خرد منتقد

Description
کانال نشر یادداشت ها و نقدهایی در باب جامعه و فرهنگ
✅ علی زمانیان

مسیر ارتباط
@alizamanian61

[email protected] ایمیل
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 5 Monate, 3 Wochen her

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 8 Monate, 1 Woche her

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 4 Monate, 1 Woche her

3 months, 2 weeks ago

🔵  "و دوباره انقلاب"

"بهمن" که آغاز می‌گردد؛ قصه‌ی"انقلاب‌" و سرنوشت آن نیز در خاطره‌ها بیدار می‌شود. بر سرزبان‌ها می‌افتد و در مقابل آن، جهت‌گیری‌ها و سمت‌گیری‌هایی در دو اردوگاه مخالف در برابر هم، شکل می‌گیرد. قومی زبان به تحسین و تمجید می‌گشایند (که بتدریج از این گروه کاسته شده است) و قومی دیگر، به تقبیح و نکوهش مشغول می‌شوند. (اردوگاهی که بر آن افزوده می‌شود). کسان اندکی آن را انفجار نور و عطیه‌ای الاهی می‌بینند و جماعتی، به ویژه نسل‌های پسین،  آن را سرچشمه‌ی درد و رنج‌های اکنون‌شان می‌دانند. از این رو یا بر آن درود می‌فرستند و یا لعنت‌اش می‌کنند.
در این میان، انقلاب کدام از این دو جبهه‌گیری است؟ آیا عامل رهایی و عزت بود و یا تاریکی و ظلمت رنج؟ مستحق تحسین است یا تقبیح و نفرین؟

  ۱. باید انقلاب ۵۷ را تحسین یا تقبیح کرد؟
ماتن این پاره نوشته‌ی کوتاه اما بر این باور است که ستایش و تمجید و نیز نکوهش و نفرت نسبت به رخ‌داد انقلاب ۵۷ (مانند هر رخ‌داد تاریخی دیگر)، به اندازه‌ی هم خطاست. تاریخ، محل افتخار، ستایش و یا نفرت نسبت به افراد نیست. بلکه گنجینه‌ی تجربه‌های زیسته‌ای است که می‌تواند به کار امروز بیاید.  خطای دو رویکرد پیش گفته، در واکنش عاطفی (یکی مثبت و دیگری منفی)، نسبت به این پدیده‌ی سیاسی است. انقلاب، چیزی است که باید فهمیده شود، نه این که آن را ستود و یا نکوهید. چنین واکنش احساسی، مانع فهم ما از تاریخ خواهد شد. و در نتیجه در مردابی از تکرارها دچار خواهیم شد. کما این که چنین شده است.

تجربه‌ها، چه تلخ و چه شیرین، گرچه با عواطف ما نسبت و ربط گسترده‌ای پیدا می‌کنند اما بیش از آن که احساس ما را برانگیزانند، باید تفکر را فرا بخوانند.
توجه به این نکته مهم است که "رویداد بررسی نشده،" به تجربه، تبدیل نخواهد شد. رویداد باید تفسیر و فهم شود تا در حافظه‌ی تاریخی ملتی به منزله‌ی تجربه‌ای قابل استفاده قرار گیرد. در غیر این صورت، مشقات و سختی‌های رویدادها، چیزی به منزله‌ی سرمایه‌ای معرفتی برای شناخت باقی نمی‌گذارند.
در ضرب المثل‌ها آمده است که "عاقل، دست‌اش دو بار از یک سوراخ گزیده نمی‌شود". اما شرط لازم چنین چیزی آن است که عاقل، توانسته باشد رخ‌داد را فهم و تفسیر کرده باشد. و آن را به عنوان تجربه‌ای در حافظه‌‌ی خویش داشته باشد تا در وقت ضرورت به کار او بیاید.

✔️ ما از معبر مواجهه‌ی عقلانی و تفسیری از رویدادهایی که از سر می‌گذرانیم، صاحب تجربه می‌شویم.  تجربه، مجموعه‌ی ته‌نشست‌های معرفتیِ به دست آمده از تفسیر رویدادها و رخ‌دادها است. این سخن، بدان معناست که البته برای کسب تجربه، مواجهه با وقایع و از سرگذراندن رویدادها، شرط لازم است، اما شرط کافی نیست. شرط کافی آن است که ضمنا آن رخداد را نیز فهم کرده باشیم. اگر این معیار را در نظر بگیریم، آن‌گاه چه بسیار افراد و جوامع را، هر چند با تلاطمات روبرو شده‌اند، باید افراد و یا جوامعی خام و نیازموده تلقی کنیم.

تمجید و یا تقبیح رخداد ۵۷، چه فایده‌ای دارد؟ ابراز خرسندی و یا نفرت از یک امر تاریخی و ابراز نفرت به پیشینیان، کدام مشکل را حل می‌کند؟
از تحسین‌ها و نفرت‌ها عبور باید کرد و با بصیرتی عمیق بدان نگریست و از این پدیده، درس‌ها آموخت.

