𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 week, 2 days ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago
محمد فاضلی یادداشتی نوشته در رد تحلیلهای سیاه و سفید ایرانیان در موضوع فلسطین و مذمت کرده که چرا درک سیاسی غالب ما ایرانیان صفر و یکی است و از منطق فازی پیروی نمیکند. این موضع محمد فاضلی سندی است بر آنچه در پست قبلی به آن اشاره کردیم که چرا منطق صوری بر ما ایرانیان حکمرانی میکند و چه خسارت هایی فقدان منطق دیالکتیک برای فهم عمومی ما ایرانیان داشته است.
«منطق صوری vs دیالکتیک! کدامیک؟»
🔻بخش اول
ما دو منطق! داریم. یک منطق صوری یا همان فرمال لاجیک و دیگری منطق دیالکتیکی. مهمترین تفاوت این دو در این است که در اولی امکان اجتماع دو امر متناقض مذموم است ولی در دومی این امر ممدوح و ممکن. یعنی در اولی نمیتوانی بگویی الان هم روز است و هم شب. ولی در دومی میتوانی بگویی در پس این روشنایی یک تاریکی نشسته است.
این دو منطق به یک اعتبار دیگری هم هستند؛ با همدیگر در چالشاند و البته که اگر دیالکتیکی بنگریم همدیگر را متکامل نیز میکنند.
مهمترین کاربرد منطق صوری در علوم دقیقه و طبیعی، ساینس و ریاضیات است چرا که طبیعت بر اساس یک سیر مشخص عمل میکند، خود را به شکل یکنواخت تکرار میکند و در واقع متناقض عمل نمیکند. البته کاربرد منطق صوری محدود فقط به علوم طبیعی نیست، منطق صوری برای شناخت و توضیح هر آنچه به مثابه طبیعت عمل میکند نیز به کار میرود که از یکی از مصداقهای آن در زندگی اجتماعی انسان قانون است.
مهمترین ویژگی طبیعت یکنواختی و یکپارچگی آن است، طبیعت بر اساس یک قانون معین عمل میکند و از آنجا که قانون الگوبرداریشده از کیفیت یکنواخت حرکت چیزها در طبیعت است، قانون نیز میل به یکپارچگی و تنظیمات معین دارد، از این روست که در ساحت امر حقوقی انسانی نیز منطق صوری است که کاربرد دارد. برای همین در ساحت قانون و امور حقوقی، حقوقدان باید که صوری اندیشه کند تا بتواند اصطلاحا شهر را اداره کند.
در واقع منطق صوری میل به یکپارچگی و یکنواختی دارد، همه چیز را ذیل سیطره یک اصل، شاه و یا نظم مشخصی میخواهد و البته از این جهت منطق صوری گرایش به سلسلهمراتب و هرم نیز دارد.
در واقع در منطق صوری رابطه رفت و برگشتی بین علت و معلول وجود ندارد، علت یا اصول موضوعه اقتضا میکند، فرمان میدهد و همه اجزا باید در ذیل اراده رأس هرم عمل کنند!
حال آنکه در منطق دیالکتیک رابطه هرمی نیست، بلکه رابطه مرکز پیرامونی است و علت میتواند معلول نیز واقع شود. البته همانطور که ذکر شد این دو منطق نیز متکامل همدیگرند. به عنوان مثال این درست که منطق دیالکتیکی در صدد ایجاد اجتماع بین نقیضین است، اما به همان میزان به «رفع» تناقض نیز گرایش دارد و میخواهد یکپارچگی را به ارمغان بیاورد. و این در مورد منطق صوری هم مصداق دارد. در منطق صوری، نتیجه همواره سر تعظیم مطلق به اصل فرو نمیآورد که این نتیجه است که حالا در رأس به عنوان اصل موضوعه مینشیند و اصل موضوع قبلی را اصطلاحا «نفی» میکند.
بنابراین برای تبیین و شناخت طبیعت و هر آنچه به مثابه طبیعت (مثل سازو کار حقوقی) انگاشته میشود باید به عقل صوری توسل جست. به زبانی دیگر آنجا که عقل برای توضیح ماده به کار میرود باید از تناقض اجتناب کند، البته که وقتی بدن به واسطه فانتزی، عقل را در اختیار میگیرد آنجا نیز میل به یکپارچگی و تمامیتخواهی نیز تشدید میشود.
پایان بخش اول
✅درباره جبر و اختیار
به میزانی که جبر مسلط خود را نمیشناسی و از پذیرش آن گریزانی، در هلاکتی و داری وقتت را تلف میکنی و به میزانی که در مسیر شکوفایی استعدادت و به ظهور رساندن آنچه برای آن زاده شدی قدم بر نداری و هستی را تغییر ندهی باز هم در هلاکتی. و بسیارند مردمانی که ایستاده اند و کاری نمیکنند و اگر هم کاری میکنند در راستای شکوفایی استعداد خود قدمی بر نمیدارند.
مردمان فکر میکنند یا خدایی نیست و یا اگر هم هست همه چیز را میداند و از پیش هم میداند. این همان سوال قدیمی جبر و اختیار است که خوب پس اگر میداند برای چی آفریده است؟ سوالی که معمولا بی پاسخ میماند. واقعیت این است که خدا هم نمیداند!
علم حق به عالم علم اجمالی است و تفصیل این علم بر بستر تاریخ محقق میشود. خدا مثل داستان نویسی است که روند کلی قصه را میداند، اما تا دست به قلم نشود و شخصیت ها را پردازش نکند و شخصیتها به حرکت درنیایند به جزییات احاطه پیدا نمیکند. و این جاست که داستان خود نیز عاملیت پیدا میکند، بعضی وقتها شخصیت ها از پذیرش آنچه برای آنها مقدر شده سر باز میزنند، مسیری دیگر میروند و با کشف هایی که میکنند به دانش اجمالی نویسنده اضافه میکنند و علم او را به تفصیل میرسانند.
و هرکدام از ما یکی از شخصیت های داستان حقیم که در عین حال که برای ما داستانی از پیش نوشته شده، ما نیز در نوشتن داستان حق مشارکت میکنیم؛ این ماییم که با دانشی که کسب میکنیم به دانش حق می افزاییم که البته علم ما، علم اوست؛ به همان میزان که زمانی که سرانجام نویسنده داستان را تمام میکند، همه کشف شخصیت ها، عصیان و طغیان هایشان نیز مال نویسنده است و اوست که بر همه چیز محیط است.
این ویژگی علم اجمالی حق است که تغییر در تاریخ، عاملیت ورزی و چه بسا دعا کردن را معنی دار میکند. ما دعا میکنیم و کنش میورزیم تا هم عامل خوبی برای شخصیت از پیش تعیین شده داستان حق باشیم هم اینکه این داستان را به اندازه مشارکت خودمان تغییر دهیم! و آه از این امکان! و این یعنی لامصب خدا منتظر است که از تو نیز بیاموزد! این تویی که دانش اجمالی او را به تفصیل میرسانی و به قول ابن عربی تو چشم حقی! حق از مسیر چشم های تو به عالم مینگرد!
پس بلند شو و بخواه که هربار که میخواهی یا داری در تقدیر از پیش تعیین شده ات قدم برمیداری یا آنرا تغییر میدهی که هر دو خوب است و ایستادن و نخواستن مذموم!
و شاید شب قدر همین شب است! شبی که نتیجه خواستن های جمعی باعث یک «تق» در تاریخ میشود، شبی که سرورهای دستگاه عالم با خواست ما آپدیت میشود و ما ادریک ما لیله القدر!
?درباره مجادله فاضلی و اسفندیاری
نمی توانیم ادای دموکراسی و مشارکت را به انتخابات محدود کنیم، در ۸۸ هم همین را تجربه کنیم و ظاهراً این بار سطح چالش به رده های پایین تر نیز نفوذ کرده است.
در این رفت و برگشت فاضلی نمایندگی میکند تمام حذف شدگان جامعه ایرانی را، حذف شدگانی که چه بسا قانونی حذف شده اند، اما نه لزوما عادلانه و اخلاقی! این حذف شدگان خشمگین اند و وقتی با استدلال های حقوقی و چه بسا شخصی حذف آنها منطقی جلوه داده میشود، طبیعی است که بشورند.
شهاب اسفندیاری نیز، نقش نقش بازی کردن را بازی میکند. اسفندیاری یک اصول گرا به معنی واقعی کلمه نیست، وحید جلیلی نیست، اسفندیاری اگر لازم باشد تندتر از فاضلی میتواند اپوزیسیون باشد، اما انتخابش این نیست، اسفندیاری با بازی قدرت بازی میکند، اپورتونیست است و این موقعیت را بغرنج میکند. استدلال حقوقی که "چرا تو باید حذف بشی" نه توسط خود قدرت، بلکه توسط کسانی طرح میشود که لزوما اعتقادی به آنچه میکنند ندارند، اما نقش آن را بازی میکنند! دقیقا مثل بعضی پلیسهای کلانتری که مردم معمولی اند و حسب شغلشان باید در سرکوب مشارکت کنند.
رسانه ملی نیز یک قاق به تمام معناست که بعنوان میانجی برسمیت شناخته نمیشود و مجری ای جلسه را اداره میکند که از پشت به او فرمان میدهند و خودش جز صندلی که اشغال کرده اعتباری ندارد! پزشکیان نیز واضح است که رابطه اورگانتیکی با فاضلی ندارد، همین جوری آمده و اصطلاحا بارخورده و حسب ضرورت این افراد کنار هم آمده اند!
این صحنه به ما چه میگوید؟ قدرت نه از طریق باورمندان بلکه از طریق از خود بیگانگان برای حذف شدگان استدلال حقوقی طرح میکند ( دقیقا مثل گشت ارشاد و قضیه حجاب)، نهاد های میانجی اعتبار ندارد، روابط سطحی و گذرا و بی ریشه شده، و حذف شدگان عصبانی و با پرخاش اعتراض میکنند.
