِ رژیم اسد را، با از دست دادنِ ذهن و حافظهٔ خود ترک کرد. او یک دانشجوی پزشکی بود که ۱۳ سال پیش در سن ۲۰ سالگی برای شرکت در امتحان در حماه بیرون رفت و دیگر برنگشت. همه او را مرده میدانستند. عبدالوهاب در روز فتح دمشق همراه سایر زندانیان آزاد شد.
تا میانههای دههٔ ۷۰، هوادارِ چشم و گوش بستهٔ حکومت بودن، کارِ چندان پرچالشی نبود. هنوز اینترنتی در کار نبود، کسی از داخلِ زندانها و ماجراهای سال ۶۷ اطلاعی نداشت، مردم هنوز در حال و هوای سالهای اولِ انقلاب، ناراضیان را شماری اندک میدانستند، تنها روایت از ماجراهایی نظیرِ قضیهٔ مرحوم منتظری، روایتِ رسمی بود، و کسی از پشتِ پردهٔ معنوی-پیروزمندانهای که برای جنگ ساخته شده بود، خبر نداشت. نهایتِ چالشِ هوادارانِ حکومت در آن سالها، مواجهه با نقلقولهای مخالفین بود که مدرکی برایشان وجود نداشت، و ایراداتی که به فلان مسئول یا وزیر گرفته میشد و توسطِ این هواداران، به پای اشخاصِ خُرد نوشته میشد. ماجرا اما، با ورود و رواجِ اینترنت، و سرِ کار آمدنِ خاتمی، تغییر کرد.
امروز اخبارِ زندانِ صیدنایا را میخواندم، و به این فکر میکردم که چطور هوادارانِ هنوز پر و پا قرصِ حکومت، با حمایتِ سالیانِ ششدانگِ آقایان از دو دیکتاتورِ شقیِ سلاخِ درندهٔ پدر و پسر در سوریه، هیچ مشکلی ندارند در عینِ حال که مدام از «حق» و «عدالت» و آرزوی ظهورِ منجیِ عدلگستر، یعنی دقیقا نقطهٔ مقابلِ آن دیکتاتورهای بیترحم، دم میزنند؟ و فکر کردم که این چیزِ تازهای نیست، که سالهاست این هواداران در خودِ ایران هم با چنین تناقضهای شدیدی روبرو بودهاند و ککشان هم نگزیده است.
هوادارِ چشم و گوش بسته و بی چون و چرای حکومت بودن، روزبهروز سختتر خواهد شد همچنان که شده است، اما هیچ شرایطِ سخت و متناقض و مُسَلمی نیست که معجونِ توجیهاتِ دینی-ایدئولوژیک و عرفانِ سیاسی و زندگی در جمعِ بستهٔ خودیها، از پساش برنیاید. بیداری و آگاهی، در نهایت یک گزینه است که اگر انتخاب نشود، هیچ واقعیتی، حتا مرگ هم، نخواهد توانست آن را بر سرِ راهِ زندگیِ آدمها، قرار دهد.
نوشته بود در بینِ زندانیانِ آزادشده، کسانی بودهاند که هنوز نمیدانستند حافظ اسد مرده و پسرش جانشینِ او شده است. یعنی بیش از ۲۴ سال زندهبهگور، در بندِ انفرادیِ بی هیچ روزنِ پدر و پسرِ دژخیم بودن. نفرین بر آدمیزاد که با آدمیزادانی چون خود، چهها که نمیکند ...
در قسمتِ اولِ سریالِ «داییجان ناپلئون»، با ورودِ جنابِ مُفخَمِ «شازده اسدالله میرزا» به مهمانی، یکی از خانمهای حاضر در مجلس جملهای تاریخی دربارهٔ ایشان گفت از اینقرار که: «مرد باید توی هیزی هم ظرافت داشته باشه!».
خلاصه بهگوشِ آقایان برسانید که «سیاستمدار توی وقاحت هم باید ظرافت داشته باشه»، نه اینطور گلدرشت و زمخت و ضایع، که گوینده و شنونده توأمان از شدتِ تناقضِ مواضعِ دیروز و امروز، تَرَک بخورند.