  ۲. آیا انقلاب ۵۷ مسبب اوضاع کنونی ما ایرانیان است؟

"علیت در تاریخ" یکی از موضوعات بسیار مهم در فهم پدیده‌های تاریخی است. "علیت" یعنی این که چه چیزی، علت چه چیز دیگر شده است؟ آیا انقلاب، علت ناملایمات و مشقات چند دهه‌ی اخیر ما بوده است؟

علت‌یابی، از آن رو اهمیت بالایی دارد که در هنگام حل مشکل، باید علت را یافت و آن را درمان کرد. اگر پزشک در علت‌یابی بیماری دچار اشتباه شود، نه تنها نمی‌تواند بیمار را معالجه نماید که اوضاع او را بدتر می‌کند.

برخی در ساده‌سازی امور، دچار "خطای انتساب" می‌شوند. به این معنا که چیزی را به چیز دیگر نسبت می‌دهند که آن چیز، علت نبوده است، و این همان خطایی است که برخی در علت‌یابی اوضاع سخت و مشقت‌بار کنونی مرتکب می‌شوند.

علل  رنج‌ها و مصائب چند ده‌ی اخیر را باید در خطای حاکمان و خطای همه‌ی ساکنان این سرزمین در شیوه‌ی استقرار نظام جدید در پس از انقلاب، جستجو کرد. انقلاب، خیزش علیه استبداد بود. باید از فردای پیروزی انقلاب آغاز کرد و خطاهایی را که بتدریج شکل گرفت، نمایان کرد. بدون شک، خطاهای جمعی ما مردم و نیز حاکمان تازه به قدرت رسیده، در کنار هم، سبب اوضاعی شده که جملگی در گرداب آن، دست و پا می‌زنیم و همگی در رنج‌ایم.
علاوه بر تفکیک خطای شهروندان از خطای حاکمان، نیز لازم است خطای ناشی از جهل و خطا از سر بدطینتی و سوءنیت را از یک‌دیگر جدا کنیم.

✔️ محکوم کردن انقلاب، کاری ساده، اما فهمیدن آن، کاری دشوار است. و ما کار آسان را انتخاب کرده‌ایم.

✍️ علی زمانیان ... ۱۱ / ۱۱ / ۱۴۰۳
@kherade_montaghed

3 months, 2 weeks ago
[‍](https://attach.fahares.com/FXXTgOapZDwpumsCEiBYOg==) ***✔️*** "ادبیات صلح"، نیز نه …

✔️ "ادبیات صلح"، نیز نه برای از میان بردن "تضاد منافع"، که خشونت‌زدایی از روابط مبتنی بر رقابت و نزاع‌هاست. صلح‌طلبی، کوششی است عقلانی برای تنظیم و به سامان کردن کشمکش‌ها.

"الگزاندر موزلی"، در مقاله‌ای با عنوان "صلح‌طلبی"، بر این نکته تاکید می‌کند که صلح‌طلبی، حذف انواع خشونت از روابط اجتماعی از طریق حکمیت، مصالحه و سازش است. به‌عبارتی دیگر، صلح نه از معبر حذف رقابت میان آدمیان و یا نادیده گرفتن تضاد منافع (که پدیده‌ای ابدی است)، بلکه از طریق حل و فصل نزاع‌ها با مدارا، پذیرش، حکمیت و حتی تسلیم شدن و  مهاجرت است.

خلاصه آن‌که، با ایده‌ی "ملکیان" هیچ صلحی ممکن نیست، زیرا  مسیر امکان‌پذیر و راه باز و همواری برای ایجاد صلح پیش پای نمی‌نهد. ملکیان می‌خواهد با تغییر هستی انسان و دستکاری در ویژگی‌های تاریخی او، "صلح" خویش را بنا نهد، در حالی که زمین واقعیت، اساسا بر مدار و منطق دیگری می‌چرخد. شکستن سقف فلک و ساختن انسانی نو، اگر هم مطلوب باشد (که محل تردید جدی است)، ممکن نیست. ماییم و همین انسان و همین روابط مبتنی بر رقابت‌ها. با چنین واقعیتی باید راه صلح را جستجو کرد.

✍️ علی زمانیان ... ۰۶ / ۱۱ / ۱۴۰۳
@kherade_montaghed

3 months, 2 weeks ago

🔵  صلح  بر روی کاغذ یا صلح، روی زمین واقعیت؟

نقدی بر گفتار "ملکیان" در باب صلح

اخیرا فایل صوتی از استاد گران‌مایه، مصطفی ملکیان، با عنوان "صلح ایرانی"،  (در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۳)، منتشر شده است.
  ملکیان در این سخنرانی، علاوه بر طرح مباحثی در باب صلح، دو مدعا دارد که از آن دو، در این پاره نوشته، یکی مورد وارسی و نقد قرار می‌گیرد.

🔻دو مدعای ملکیان در توضیح "صلح ایرانی" این است:

۱. "صلح از درون می آید".
به این معنا که برای دستیابی به صلح و گسترش آن، نباید از نهادهای اجتماعی انتظاری داشت؛ بلکه این آدمیان هستند که اگر ویژگی‌هایی داشته باشند، "صلح"، ایجاد خواهد شد و اگر فاقد آن باشند، صلحی در میان نخواهد بود. به‌تعبیر دیگر، این فرد است که باید از او انتظار صلح داشت نه نهادها.
به‌دیگر سخن، اگر قرار است به صلح برسیم، باید تک تک افراد، صلح‌طلب شوند.

۲. مدعای دوم ایشان این است که صلحِ دائم، تام و تمام وقتی دست یافتنی است که میان انسان‌ها تضاد منافعی وجود نداشته باشد. از این‌رو اگر بخواهیم صلحی پایدار و تمام عیار داشته باشیم افراد نباید از هیچ حیثی، دچار تضاد منافع باشند. به باور ملکیان صلحِ تمام، حاصل اشتراک منافع به تمام معناست.

