آن پاسخ های بی‌رحمانه را فراموش نکن ،
به یادشان بیاور تا دلتنگ نشوی (:

دقیقه آخر پاییز،
تقویم را معطل می‌کند
شاید برگردی...
یلدا مگر همین نیست ؟

باز خواهی گشت ،
همانگونه که در خواب دیده بودی!
در می‌زنی..
و من ،
من اما دیگر پشت هیچ دری
منتظر هیچکس نیستم...(:

خودت را بساز تا آدم امنی شوی
برای روزهایی که
نمیشود به کسی پناه برد‌..
ᴛ.ᴍᴇ : ʀɪᴘᴀʀᴏ

هر وقت این روزای سرد و تاریک تموم بشه،
میام بهت میگم که چقدر مجبور و ناچار
بودم برای تحمل کردن همه چیز..

یه روز دانشمند میشم و در مورد این
تحقیق میکنم که چرا صدای مامانم از
آشپزخونه به من میرسه ولی صدای من
از اتاق بهش نمیرسه :/

پرسید: از عشق چه به دست آوردی؟
گفتم: حالا تمام شعرهای غمگین جهان
را می‌فهمم…

خواسته‌ی مغزم هر ثانیه بعد از ساعت دوازده شب:

‎┓┏┓┏┓┃
‎┛┗┛┗┛┃＼○／
‎┓┏┓┏┓┃ /
‎┛┗┛┗┛┃ノ)
‎┓┏┓┏┓┃
‎┛┗┛┗┛┃
‎┓┏┓┏┓┃
‎┛┗┛┗┛┃
‎┓┏┓┏┓┃
‎┛┗┛┗┛┃
‎┓┏┓┏┓┃
‎┛┗┛┗┛┃

بعدِ مدتها...آریانفر?
ᴛ.ᴍᴇ : ʀɪᴘᴀʀᴏ

‏متاسفانه بلک فرایدی هم با بودجه‌ی ما
سازگار نبود؛ دیوار مهربانی برگزار کنید.