۳۱ شهریور ۱۳۸۱ شمسی بود؛ ۱۶ ساله بودم. پس از تلاش بیش از یک‌ساله‌ام برای کارگردانی "انتظار با  بوی نرگس"، سرانجام نخستین نمایشم را، آن هم در یک جشنواره‌ی رسمی به اجرا رساندم.
پیش از آن هم از بیداد زخم داشتم، اما این بار زخمی عمیق بر دل و جانم نشست؛ زخمی که نه تنها هرگز التیام نیافت، هر بار با بیدادی دیگر عمیق‌تر و کهنه‌تر و حتی با زخم‌های دیگر پرشمارتر شد.
تلاش و شاید توان من بلای جانم شد در برابر بیدادگرانی که از سر عقده و حسادت، به جای کمک به رشد من و ما، کمر به حذف من به هر قیمتی بستند. آن‌ها فقط نوچه‌های چاپلوس می‌خواستند که من نبودم.... حدیث حق‌خوری‌ها و افترازنی‌ها و پلیدی‌ها پلشتی‌های آن‌ها مثنوی هفتاد من است و صدالبته آشنا....
نمایشنامه‌ی "انتظار با بوی نرگس" را پیش از من هم تنی چند در قم برای کارگردانی به‌دست گرفته بودند، اما دشواری‌های اجرای این متن ایشان را منصرف ساخته بود....
آن روزها این نمایشنامه‌ی ریالیستی را، با ویراستن و پیراستن به‌شیوه‌ی اکسپرسیونیسم به اجرا بردم....
دور باد جهان از بیداد و پاک باد کیهان از بیدادگران....
چه انرژی‌ها و چه زمان‌ها که تلف شدند؛ صد افسوس بی‌پایان؛ ما می‌خواستیم چنان شود، اما چنین پاییز شد....

https://www.instagram.com/p/BSHhlYQBbK-/?igsh=OGV5dHUyMXc0emo4

آن قدر در بازه‌ی زمانی کوتاه، پرشمار، اتفاق‌های عجیب و غریب رخ می‌دهد که گاهی می‌مانی به کدام واکنش نشان دهی....!
از کیفیت گزارش گزارشگران ورزشی و ماجراهای المپیکی و رسانه‌ای المپیک گرفته تا پول پیش خانه‌ی یکی از نوابغ کمدی ایران امروز؛ از انتشار فهرست کابینه گرفته تا شرکت تاکسی اینترنتی که دو ماه است پول یک راننده را که مدرس دانشگاه هم است بلوکه کرده و....
در این روزگار غریب، دو خواهش:
۱. بیایید کمی عمیق بیاندیشیم؛ دست برداریم از این سطحی‌نگری شتاب‌زده.... تا سوژه‌ای را دقیق نخوانده‌ایم، گوش نکرده‌ایم و یا ندیده‌ایم، نسبت به آن واکنش هیجانی نشان ندهیم.... باور کنیم ما علامه‌ی دهر و آگاه بر اسرار غیب نیستیم....
۲. اهل دیالوگ باشیم؛ به‌ویژه با آنان‌که توهم آن را داریم که هم‌نگاه ما نیستند.... فقط شعار ندهیم.... دست برداریم از این تفرعن پوشالی.... خسته نشدیم از تحقیر و تمسخر دیگران و سراب خودخداانگاری؟! گاهی ارتباط با یک خارجی، آن هم با استفاده از گوگل‌ترنسلیت، آسان‌تر است تا گفت‌وگو با یک به ظاهر هم‌زبان....

عرفان، بامداد ۲۳ مرداد، ماه گرم و محبوب ۱۴۰۳

بازنشر توسط اشخاص و رسانه‌ها آزاد است:

چرا آقای مدیر کل هنرهای نمایشی؟!

چرا با رسانه‌ها آن‌چنان که می‌شاید ارتباط ندارید؟
چرا حتی از رسانه‌ی در اختیارتان، از سایت ایران تاتر، حسن استفاده را نمی‌برید؟
چرا اخبار انتصابات شما دیرهنگام انتشار رسمی می‌یابند؟
چرا هنوز و پس از گذشت زمانی قابل توجه، تغییر سردبیر سایت ایران تاتر را رسما رسانه‌ای نمی‌کنید؟
آیا می‌دانید هنر نمایش خود یک رسانه است و اخبار آن طبیعتا چه شما بخواهید و چه نخواهید رسانه‌ای می‌شوند و مورد داوری قرار می‌گیرند؟
آیا می‌دانید که تحلیل شماری از هنرمندان، منتقدان، خبرنگاران و کارشناسان فرهنگی این است که شما می‌خواهید اگر از مدیریت کل هنرهای نمایشی کنار گذاشته شدید (که احتمال آن بسیار زیاد است) دست کم پایگاه مدیریت تاترشهر را داشته باشید و برای این، سرپرستی آن مجموعه را برعهده گرفتید؟
آیا رانندگی تاکسی‌های اینترنتی زیباتر نیست تا شماری دست‌وپا زدن‌ها برای ماندن در چرخه‌ی مدیریت؟
به‌راستی در بازه‌ی زمانی اندک باقی مانده تا استقرار دولت چهاردهم چه چیز را در مجموعه‌ی تاترشهر می‌خواهید سرپرستی کنید؟ مگر نه آن‌که نمایش‌ها در حال اجرا و تمرین هستند، برنامه و جدول اجراها برای چند ماه پیش رو بسته شده است، هنرمندان و کارمندان کار خودشان را انجام می‌دهند و....؟
مگر نه آن است که شمار قابل توجهی از کارها سیستماتیک و توسط کارشناسان آن اداره‌ی کل انجام می‌شود و با توجه به شرایط ویژه‌ی کنونی، نیازی به نصب دبیر و مدیر نیست؟
احتمالا مدیر کل جدید برای همکاری یا برکناری منصوبان شما دچار چالش خواهد شد؛ زمان و انرژی تلف می‌شود و به تجربه ثابت شده است که تاوان چالش‌های میان مدیران را مردم و در این‌جا هنرمندان پس خواهند داد.
آیا می‌دانید که از نگاه شماری دارندگان اندیشه مرموز بودن و پنهان‌کاری نشانه‌ی سلامت و پاکی پندار و کردار نیست؛ بلکه نشان از ارتکاب فعلی خلاف و غیرقابل دفاع دارد؟
این روزها، ویژه با نگاه بر مسوولیتی که بر عهده دارید، بیشتر به منفعت شخصی می‌اندیشید یا به مصلحت جمعی اهالی شریف تاتر؟
آیا تصمیم‌ها و انتصابات شما حکیمانه و مدبرانه است؟
ما همچنان منتظر پاسخگویی و شفاف‌سازی شما هستیم تا اگر دچار سوتفاهم شده‌ایم، برطرف شود و دلمان با شما صاف.
ما چند روز است که از شما پرسش می‌کنیم و شما سکوت! اگر هم‌چنان بر سکوت خود اصرار بورزید، چاره‌ای نمی‌ماند جز آن‌که پرسش‌هایمان را با معاون وزیر و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در میان بگذاریم و از نمایندگان مجلس بخواهیم که پیگیر پاسخ پرسش‌های ما باشند.