گرچه مدعای اول از منظر جامعه‌شناختی مورد مناقشه و اختلاف است اما مکتوب حاضر، صرفا ناظر است به مدعای دوم.

برای نقد رأی "ملکیان" در باب صلح، ابتدا لازم است دو رویکرد بنیادین را در مواجهه با مسئله از یک‌دیگر تفکیک کنیم و نسبت به دو نوع مواجهه و دو سنخ راه حلی که هر یک دارای مشخصاتی هستند، تامل نماییم.

🔻 دو رویکرد در راه‌حل‌یابی عبارت است از:

❗️۱. رویکرد اول این است که برای حل مشکل، علت را بیابیم و آن علت را درمان کرده و یا از میان برداریم. به عنوان مثال، وقتی "ملکیان"، علتِ ستیز و جنگ را در تضاد منافع میان آدمیان تشخیص می‌دهد، آن‌گاه به هنگام ارائه‌ی راه حل، به این نتیجه می‌رسد که برای دست‌یابی به صلح تام و تمام، باید کاری کرد که تضاد منافع از میان برود. وقتی تضاد منافعی در میان نبود؛ لاجرم، صلح نمایان خواهد شد.
این رویکرد را می‌توان "رویکرد مبارزه با علت"، نام نهاد. یعنی برای بهبود، لازم است علت را حذف کرد. وقتی علتی در کار نباشد، طبیعتا معلولی هم نخواهد بود.

❗️۲. رویکرد دوم در راه‌حل‌یابی این است که وقتی نمی‌توان علت را علاج کرد و یا آن را از میان برد، پس باید به کنترل، محدودسازی و خنثی‌سازی آن اهتمام ورزید. این رویکرد را می‌توان "رویکرد مدیریت علت" نام نهاد. در این نوع مواجهه با پدیده‌ی "تضاد منافع"، نه از میان بردن آن، بلکه تلاش برای عقلانی‌سازی و حذف خشونت از روابط و کانالیزه کردن تضاد منافع در رفتار مدنی است.
رویکرد دوم می‌پذیرد که همواره و تا همیشه میان آدمیان، تضاد منافع وجود داشته و خواهد داشت؛ آن را نمی‌توان حذف کرد، پس باید آن را مدیریت عقلانی و مسالمت‌آمیز نمود.

"ملکیان"، اولا، علت‌العلل فقدان صلح را "تضاد منافع" می‌داند. این ایده همان چیزی است که "مارکس"، گفته بود. "مارکس" تمام تاریخ جوامع را تاریخ نبردهای طبقاتی بر سر منافع می‌دانست. در اندیشه‌ی مارکس، جدال‌ها از خاکِ تضاد منافع می‌روید. اما آیا پیکار و ستیز، صرفا یک علت دارد و آن تضاد منافع است؟

ثانیا، و گویا "ملکیان"، حذف "تضاد منافع" را امکان‌پذیر می‌داند. از این‌رو توصیه می‌کند در تربیت کودکان، باید شیوه‌ای بکار برد که حس رقابت اساسا در آن‌ها رخ ندهد.

  نقد اصلی، ناظر است به تصوری که "ملکیان" از تضاد منافع و رقابت میان آدمیان دارد. در این تصور، "تضاد منافع"، امری زائد و حذف‌شدنی است و می‌توان با آن مبارزه کرد. اما کسی مانند "رابرت اِزرا پارک"،
(جامعه‌شناس امریکایی)، چهار فراگرد اجتماعی عام و همیشگی را در جوامع بازشناخته و چنین معرفی می‌کند:
"رقابت، کشمکش، توافق و همرنگی".
از نظر "ازرا پارک"، "رقابت یک صورت بنیادی و عامِ کنش متقابل اجتماعی است"، و نمی‌توان آن را حذف کرد. تنها کاری که می‌توان انجام داد این است که از این چهار فراگرد، خشونت‌زدایی نمود و صحنه‌ی روابط و تعاملات اجتماعی را از آن‌ها پاک کرد.

✍️ علی زمانیان ... ۰۶ / ۱۱ / ۱۴۰۳
@kherade_montaghed

ادامه👇👇👇

6 months, 2 weeks ago

?   تلگرام، فیلترینگ و قانون "همه‌پرسی"

در اصل ۵۹ قانون اساسی آمده است که "در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه پرسی و مراجعه مستقیم به آرا مردم صورت گیرد". این اصل نشان می‌دهد که در شرایط سرنوشت‌ساز، رأی و گرایش مردم راهگشاست و نظام سیاسی باید در برابر آن تمکین کند.
وقتی رأی مردم در تصمیم‌گیری مسائل بسیار مهم نافذ باشد، به طریق اولی و به نحو منطقی در باره‌ی امور کمتر مهم نیز نافذ و مسموع است.

۱. طبق برآورد "مرکز آمار ایران"، جمعیت کشور به ۸۳ میلیون رسیده است. از این رقم حدود ۲۵ درصد زیر سن ۱۵ سال قرار دارند و هم چنین، 6 و نیم درصد بالای ۶۵ سال سن دارند. به تعبیری دیگر، مجموع جمعیت بالای ۱۵ سال تا ۶۵ ساله‌ی کشور، حدودا معادل ۵۷ میلیون می‌شود.

