?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months ago
مقاله جای گُل در فرهنگ ایران؛ جلال خالقی مطلق؛ درج در کتاب: جشننامه استاد اسماعيل سعادت؛ تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ ۱۳۸۷
? فایل این مقاله برای نخستینبار است که منتشر میشود.
✅ کانون پژوهشهای شاهنامه
نگه کن که تا چارهی کار چیست/ برین خستگیها بر آزار کیست، (از هشت جلدی)
[ب ۱۱۵۰ دوم] از این مصراع معنی درستی به دست نمیآید و دگرنوشتها نیز کمکی نمیکنند. در فرهنگها آزار به معنی «غم، اندوه، تیمار» نیز معنی شده است. اگر این واژه در اینجا بدین معنی به کار رفته باشد، معنی مصراع روشن است: «برای درمان این زخمها چه تیماری باید خورد؟» که در این صورت باید در مصراع دوم چیست خواند، نگارنده گواه دیگری برای آزار در این معنی نمیشناسد. دیگر اینکه چرا شاعر تیمار به کار نبرده است؟ از سوی دیگر عین این مصراع در خود شاهنامه باز هم آمده است (← سوم ۱۸۶/۱۳۳۴). از این رو شاید آزار به معنی «دردی که از درمان زخم میرسد» به کار رفته باشد. آقای پژمان فیروزبخش (نامهٔ ۵ آذر ۱۳۹۱) آزار را در اینجا به معنی «مرهم» میگیرند و در گواه آن بیتی از دانشنامه حکیم میسری (ص ۱۷۰) میآورند: که آب از خایگان او برون آر + به نیش و گر بر او اندای آزار، که آزار اندودن یعنی «مرهم نهادن». به نظر ایشان مصراع دوم این بیت و نیز مصراع دوم بیت ۱۳۳۴ در داستان کاموس کشانی چنین است: بر این خستگیها بر آزار چیست؟ یعنی: «مرهم این زخمها چیست؟». - اگر در کار پیرایش متن، بر دانش و روش، خیالِ بکر نیز افزوده گردد نور علی نور است. ایشان این هر سه را توأمان دارند و بر سر آنها فروتنی را نیز.
جلال خالقی مطلق
یادداشتهای شاهنامه، ۱۳۹۳؛ دفتر یازدهم آویزهها ص ۱۰۵
نگه کن که تا چارهی کار چیست/ بر این خستگیهابر آزار چیست، (از ویرایش چاپ سخن بیت ۱۱۴۷)
معرفی و ارزیابی برخی از دستنویس های شاهنامه
دکتر جلال خالقی مطلق
ایران نامه ؛ بهار ۱۳۶۴؛ شماره ۱۱
@shahnameh1000
زمین گر گشاده کند راز خویش / بپیماید اندازهی کازِ خویش،
کنارش پر از تاجداران بود/ بَرَش پر ز خون سُواران بود!
پر از مرد دانا بود دامنش/ پر از خوبرخ چاکِ پیراهنش!
چه افسر نهی بر سرتبر، چه ترگ / بر او بگذرد پرّ و پیکان مرگ!
نوشین روان
۸۰۷ تا ۸۱۰ چاپ سخن
۸۱۲ تا ۸۱۳ هشت جلدی
این گونه بیت های شاهنامه سخنوران پس از فردوسی را سخت متآثر ساخته است، چنانکه مانند مضمون این بیت ها را در اشعار کسانی چون خیّام و نظامی و سعدی و حافظ و فراوان باز مییابیم.
یادداشت های شاهنامه دفتر دهم ص ۲۸۵
@shahnameh1000
خرّاد برزین
[ب۱۵۳۶. یکم] یوستی در نامنامه ایرانی (ص۱۷۸) مینویسد که اگرچه فرهنگهای فارسی این نام را به زبر یکم ثبت کردهاند، ولی چون این نام با آتش مقدس آذرخُرّاد یا آذررامخُرّاد در شاهنامه یکی است که همان نام آذرخُرّه است از اینرو خرّاد به پیش یکم درستتر است. - و اما این مرد که در پادشاهی پرویز بارها خردمندی و زیرکی او ستوده شده است (← بیتهای ۱۱۲۹-۱۱۳۴، ۱۱۵۵- ۱۱۵۹، ۱۴۵۰-۱۵۰۴، ۱۵۳۶- ۱۵۳۸، ۲۴۸۸ بجلو)، در زمان هرمزد نیز به زیرکی آوازه داشت و ساوه شاه را فریفت ← هفتم ۵۱۳ / ۵۸۴ بجلو). در زمان شیرویه، او مردی پیر، ولی همچنان کوشا و ارجمند بود (هشتم ← 18/324 بجلو). او گویا از نواحی شمال ایران بود. چون بهرام چوبین مردم شهر او را ماهیفروش و خود او را ماهیگیر مینامد (← هفتم ۵۳۱ / ۷۹۷ - ۷۹۹). او همچنین در ایجاد دشمنی میان هرمزدِ بدبین و بهرام مغرور بیتأثیر نبوده است و سرانجام همین مرد است که به فرمان پرویز به پیامبری پیش خاقان میرود و زن او خاتون را بر ضد بهرام میفریبد تا بهرام به قتل میرسد ( ← بیت ۲۴۸۶) بجلو). نام او در الأخبار الطوّال (ص ۸۰ و دیگر جا)، نهاية الأرب (ص ۳۸۶، ۳۸۷، ۳۸۹) و غرر السّیر (ص ۶۷۶) هرمزد جُرابزین و در نهاية الأرب (ص۳۸۲) همچنین یزدک کاتب ثبت شده است. بلعمی در شرح یک رویداد (تاریخ دوم ص ۷۶۸) او را هرمز خرابرزین (→ جزابزین؟) و در جاهای دیگر مردان شاه نامیده است. طبری (تاریخ دوم ص ۱۰۰۱) و ابن بلخی (فارسنامه، ص ۱۰۲) نام او را تنها هرمز نوشتهاند، ولی در مجمل التواریخ (ص ۷۸ و ۹۶) نام او برابر با شاهنامه خرّاد برزین است. به گمان نگارنده دور نیست که جرابزین گشته همان خرّاد برزین باشد. در منابع غربی، چنانکه نولدکه (تاریخ ایرانیان و تازیان، ص ۲۸۹ پ۱) گزارش کرده است نام او زَلابزان و زَلَبران ثبت شده است چنانکه نولدکه مینویسد، به گزارش ثئوفیلاکتوس این مرد را برای مأموریتهای دشوار برمیگزیدند که با آنچه دینوری و ثعالبی و ابن بلخی دربارۀ زیرکی و هوشمندی و مکّاری او نوشتهاند سازگار است و توصیفهای شاهنامه را دربارۀ او تأیید میکند و روشن میسازد که این مرد در زمان خود و سالها پس از آن در میان ایرانیان از آوازۀ ویژهای برخوردار بود.
خالقی مطلق، جلال؛ یادداشتهای شاهنامۀ فردوسی؛ ج ۱۱؛ ص۵۶ ؛ داستان خسرو پرویز
ب ۳۵۲] در منابع دیگر بخشی از سرگذشت مزدک در پادشاهی قباد و بخشی و از جمله قتل او و پیروان او در پادشاهی انوشروان رخ میدهد. نام او را طبری و برخی دیگر مزدک بامدادان و پیرو مردی به نام زرادشت خُرگان نامیده اند. مسکویه و نویسندۀ نهاية الأرب مزدک را اهل فسا در فارس و بلعمی از نسا در خراسان دانسته اند، ولی طبری فسا را زادگاه زرادشت و مذریه را زادگاه مزدک نوشته است دینوری او را مزدک مازیار و از مردم استخر دانسته است به گزارش این رویدادنگاران زرادشت و مزدک چنانکه در شاهنامه نیز دربارهٔ مزدک آمده ،است معتقد به اشتراک مردم در زن و ثروت بودند موضوع گفتگوی مزدک با قباد و مَثَل مارگزیده و ندادن پادزهر به او آنچنانکه در شاهنامه آمده است، در گزارش ثعالبی نیز هست، ولی در گزارش چکیده رویدادنگاران دیگر .نیست تنها ابن اثیر این نکته را افزون دارد که مزدک خوردن گوشت را حرام کرده بود (دینوری، ص ۶۵ ۶۷ ،طبری ،دوم ص ۸۸۳ - ۸۸۴؛ ۸93 - ۸۹۴ ،بلعمی یکم ص ۶۷۶ - ۶۷۷؛ مسکویه، یکم، ص۱۷۳ -۱۷۴، ۱۸۰؛ ثعالبی، ص ۵۹۵ - ۵۰۶؛ ابن اثیر، يكم، ص ۴۱۳؛ نهاية الأرب ص ،۲۹۵،(۳۰۳ ). چند پژوهش مهم درباره مزدک :نولدکه،" دربارۀ مزدک و مزدکیان"، ترجمۀ بخش ایران تاریخ طبری، ص۴۵۵ ۴۶۷ کریستن سن ،پادشاهی قباد و کمونیسم مزدکی ؛ کلیما، تاریخ جنبش مزدکیان ترجمۀ جهانگیر فکری ارشاد، تهران ۱۳۵۹ ،همو تاریخچهٔ مکتب مزدک ترجمه جهانگیر فکری ارشاد تهران.۱۳۷۱ . دربارۀ مزدک تألیفات دیگری نیز انجام یافته است ولی به گمان نگارنده پژوهش کوتاه نولد که هنوز در رأس آنها قرار دارد.
ب ۳۵۸. یکم] طبری ،دوم، ص (۸۸۸ و برخی منابع دیگر پادشاهی قباد را ۴۳ سال نوشته اند که در آن ۶ سال پادشاهی جاماسپ هم حساب شده است پادشاهی واقعی قباد از ۴۸۸ تا ۵۳۱ یعنی واقعاً ۴۳ سال بود که از این مدت ۲ سال ،آن یعنی از ۴۹۶ تا ۴۹۸ پادشاهی در دست جاماسپ بود.