عرفان پهلوانی
۱۸تیر۱۴۰۳شمسی

#گفت‌وگوی_ایرانی
بازنشر آزاد است....

https://t.me/erfanpahlevanii/2382

https://t.me/erfanpahlevanii/2383

هنگامی که یک #کودک ایرانی، بیش از هزار کیلومتر آن‌سوتر، بی‌هیچ نسبت نسبی یا سببی، بی‌هیچ دیدار حضوری با تو و تنها با دیدن چند ویدیو، #سیاه ، #مبارک ، #یاقوت ، #الماس ، #جواهر ، #حاجی_فیروز ، این کاراکتر پررمز و راز و #شادی آفرین #ایران ی را با نام تو می‌شناسد، یعنی من و همراهانم کارمان را در زمینه‌ی #فرهنگ ، #هنر و #رسانه و بازآفرینی و بازشناسی این بخش از فرهنگ #زیبا ی ایرانی به درستی و تاثیرگذار به انجامی نیک رسانیده‌ایم.
فرآیندی که بسیاری گاه‌ها با بسیج چندین دستگاه و سازمان و نهاد و چند صد نفر نیروی انسانی و نیز صرف میلیون‌ها و میلیاردها پول برای نهادینه کردن ارزشی ویژه به انجام نمی‌رسد.
مسوولان! به احترام ایران و #مردم ایران کارها را به‌دست کاردان‌ها بسپارید و نیروی فرهنگ، هنر و رسانه را آگاهانه و خردمندانه در نگاه آورید....

مبارک‌تر شب و خرم‌ترین روز
به استقبالم آمد بخت پیروز
دهل زن گو، دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود امروز نوروز

خانه بلورین

سال ۱۴۰۳ شمسی سالی شاد باد و زیبا برای پاکان

#حاجی_فیروز
#آموزشگاه_موسیقی_چکاوک
استاد #میثم_قربانی
#عرفان_پهلوانی

نوروز و سال ۱۴۰۳ شمسی شاد باد

ما بچه‌های ایران، شاد و خوش و خندانیم
نوروز باستانی را، جشن و شادی می‌دانیم

همه با هم می‌چینیم، یه هفت سین حسابی
توی سفره می‌ذاریم، هفت تا سین گیاهی

سفره‌ی هفت سین ما، باید که سپید باشه
سپید رنگ پاکیه، زندگیتون پاک باشه

کتابای تو سفره، نشان آگاهی هستن
مردم ایران زمین، خدا رو می‌پرستن

شمع و آیینه تو سفره، نشان روشنایی
اندیشه‌ی همگی، روشن باشه الهی

سبزه‌ی سفره‌ی ما، گیاه تازست و زیبا
سبز بودن و زیبایی، نشان سبزه‌ی ما

سنبل میاد کنارش، خوش بر و خوش بو گل ما
گل که بیاد تو هفت سین، سفره می‌شه چه زیبا

سیب که میاد تو سفره، میوه‌ی بهشتی ماست
یادآور یه دنیا، پر از آشتی و صفاست

سنجد سفره‌ی ما، نشان عشق ماهاست
یادت باشه عزیزم، مهربونی بهترین کار دنیاست

سیر که میاد تو سفره، نشان تندرستی
خدایا امسال باشه، بی‌بیماری و سستی

سپند توی سفره، دونه دونه چه نازه
دود سپند بچه‌ها، هوا رو پاک می‌سازه

سمنوی سفرمون، از برکت و گندمه
نون و تخم مرغ هم هست، خدا چه مهربونه

برای
۱. ساخت یک #فیلم کوتاه پیرامون #محیط_زیست و #نوروز
۲. ساخت یک #پادکست پیرامون #اقتصاد
۳. اجرای عمومی یک #نمایش پیرامون #عشق
#حامی_مالی جذب می‌کنیم....
علاقه‌مندان به #اسپانسرینگ لطفا پیام دهند....
???????