۲. اگر فرض کنیم شهروندان ایرانی، از ۱۵  تا ۶۵ ساله، کاربران اصلی فضای مجازی باشند، آن گاه حدود ۵۷ میلیون ایرانی به فضای مجازی و حضور در شبکه های اجتماعی دسترسی دارند و از آن استفاده می‌برند.

۳. بر اساس برخی منابع، حداقل ۴۰ میلیون کاربر ایرانی در تلگرام حضور و فعالیت دارند. (بر اساس پژوهش انجام شده توسط مرکز پژوهشی بتا در سال ۱۳۹۹، تلگرام بیش از ۴۹ کاربر ایرانی دارد)
به سخن دیگر، از ۵۷ میلیون ایرانی که اجازه و یا توان استفاده از تلگرام را دارند، ۴۰ میلیون، از فضای تلگرام استفاده می‌کنند. به تعبیر دیگر، بیش از ۷۰ درصد ایرانیان دارای سن ۱۵ تا ۶۵ ساله، از امکان تلگرام بهره‌مندند و عملا با این نرم‌افزار کار می‌کنند.  

۴. برگردیم به اصل "همه‌پرسی قانون اساسی".
اصل همه‌پرسی قانون اساسی، مکانیسم روشنی برای سیاست‌گذاری و احتمالا حل منازعات و اختلاف آرایی است که مانع تصمیمات مهم سیاسی، اقتصادی و یا فرهنگی شده‌اند. طبق این اصل، ارجاع به رای مردم، فصلِ‌الخطاب و ختمِ کلام است. (اگر این برداشت درست باشد که احتمالا چنین است)، آن گاه می‌توان به ۷۰ درصد شهروندانی اشاره کرد که با عمل خود، نشان داده‌اند چه می‌خواهند. و نظرشان چیست.

مگر با اجرای "انتخابات" و یا "همه پرسی"، چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا جز این است که از این طریق می‌خواهند دریابند اکثریتِ مردم به چه سیاستی تمایل دارند و از میان مسیرها، کدام مسیر را برمی‌گزینند؟ آمارهای تقریبی به ما می‌گویند که ۷۰ درصد مردم، خواهان استفاده از تلگرام هستند و هم اکنون نیز با مشقت از این اپلیکیشن استفاده می‌کنند.

اکنون باید با سیاست‌گذاران و مجریانی که تلگرام را فیلتر کرده‌اند و با این کار خواسته‌اند حضور و استفاده‌ی کاربران را در این اپلیکیشن مسدود و یا محدود کنند، این پرسش را مطرح کرد که وقتی بیش از ۷۰ درصد مردم خواهان استفاده از تلگرام هستند، فیلتر کردن آن را چگونه توجیه می‌کنند؟ آیا این کار، نپذیرفتن رای مردم و  لجاجت با جامعه نیست؟ آیا می‌دانید نادیده گرفتن میل و خواست اجتماعی، به فاصله‌ی سیاسیِ هر چه بیشتر جامعه از نظامی منجر می‌شود که نسبت به خواسته‌ی مردم بی تفاوت است و بلکه در برابرش مقاومت می‌کند؟ بیش از ۴۰ میلیون کاربر ایرانی در تلگرام را نادیده انگاشتن و با اعصاب و روان آنها بازی کردن و حتی خسارت مالی به آنان تحمیل کردن، چه آورده و سودی برای حاکمیت سیاسی به ارمغان می‌آورد؟ و با کدام عقل سیاسی چنین مقاومت و تقابلی را دامن زده‌اند؟

✔️ وقتی حاکمیت سیاسی برای خواست و نظر شهروندان احترام قایل نیست، چگونه انتظار دارد شهروندان نسبت به تصمیمات و فرامین‌اش، احترام قائل شوند؟  

✍️ علی زمانیان....... ۱۴۰۳/۰۸/۰۸

(اولین نشر در تاریخ  ۹۹/۱/۲۸) 

@kherade_montaghed

7 months, 1 week ago
7 months, 2 weeks ago

?️  به چه معنا "دفاع از خود"، ورود به جنگ را موجه می‌کند؟

همان گونه که پیش از این آمد، یکی از دلایل موجه برای ورود به جنگ، "حق دفاع از خود" است. جنگ مشروع، جنگی است که در دفاع از خود و در برابر تهاجم کشوری دیگر رخ می‌دهد. در سطح فردی نیز موضوع "دفاع از خود"، اصلی اخلاقی، عقلایی و قانونی به منزله‌ی یک حق شمرده می‌شود. اما حق دفاع از خود، واجد شرایطی است که باید در باب آن‌ها تامل و دقت نظری نمود.

"حق دفاع از خود"، چگونه حقی است؟ در چه شرایطی می‌توان از این حق استفاده کرد؟

در ابتدا باید "دلیل کافی" را از "عادلانه بودن واکنش"، تفکیک کرد. زیرا دو اصل متمایز از یک‌دیگرند که نباید با یکدیگر خلط شوند. "دلیل کافی"، ناظر به علت واکنش و "عادلانه بودن"، با کیفیت واکنش مرتبط است. به سخن دیگر، "دلیل کافی" به پرسش از چرایی و "عادلانه بودن" به پرسش از چگونگی رفتار می پردازد.
به عنوان مثال، اگر شخص "الف"، به نیت دزدی وارد خانه‌ی شخص "ب" شده باشد، شخص "ب"، حق دارد مطابق با اصل دفاع از خود، در برابر دزد بایستد (شرط کفایت دلیل). اما این رویارویی، شرایطی دارد که قانون‌گذار آن را برشمرده است (شرط عادلانه بودن رفتار). مثلا، اگر دزد فاقد سلاح سرد و گرم باشد و با صاحب‌خانه گلاویز نشده باشد، صاحب خانه حق ضرب و شتم و یا زخمی کردن دزد را ندارد و اگر به او آسیبی بزند، قانونا مسئولیت دارد. صرف ورود دزد به خانه، کفایت نمی‌کند که صاحب خانه، با او هرگونه معامله‌ای نماید. به عبارتی دیگر، صاحب خانه باید دلیل کافی برای برخورد خشن با دزد را به دادگاه ارائه دهد. در غیر این صورت، مرتکب فعل مجرمانه‌ای شده است. حتی اگر دزد بعد از زخمی کردن صاحب‌خانه و یا حتی کشتن او، بتواند فرار کند، شخص مضروب و یا اولیا دم نمی‌توانند در پی دزد باشند و او را در جایی بیابند، زخمی کنند و یا بکشند. آن‌ها برای احقاق حق باید به مراجع ذیصلاح مراجعه نمایند.

علاوه بر این، بر اساس آن چه در شروط دفاع مجاز از خود آمده است، این نکته حائز اهمیت است که شخصی که مدعی دفاع از خود است، نباید در تحریک دیگری برای دست زدن به عمل مجرمانه نقش داشته و یا در برانگیختن او دخالتی کرده باشد. زیرا دخالت و اثرگذاری بر دیگری، سبب اسقاط حقانیت "دفاع از خود" می‌شود.

  "دلیل کافی"، اصل اخلاقی است که نشان می‌دهد صاحب خانه به نحو اخلاقا مجاز، حق مقاومت و یا ستیز دارد. همین را می‌توان در باب نزاع بین‌الملل نیز توسعه داد. به عنوان مثال، ماده‌ی ۵۱ منشور سازمان ملل متحد، بر اساس اصل اخلاقی"دفاع از خود"، برخورد و مواجهه‌ی نظامی حکومت‌ها را در برابر مهاجم مسلح به رسمیت می‌‌شناسد و از آن به عنوان دفاع مشروع یاد می‌کند. اما توسل به نیروی نظامی و دفاع از خود را با شرایطی محدود و کنترل می‌کند. در این دیدگاه، دفاع مشروع، دفاعی است که با سرعت، هم‌زمان و یا فورا پس از آن و متعاقب تهاجم صورت پذیرد. طبق مواد منشور سازمان ملل، دفاعِ به تاخیر افتاده با فاصله ی زمانی زیاد، "دفاع از خود محسوب نمی‌شود، بلکه صورتی از رفتار تلافی‌جویانه و کنشی انتقام‌جویانه به حساب می‌آید که از نظر حقوقی ممنوع است.

طبق این منشور، مفهوم "اقدام تلافی‌جویانه"، با مفهوم "اقدام برای دفاع از خود"، دو مفهوم و معنای متفاوت دارد که حساب هر کدام از دیگری جداست. و نیز از منظر حقوقی، دو رفتار با دو پیامد مختلف است. هم‌چنین، مبتنی بر آن چه اشاره شد، دخالت، اثرگذاری و تحریک دیگری در برانگیختن و تهاجم، موضوع "دفاع از خود" را اخلاقا با مشکل مواجه می‌کند

داشتن دلیل کافی و اخلاقی برای هدف عادلانه، نخستین و قطعا مهمترین شرط ورود به جنگ عادلانه است. "دفاع از خود" در برابر مهاجم مسلح بدیهی‌ترین کنش انسانی است و برای اثبات آن نیازی به استدلال نیست. اما آیا مفهوم "دفاع از خود"، مفهومی واضح و روشن است؟ دفاع نظامی و برخورد قهرآمیز در برابر چه چیزی موجه است؟

" الگزاندر موزلی"(در مقاله‌ی جنگ عادلانه)، مدعی است که "تازمانی که تعریفی از تهاجم بدست ندهیم، این منع تهاجم، مبهم و پا در هوا باقی می‌ماند."

? "موزلی"،  چهار گونه تهاجم را از یک‌دیگر تفکیک می‌کند تا محل مناقشه را ایضاح نماید:

❗️۱. تهاجم مادی، مثل تجاوز به مرزهای یک کشور
❗️۲. توهین یا شکستن شرف و غرور ملی
❗️۳. تحریم تجاری و لطمه زدن به اقتصاد
❗️۴. ممانعت از رشد و شکوفایی کشور یا نقض عدالت

از میان موارد چهارگانه، در نهایت "موزلی"، صرفا تهاجم اول، یعنی تهاجم نظامی به مرزها را علت موجه برای ورود به جنگ با دیگری می‌داند و آن را یگانه دلیل کافی و عادلانه معرفی می‌کند. بقیه موارد گرچه تهاجم‌اند، اما دلیل موجه برای ورود به جنگ محسوب نمی‌شوند.