«علی کورانی» نویسندهٔ لبنانیِ کتابِ «عصرِ ظهور» است که بخصوص در دههٔ ۶۰ و ۷۰ میانِ مذهبیون ایرانی بسیار پرطرفدار بود. امروز دیدم تکهای از یک سخنرانیِ او که مونتاژ زدهاند و زیرنویس فارسی کردهاند، در گروههای هوادارانِ حکومت دستبهدست میشود که در آن میگوید: سوریه یک سال پیش از ظهور، به دستِ «سفیانی» (شخصیتی مشابه دجال یا ضدمسیح) میافتد، و این مقدمهٔ ظهور در آیندهٔ نزدیک است.
وقتی از قطعِ ارتباطِ محضِ ذهنِ این آدمها با دنیای واقعیت حرف زده میشود، منظور دقیقا چنین چیزیست. بهجای اینکه واقعیتِ محاسباتِ اشتباه و شکستِ فاحشِ حکومتِ مطبوعشان در سوریه را ببینند، بپذیرند و به ریشهها و علتهایش فکر کنند، البته با دستِ پنهانِ ذینفعانِ حکومتی، چنین به فضای مبهمِ آخرالزمانی پرتاب میشوند و در فازِ اشک و آه و احساسات فرو میروند که همهٔ اینها حکمتِ خداوند برای فراهم کردنِ مقدماتِ ظهور بوده است!
حقیقتا بشر موجودِ غریبیست. این هم البته بماند که چطور در ذهنِ این افراد، سالها حمایت از یکی از ظالمترین و سفاکترین دیکتاتورهای خاورمیانه در سوریه، با انتظارِ ظهورِ منجییی که بارزترین مشخصهاش، گستردنِ عدل در جهان است، کنار هم قرار میگیرند و هیچ مشکلی هم در این ذهنها ایجاد نمیشود.
تغییرِ نامِ «گروههای تروریستی» به «شبهنظامیانِ سوریه» در ادبیاتِ رسانهایِ جمهوری اسلامی، نوشداروی بعد از مرگِ سهراب و رقتبرانگیز است اما نادرست نیست. نادرست، بیش از یک دهه حمایتِ تمامقد و عملی از دیکتاتوری درنده، و کمکِ مستقیم به او در سرکوبِ خونینِ مردمِ معترض بود که به پیدایشِ داعش و اذنابش انجامید. میلیاردها دلار از جیبِ ملتِ ایران، بخاطرِ منافعِ سیاسی (البته بر اساسِ محاسباتِ غلط) هزینهٔ حفظِ غیراخلاقی و غیرانسانیِ مستبدی خونخوار شد و اینهمه با بزکی از اعتقاداتِ شیعی و بازی با مناسک به خوردِ اندک هوادارانِ چشم و گوش بسته داده شد، تا چنین روزی، مجبور به هزار معلقِ رسوا زدن شوند که شاید کمی از سرمایهگذاریِ تباه شده و آبروی رفته را جبران کنند.
شاهکلیدِ محاسباتِ غلطِ آقایان، که دقیقا تا همین چند روز پیش هم تکرار میکردند یک چیز بود: این که نفهمیدند حفظِ حکومتی که اکثریتِ مردمش با آن دشمناند، با هر میزان از زور و سرکوب و سبعیت هم، در نهایت ممکن نیست. واقعیتی که هنوز دربارهٔ خودِ ایران هم نمیفهمند.
آیندهٔ سوریه و رفتارهای بعدیِ هیئت تحریرالشام هنوز معلوم نیست، اما این سیلی، میتواند کسانی را که هنوز در خیالِ خامِ «نَصرِ بِالرُعب» بر مردم هستند بیدار کند. کسانی که شاید هنوز اندکی واقعبینی و عقلانیت در نگاهشان وجود دارد، و غلظتِ نشئهٔ قدرت و اوهامِ ایدئولوژیک، باریکهراهِ عبرت گرفتنشان را بهکلی نابود نکرده است، اگر هنوز چنین کسانی، در میانهٔ هیاهوی جنگطلبان و خشونتورزان و اسیرانِ در دامِ اوهام، باقی مانده باشند.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 1 month ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago