?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated hace 9 meses, 1 semana
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated hace 11 meses, 3 semanas
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated hace 7 meses, 3 semanas
?️ در زِهدان درختان کُنار و هزاروچندمین پسر بادوبوهای باستانی
تو ساختمان سهطبقهی کنسولگریِ هند در زاهدان هستی
روی شانهی چپت جفتشش میآوری
و در خرابههای اطراف به حجرالاسود و دامن دختران بلوچ کوف میکنی
در هفت سالگی کلهام را زدند
گنجشکهای اول پاییز بینهایت بودند
خواهرم بینهایت بود که چیزی توی شکمش حس میکرد و از تابستان با خود آورده بود و میگفت: «سلام که بلد نیستی، حداقل سر روی شکمم بگذار» و شعرْ شکم برآمدهی خواهر بود.
در کورهراههای اطراف از عموهای نخستینم سراغ زبان گرفتند:
کجای دامن لهجهتان را پنهان کردید؟
ازکجای دست می رقصید ؟
به کجای موسیقی از نفس میدمید؟
با کجای چشم به کجای خواهرم نگاه میکنید؟
و همین سوالات پراکنده از عموهای پراکندهام.
مدتِ سایهچشمهات را تمدید کن
قول میدهم چهلروز عموی عزاهام که تمام شد برای گریههات چشم بکشم
رد کشالههای طناب از گلو باز کنم /
و گلو بگذارم لب تو
تا هر چه اسب شیهه بکشد و بلوط دود کند
بگذار عزا به گیسهای تو نرسد و چهلبار از تو نیافتم
که از شانههای تو کسی جفتشش نمیآورد.
چاقو هیچ منظوری ندارد
نوای کسانی از پشت پنجرههایی با نورهای زرد میآمد
که از نوا منظوری ندارند
فقط از قدیمیترین ساختمان شهر مشک دود میکنند و
از خرابههای بلند مو میگیرند
و باز منظوری ندارند
منظور جفتشانههای تو از پشت
که لبهی چاقو از آن تیز میکردند و بر گلو اسب میگذارند.
در هفتسالگی هزاروچهارصدسالهام
و کسی از پشت شانهها با شال کشمیری گلو میگیرد و خوار خوار میکند
که خواهر آبستن خاک است و انگشت بر کشالههای شکم میکشد.
حالا گوش بر خاکش میگذارم
که شعرْ شکمِ برآمده از خاک است.
مرتضا بختیاری
@asfarpodcast
رادیو اسفار
اپیزود هفتم: هردیال، مردهای که نمیمیرد
تکههای ابتدایی حماسهی گیلگمش به زبان سومری و موسیقی باستانی بینالنهرین:
«در آن روزهای دور، در آن سالیان آغازین،
که همهچیز تازه پدید آمده بود،
همهچیز تازه نظمی گرفته بود،
آنگاه که طعم اولین نان را در محرابهای این زمین چشیدند
و تنورها زبانه کشیدند
وقتی جدایی افتاد میان آسمان و زمین
آن هنگام که جای پای انسان بر خاک ثابت شد...»#پلیلیستاسفار
@asfarpodcast
مجلهی جعبه در حال برگزاری اولین دورهی جایزهی بهترین پادکست فارسیه.
با توجه به اعتبار مجلهی جعبه، این جایزه میتونه محل خوبی برای شنیدن صداهای تازه و اصیل در پادکست فارسی باشه.
اگر اسفار برای شما در میان شنیده هاتون، جایگاه خوبی داره، خوشحال میشیم به صفحهی جعبه در اینستاگرام برید و از پادکست اسفار اسم ببرید و صفحه اینستاگرام اسفار رو منشن کنید:
https://www.instagram.com/p/CurRaZ1qzFC/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==
[چند سال پیش چیزی نوشته بودم دربارهی زاهدان؛ ده قطعهی کوتاه. پیش از اینکه زاهدان با خونِ جمعهها، برای دیگران مرئی بشه. اون موقع نمیدونستم اینها شروعِ یک مجموعهجستار دربارهی زاهدان و یک پادکست دربارهی این زمینهاست. همهچیز از اینجا شروع شد: ] ده…
[چند سال پیش چیزی نوشته بودم دربارهی زاهدان؛ ده قطعهی کوتاه. پیش از اینکه زاهدان با خونِ جمعهها، برای دیگران مرئی بشه. اون موقع نمیدونستم اینها شروعِ یک مجموعهجستار دربارهی زاهدان و یک پادکست دربارهی این زمینهاست. همهچیز از اینجا شروع شد:
]
ده چیز (شاید) دربارهٔ زاهدان[قاسم نجاری]
یک.
وقتی میگویم زاهدان، خمی به ابرو میآورد و میپرسد که مثلاً آنجا کلاشینکُف راحت پیدا میشود؟ یا مثلاً تریاکِ خوب. یا کنجکاو است که بداند این شهر اصلاً کجاست، چیست. چرا اسمش همیشه با ترور و فاجعه پیوند خورده. چرا کسی به آنجا سفر نمیکند؟
من تا هجده سالگی پیوسته در زاهدان بودهام و بههمین اندازه با شبحی از یک شهر روبرویم که یک «خارجی». اگر بلوچستان هویت مجزای خود را دارد و زابل هویت اسطورهای-تاریخیاش را، زاهدان همیشه در آستانه است. خودش هم نمیداند چیست. همین بیهویتی، هویتاش است.
دو.
اینجا شبیه اسکیسِ یک شهرِ رو به ویرانی است. چیزی ندارد به سیاقِ شهرهایی که جای دیدنی دارند. زاهدان وجود ندارد. جغرافیایی نامرئی.
سه.
سندروم زاهدان [دُزّاب] : فرد مبتلا گمان میکند وجود ندارد.
چهار.
جنوبیها. شرقیها. جنوبشرقیها؟ تعریفنشدهاند. تو جنوبی نیستی. شرقی و شمالی هم نه. کجایی؟ هیچجایی. باد.
پنج.
تعطیلات عید / قطار
خانم مسافری: زاهدان رسیدیم کجاهاشو بگردیم؟
من: (سکوت)
جایی برای تفریح نیست. اینجا بیش از هر چیز فرصتِ فکرکردن [یا فکر نکردن، با هر کدام که راحتید] هست. چیزی سرگرمتان نمیکند. همیشه با خودم فکر کردهام که این بزرگترین موهبتِ زاهدان است.
شش.
دربارهٔ قدمزدنهای شبانه در شهر:
[شاید] امن است.
هفت.
دربارهٔ تجربهٔ زنبودن در زاهدان:
هیچوقت نمیفهمم.
هشت.
یک جای دیدنی در شهر: اولِ شیرآباد. شهرداری خانههای روبهفروپاشیِ روی کوه را رنگ زده. آنجا میشود یکجا تمام سیاستگذاری [جمهوری اسلامی] برای سیستان و بلوچستان را در یک قاب تماشا کرد. حتماً سری به آنجا بزنید.
نُه.
آرامش کوهها. شهری در حصار کوه.
کافی است نظاره کنی تا استعارهاش تماماً بهجانت بنشیند که: «إنك لن تخرق الأرض ولن تبلغ الجبال طولا».
ده.
گویا هرآنچه تا حالا نوشتهام دربارهٔ زاهدان بوده؛ الّا این گزارهها.
◽️ حامی رادیو اسفار باشید▪️ رادیو اسفار، با اینکه یک پروژهی شخصی پرزحمته اما رایگانه و رایگان میمونه چون این قصهها باید شنیده بشن.
▫️اما بارها از ما دربارهی راههای حمایت از رادیو اسفار پرسیدید؛ پس ما چند شیوه برای اینکه بتونید حامی ادامهی اسفار باشید رو معرفی میکنیم:
حمایتِ ریالی و غیرریالی در صفحهی اسفار در سایت hamibash احتمالاً سادهترین راه باشه:
https://hamibash.com/asfar
حمایت از طریق ارز دیجیتال از این درگاه امکانپذیره:
لینک تراست وَلتصفحهی اسفار در سایت patreon رو هم تازه راه انداختیم و بعداً دربارهی نحوهی حمایتها (بیرون از ایران) از طریق این سایت هم مفصل توضیح میدیم؛ این لینک هم:
اسفار در سایت پاتریونو نکتهی مهم اینکه شما میتونید اسپانسر اپیزودهای اسفار بشید؛ برای این کار باید با هم صحبت کنیم پس برامون پیغام بگذارید.
در نهایت، معرفی اسفار به دوستانتون، بهترین حمایت از ماست. این قصهها ادامه دارن.@asfarpodcast
رادیو اسفار،
قسمت پنجم: تنها عشاق زنده میمانند
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated hace 9 meses, 1 semana
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated hace 11 meses, 3 semanas
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated hace 7 meses, 3 semanas