✔️ خلاصه آن‌که وقتی سخن از "دفاع از خود" می‌گوییم باید مشخص کنیم متعَلَق این "خود"، چیست. دفاع از کدام خود؟

✍️ علی زمانیان - ۱۱ / ۰۷ / ۱۴۰۳
@kherade_montaghed

9 months ago

?   تغییر در شیوه‌ی دین‌داری

"تغییر در سلسله مراتب ترجیحات و ارزش‌های دینی"

در هنگام فهم هر جامعه‌ای و تحولات آن، تامل در باب دو مسئله در حوزه‌ی دین‌داری و روند دگرگونی آن، و نیز یافتن علل و اسباب تحول هر یک از این دو، قابل توجه است. آن دو مسئله کدام است؟:

  1. کاهش دینداری و فرایند افول دین در جامعه
  2. تغییر و تحول در شیوه و روش دین‌داری

در میان انواع تغییر و تحول در ظاهر و چهره‌ی بیرونی دین در جامعه و نیز تغییر در رفتارشناسی دین‌داران، یک گونه تغییر و تحول، کمتر مورد بازبینی و تفسیر واقع شده است. پدیده‌ای که در گام اول، می‌توان از آن به عنوان "آیین به جای ایمان" یاد کرد. و در گام دوم، رخ‌دادی است با عنوان: "آیین مؤمن ساخته" به جای "آیین دین‌ساخته".

مسلم است که دست کم بخشی از دین، مناسک و آیین‌هایی است که در متون مقدس اولیه آمده است و مومنان به آن آیین و مناسک توصیه شده‌اند. به عنوان مثال، شرکت در نماز جماعت در مساجد، و یا شرکت در مناسک حج، آیینی است که در گفتار پیامبر و متون دینی آمده است. تا جایی که اگر این گونه موارد نادیده گرفته شوند، گویی نقصان و کاستی در ایمان شخص پدیدار گشته است. این سنخ از آیین‌ها، همان "آیین دین‌ساخته" است. "دین ساخته" است زیرا در متون ابتدایی مقدس دینی بر آن توصیه و یا حتی عمل به آن، دستور داده شده است.

  در کنار "آیین‌ دین‌ساخته"، که متکی و مستظهر به متون اولیه مقدس‌اند، بتدریج و در طول تاریخ، آیین‌ها و مناسکی هم از سوی مومنان، بر آن‌ها افزوده شده است. مناسک دینی نوپدید، برساخته‌ی جامعه است و در شکل و شمایل دینی ظاهر شده و چهره‌ی دین به خود می‌گیرد. چنین اضافاتی در تاریخ همه‌ی ادیان، رخ داده است، تا جایی که گاه جا را بر "آیین‌های دین‌ساخته"، تنگ کرده‌اند. چنین آیین‌هایی البته به علت‌های تاریخی و نیز بنا به کارکردهایی که برعهده دارند، خلق می‌شوند، از این رو نمی‌توان آن‌ها را به مثابه‌ی امر برون دینی معرفی کرد. به سخن دیگر، کنش دینداران در طول تاریخ، گاهی خودش را در جامه‌ی آیین نوظهور و مناسک جدید نشان می‌دهد و نمی‌توان آن‌ها را از بنیاد رد و ابطال کرد، اما مسئله دقیقا از همین‌جا آغاز می‌شود که آیین‌های برساخته‌ی مومنان، از "آیین‌های دین‌ساخته" پیشی می‌گیرند و ملاک و معیار دین‌داری می‌شوند. به دیگر سخن، نوعی جابجایی در معیار و ملاک دین‌داری اتفاق می‌افتد.

جابجایی مورد اشاره صرفا در حوزه‌ی آیین‌ها خلاصه نمی‌شود، بلکه در سایر ساحت‌‌‌های دینی نیز در جریان است. به نحوی که به نظر می‌رسد با جریان بزرگی با عنوان تغییر و تحول در "سلسله مراتب ترجیحات و ارزش‌ها"در دین روبرو هستیم. برای فهم این زیر و رو شدن و وارونگی در ارزش‌ها، می‌توان به آن‌چه در قرآن به منزله‌ی "سلسله مراتب ارزش‌ها و ترجیحات" آمده است با آن‌چه امروزه در میان اجتماع مومنان اهمیت دارد و اموری که نسبت به امور دیگر ترجیح دارد، پرداخت.  به عنوان مثال، عمل به دستورات و قواعد فقهی بر اخلاق ارجحیت یافته است. و یا عمل به ظاهر شریعت به حفظ کرامت انسان اولویت دارد و  باقی قضایا....

✔️  برای فهم تجربی آن‌چه آمد، اشاره به یافته‌های طرح ملی سنجش ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان که در سال ۱۴۰۲ توسط وزارت ارشاد اسلامی گردآوری شده است، ضرورت دارد. از میان آن‌چه در این پیمایش میدانی و تحقیقات تجربی آمده، بیان دو پرسش، وافی به مقصود است که نشان دهد چگونه تمایل به شرکت در راه‌‌پیمایی" اربعین" به منزله‌ی "آیین مؤمن‌ساخته"، از حج به عنوان "آیین دین‌ساخته"، بیشتر شده است.

از پاسخ‌گویان پرسیده‌اند:"در صورت فراهم بودن شرایط، تا چه حد مایلید به حج بروید؟"
از میان پاسخ‌گویان، ۵۶/۷ درصد اظهار کرده اند که تمایل زیاد و یا خیلی زیاد دارند به حج بروند.