داستان قباد
بیت 352 از داستان قباد
برداشت از دفتر دهم ص 272
۱۰- آرمانشهر نظامی
نظامی همۀ آنچه را در آثار خود دربارۀ اخلاق نیکو تبلیغ کرده است، در توصیف یک شهرِ آرمانی یا مدینۀ فاضله، که نیست، ولی باید میبود، یکجا گرد آورده است. چکیدۀ سخن نظامی چنین است: اسکندر پس از ساختن سدّ اسکندری به شهری میرسد «که بسیار کس جُست و آن را نیافت»، یعنی به ناکجاآباد. شهری پر از باغ و آب روان و کشت و درود و گلههای فراوان، ولی شهر بی پاسبان و گلۀ بی نگهبان. چون یکی از همراهان اسکندر دست به سوی شاخی دراز میکند تا میوهای بچیند، در دم تن او چون چوب کمان میخشکد. اسکندر به درون شهر میرود، شهری میبیند آراسته و پُرخواسته، از بس ایمنی بی دروازه، مردمانی مهربان و مهماننواز. و چون اسکندر سبب آن امنیت و آبادانی را میپرسد، بدو پاسخ چنین میدهند که کار آنها جز بر مدار راستی و درستی نگردد، به دادۀ خداوند خرسند و خشنودند، در غم و شادی و هنگام نیاز، یار و یاور یکدیگرند، هرکس از آنان که زیانی بیند، دیگران آن زیان را از او بردارند، چنانکه همه در مال و خواسته برابرند. در آن دیار از هر دانهای که بکارند، هفتصد برمیگیرند، توکّل به خدا دارند، از سخنچینی و غیبت و عیب جستن و خون ریختن و زر و سیم اندوختن و تجسّس کردن در زندگی دیگران بهدورند. به جانوران آزاری نمیرسانند و جز به اندازۀ خوردِ خود شکار نمیکنند و ازاینرو دد و دام از مردم نمیرمند. از بسیارخواری برکنارند، ولی گرسنگی نیز نمیکشند. کسی از آنها در جوانی نمیمیرد، مگر آنکه پیری دررسد که داروی آن جز مرگ نیست. هرکس که از روش آنها برگردد، او را از شهر میرانند. اسکندر از کار آنها به شگفتی میافتد و با خود میگوید که تا آن زمان حکایتی خوبتر از آن نشنیده بود و «نه در نامۀ خسروان دیده بود» و میاندیشد که اگر پیش از این به دیدار چنین مردمانی رسیده بود، دیگر به گرد جهان نمیگشت(اقبالنامه، ص۸۱، بیت۸۱_۱۷۲).
[نظامی گنجهای، دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۷۶-۷۷]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
@AfsharFoundation
@shahnameh1000
نکته ها: برخی از باورداشتهای همسان میان مآخذ هخامنشی و روایات شاهنامه
نویسندگان: جلال خالقی مطلق، جلال متینی
منبع: ایران شناسی سال هشتم تابستان 1375 شماره 30
@shahnameh1000
مَردگیران
جشن بهاری زنان
جلال خالقی مطلق
در ايران كهن يك جشن بهاري زنان بوده كه در آن روز زنان از آزادي بيشتری برخوردار بودند و بويژه دختران "دمِ بخت" به همسرگزيني تشويق ميشدند و از اينرو اين جشن را "مردگيران"مي ناميدند. سپستر با نفوذ بيشتر مذهب اين جشن نخست تغيير ماهيت داده و جشن زنان شوهردار شده و اين دسته زنان در آن روز از شوهران خود به پاس يكسال پارسايي و خانه داري و شوهردوستي "مزد" ميگرفتند، تا اينكه همين نيز
رفته رفته فراموش شده است.
روز اين جشن پنجم اسفند بود. پر بيراه نيست اگر بانوان روشنفكر ايراني دست كم كنگر ه ها و جلسات ويژه مسائل زنان را در اين روز برگزار كنند تا ياد آن جشن دوباره زنده گردد.
ابوالفضل خطیبی
بررسی تصحیحهای شاهنامه و تصحیح دکتر خالقی
-سهشنبه، ۲۴ آذر ۱۳۹۴ دانشگاه تهران
در این نشست دکتر خطیبی ابتدا با ذکر تاریخچهای از تصحیحهای مختلف شاهنامه به معایب و مزایای آنها پرداخته و دربارهی اصالت نسخهی فلورانس و مزیّت چاپ دکتر خالقی نسبت به سایر چاپها توضیحاتی را ارائه کردند.
در ادامه به نقدهایی که به نسخهی فلورانس وارد شده، نیز پاسخ دادند.
دقایق پایانی جلسه با پرسش و پاسخ همراه بود و دکتر خطیبی با دقت به تمامی سؤالها پاسخ دادند.
@dr_khatibi_abolfazl
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months ago