پرسش شده است:"در صورت فراهم بودن شرایط، تا چه انداره مایلید در پیاده‌روی اربعین شرکت کنید؟"
در میان پاسخ‌گویان، ۵۸ درصد ابراز کرده‌اند اگر شرایط  فراهم شود، تمایل دارند در راه‌پیمایی اربعین شرکت نمایند.

فارغ از مولفه‌های موثر بر پاسخ مانند سن، تحصیلات، جنسیت و نیز فارغ از علل پایین بودن تمایل کلی در شرکت در مراسم حج، اما چنین مقایسه‌ای کافی است که پدیده‌ی سبقت "آیین مؤمن‌ساخته" را بر "آیین دین‌ساخته" به نحو آشکار نشان دهد.

چهره‌ی نوپدید دین در ایران که به برهم خوردن شاخص‌ها و معیار‌های دین‌داری سنتی و تاریخی منجر شده است، دارای چه ابعاد و زوایایی است؟
علل و عوامل موثر بر جابجایی مسئله‌ها و از اهمیت افتادن آن‌چه در متون، با اهمیت تلقی شده است و به جای آن، با اهمیت شدن مسئله‌ای که در متن دینی چندان یاد نشده و یا کم اهمیت معرفی شده است، چیست؟
کارکردها, آثار و نتایج اجتماعی و دینی چنین تغییر و تحولات و جابجایی‌ها کدام است؟

✍️ علی زمانیان - ۲۳ / ۰۵ / ۱۴۰۳
@kherade_montaghed

9 months, 1 week ago

?  تصویر خداگونه از "دشمن"

مسلم و بدیهی است که در روابط میان افراد و میان دولت‌ها، به‌عللی که مهم‌ترین آن‌ها، منفعت‌گرایی غیراخلاقی است، ممکن است کدورت و نزاع و دشمنی رخ‌ دهد. "دشمنی"، یکی از عناصر همیشه موجود در همه‌ی تاریخ و همه‌ی فرهنگ‌ها بوده‌است. کشمکش و نزاع تا آخرین "قابیل و هابیل"، ادامه خواهدداشت.  دشمنی، عامل حذف‌ناشدنی در روابط آدمیان و دولت‌ها است.
پرسش اما این است که با چنین عاملی، چه باید کرد؟

با همه‌ی مشترکات تاریخی ما آدمیان و دولت‌ها، اما در دو رویکرد با یک‌دیگر، به کلی متفاوت هستیم:

❗️۱. اولا در این متفاوتیم که چه تصویری از دشمن داریم، او را عامل و علت چه چیزهایی می‌دانیم. توانایی و قدرت او را چگونه ارزیابی می‌کنیم و مرز عاملیت خویش را تا کجا ترسیم می‌کنیم.

بسیار شنیده‌ایم که کسانی، هر اتفاق و رویداد بد را از کوچک‌ترین تا بزرگ‌ترین، به دشمن نسبت می‌دهند. بیشترین مفاهیمی که اینان به کار می‌گیرند و پر بسامدترین واژگان مکرر استفاده‌شان الفاظی ازین قبیل است: نفوذی، القاء دشمن، فریب‌خورده از دشمن، تحت تاثیر دشمن بودن، ایادی دشمن، و الفاظی شبیه "جاسوس"، بازی در زمین دشمن و....‌

این رویکرد، ناخواسته، "دشمن"، را برجای خدا می‌نشاند، با همان قدرت و توانایی که هر کاری که بخواهد انجام می‌دهد. خدای شر، که دست پنهانش را پشت هر واقعه‌ای می‌توان نشان داد. از سه صفت خداوند که در الاهیات از آن یاد می‌کنند، دو صفت و ویژگی آن را برای دشمن نیز قائلند. سه صفت مورد اشاره عبارت است از: دانایی مطلق، توانایی مطلق، خیر محض.
در "دشمن‌شناسی"این گروه، دانایی و به‌ویژه توانایی خداوند را به دشمن نسبت می‌دهند. زبان حال این رویکرد چنین است که،
دل هر رخ‌داد را که بشکافی، "دشمن" عیان بینی.
به عنوان مثال، وقتی با کاهش حجاب در میان بانوان مواجهه می‌شوند،  وقتی سیل عظیم مهاجرت را می‌بینند، وقتی میل به فرزندآوری کاهش معناداری می‌یابد، وقتی جان به لب رسیده‌ها اعتراض می‌کنند، وقتی روحانیت، منزلت و احترام اجتماعی خود را به‌نحو آشکاری از دست می‌دهد، وقتی مشارکت در انتخابات، شدیدا با افت روبرو می‌شود و بسیاری مسائل از این قماش، آن‌گاه پای نفوذ و القاء و تاثیرات دشمن را به ماجرا باز می‌کنند.

این گروه چه بخواهند و چه نخواهند، قدرت و دانش فوق‌العاده‌ای برای دشمن قائل می‌شوند و او را به‌نحو مستوفی، مبسوط‌الید می‌انگارند. چنین انگاره‌ای، همان خدای توانا و داناست، اما خیرخواه نیست.

❗️۲.  دومین تفاوت، در نحوه‌ی مواجهه و رویارویی با دشمن است. انواع و اقسامی از مواجهات را می‌توان فهرست کرد از قبیل همکاری مشروط، مواجهه‌ای توافقی، سازش‌جویانه، پیکار و جنگ مستقیم و غیر مستقیم، قطع ارتباط و مذاکره و....

در چند دهه‌ی اخیر، وجه غالب در مواجهه با آن که دشمنش می‌دانند، قطع ارتباط و مذاکره و نوعی کشمکش بی‌پایان و تخاصم زبانی و تبلیغاتی و... بوده است.
رویکرد مخاصمه و ستیز پنهانی و جدال پر هزینه، از آن‌رو انتخاب شده‌است زیرا حکمرانان این سرزمین، شیوه‌ی سیاست‌ورزی خردمندانه و مصلحت‌جویانه را وانهاده‌اند و صحنه را به "جنگ میانِ خیر و شر" تبدیل کرده‌اند. مهمترین پیامد چنین مواجهه‌ای، "فرار از مسئوليت" و سرپوش نهادن بر ناکارآمدی و ناتوانی در "تدبیر منزل" است.
در این‌جا نیز "دشمن" در چهره‌ی "خدای رخنه‌پوش" بازنمایی می‌شود. همان‌گونه که آدميان در طول تاریخ، رخنه‌ی جهل و ناتوانی خود را با "خدا" ترمیم می‌کردند، اینان نیز ناتوانی در فهم مسائل، به‌ویژه تغییر و تحولات اجتماعی، و ناکارآمد در عرصه‌ی عمل سیاسی را با در میان آوردن "دشمن" استتار می‌کنند. اما این چه استتاری است که همگان به عیان، پس و پشت چنین رویکردی را مشاهده می‌کنند؟
ماشین ایدئولوژی مبتنی بر "دشمن رخنه‌پوش"، دیری است، متوقف شده، فرسوده و از کار افتاده است. اما هنوز حکمرانان، می‌خواهند با تنفس مصنوعی، پیکر بی‌جان رویکرد "دشمن رخنه پوش" را احیا کنند.

چنین رویکردی، حکمرانان را به تناقضی آشکار کشانده است. از یک‌سو همه‌ی وقایع تلخ و بد را به دشمن نسبت می‌دهند، از سوی دیگر، دشمن را ضعیف معرفی می‌کنند. و این همان معضلی است که هیچ‌گاه نتوانستند از آن عبور کنند و نتوانستند چاره‌ای بر آن بیندیشند.

خلاصه آن‌که آن‌چه آمد، انکار دسیسه‌های دشمن نبود، بلکه تاکید بر این نکته بود که نمی‌توان رقابت‌‌ها و دشمنی‌ها را از روابط حذف کرد. حکمرانی خوب، حکمرانی است که بتواند در کشاکش امواج سیاست، کشتی جامعه را با کم‌ترین هزینه و بالاترین سود به ساحل توسعه برساند.

✔️ کسانی که با گرم‌ نگه‌داشتن تنور عداوت و مرگ گفتن به این و آن، در انتظار اضمحلال و مرگ دشمنان هستند، تا مگر راهی به آینده باز کنند، چه بیهوده پای بر زمین می‌کوبند و چه بی‌ثمر سرمایه‌ها را می‌سوزانند.

✍️ علی زمانیان - ۱۸ / ۰۵ / ۱۴۰۳
@kherade_montaghed

9 months, 2 weeks ago
9 months, 2 weeks ago

❗️ج. "استدلال مبتنی بر احترام به اخلاق"

"احترام به خویشتن"، کنشی شخصی و معطوف به خود است. و آن، نگهبانی از عزت و منزلت انسانی است که هر شخصی در خود، احساس می‌کند. اما احترام گذاشتن به اخلاق، احترام به معیارهای بیرونی و غیر شخصی است که در گستره‌ی روابط اجتماعی و مناسبات انسانی جاری است. به عنوان مثال، واکنش به ستم، در این رویکرد، پاسداشت اخلاق و به انگیزه‌ی احترام به معیارهای اساسی اخلاق است. به سخن دیگر، نه تنها واکنش به ستم، کنشی موجه که وظیفه‌ای اخلاقی است. "بلاستین" معتقد است: "احترام گذاشتن به اخلاق یا نظم اخلاقی یا ارزش اخلاقی فعالیتی است که متعلقی غیر شخصی دارد و در نتیجه با احترام گذاشتن به اشخاص اعم از خویش یا دیگران، متفاوت است.

احترام گذاشتن به اخلاق مستلزم انجام دادن هر آن چیزی است که به طرز معقولی می‌توانیم انجام دهیم تا مطمئن شویم که دیگران به معیارهای اخلاقی اساسی احترام می‌گذارند و آنها را می‌پذیرند و وقتی خصومتی را در قبال ستم‌کاران نشان می‌دهیم، با این کار احترام شدیدی را به معیارهای اخلاقی‌ای به نمایش می‌گذاریم که کار آنها را منع می‌کنند. به این ترتیب، عواطف انتقام‌جویانه، علاوه بر ویژگی‌های ابرازی و هنجاري على الادعا، ابراز محکومیت اعمال فرد ستم‌کار و در نتیجه، در توانایی نشان دادن احترام به خود اخلاق منحصر به فردند"

بخش اول

✍️ علی زمانیان - ۱۲ / ۰۵ / ۱۴۰۳
@kherade_montaghed

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 5 Monate, 3 Wochen her

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 8 Monate, 1 Woche her

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 4 Monate, 1 Woche her