و این ماجرا نشانه یک بیماری بیشتر نیست، کژکاری امر ملی، تعطیلی گفتگو و مشارکت واقعی در سازو کارهای مدنی در ایران، به سطح آوردن نخبگان و مردم به سطح در شکلی نمایشی و هیجانی و ضعف بیش از پیش نهادی ها میانجی.
جای بزرگان بودم موقعیت را اورژانسی تلقی کرده، انتخابات را چند ماه عقب می انداختم و جامعه را به یک گفتگوی ملی دعوت میکردم! میدانم پیشنهادم رومانتیک است اما صحنه خطرناک تر از آن چیزی است که فکر میکنیم. اگر وضعیت نخبگان این است که مشاهده کردیم چه انتظاری از مردم عادی داریم که در فقدان مهارت های گفتگو به جان هم نیفتند و نه نهاد میانجی بتواند کاری از پیش ببرد و نه اصطلاحا بزرگتر ها! نمیدانم. قصه خیلی خطرناک است. میفهمید؟
این عدد رقم ها از جنبه های مختلف قابل توجه است. در واقع استیت اسلامی به روایت زیربنا در این اعداد خودش را نشان میدهد و اصلاح در کشور ما زمانی محقق شده که یا این ردیف بودجه های غیر قابل توجیه حذف شده باشند، یا برای این بودجه ها بتوان شاخص های انضمامی برای سنجش خروجی آنها پیدا کرد و یا اینکه حداقل بتوان در محافل عمومی خیلی جدی درباره این اعداد طرح پرسش کرد! موسسه آقای مصباح ۴۳۷ میلیارد اسپانسر از بخش عمومی داره! یا یک جایی مبهمی به اسم شورای حوزه علمیه خراسان ۹۰۰ میلیارد ؟ ودفتر تبلیغات حوزه علمیه قم ۸۳۱ میلیارد تومن؟؟wow.
@miladdokhanchi
✍️ درباره واکنش ایران:
◽۱) شروعکننده این ماجرا به هیچ وجهه ایران نبود. این طرف متخاصم بود که با انواع ترور در سه چهار سال گذشته به این تقابل و درگیری دامن زد و ایران در نقش دفاع به عملیات دست زد. در واقع ایران چارهای جز واکنش نداشت.
◽۲) عملیات ایران به گواه بسیاری کارشناسان، خارج از تصور در نسبت با تواناییهای ایران، حسابشده و موفق انجام شد و در این میان باید دست فرماندهان و تکنیسینهای این عملیات که با ریسکپذیری دست به ابتکار زدند را فشرد.
◽۳) قطعا این عملیات در روحیه ناسیونالیسم ایرانی و چه بسا روحیه حقطلبی جهان اسلام مؤثر واقع شد و باعث خودباوری در میان لایهای از جمعیت در ایران و جهان شد و این اتفاق مثبتی است.
◽۴) این عملیات کارکرد بازدارندگی برای ایران دارد (یا باید داشته باشد و حداقل از منظر نظامی اینگونه قابل فهم است) و بازدارندگی از ضرورتهای برقراری امنیت در سطح بینالملل است. کسانی که به مقوله بازدارندگی التفات ندارند یعنی الفبای رئال پلتیک نظام بینالملل را فهم نکردهاند.
◽۵) این عملیات میتواند واکنش احمقانه نیروی متخاصم را دربرداشته باشد و ادامه این چرخه میتواند باعث نگرانی شود. همچنین این عملیات در سیاست داخلی کشورهای متخاصم نیز تأثیر خواهد داشت و باید محل بررسی باشد. البته باید منتظر ماند و دید در سطح مناقشه هستهای و کلا رابطه ایران با غرب این عملیات چه تأثیری خواهد داشت.
◽۶) این جدال، اقتصاد سیاسی معطوف به خود را دارد. طرف مقابل چقدر هزینه کرد، ما چقدر هزینه کردیم؟ منتفعان و متضرران که بودند؟ و آیا نسبت به هزینه انجامشده آنچه را میباید گرفتیم یا خیر؟ این یک بحث کارشناسی مهم است که باید در زمان خودش مورد بررسی قرار گیرد .
◽۷) وجه نمادین و هماهنگشده این عملیات بر وجه ماتریال و غافلگیرکننده آن میچربید. در واقع همانطور که در انتخاب واژگان لحاظ شده بود این واکنش یک «تنبیه» بود و کارکرد پیام رسان داشت و نه یک «انتقام» و یا «واکنش همسطح». گرایش ما به سمت کنشهای استعاری از منظر رفتارشناسی سیاسی موضوع مطالعه است.
◽۸) نیروی متخاصم «انسان» زد، ما «موشک» زدیم. تعرض نیروی متخاصم به ما «امنیتی» بود، واکنش ما «نظامی» بود. این درباره ترور سردار هم مصداق داشت. سؤالی که مطرح میشود این است که آیا واکنش نمادین نظامی میتواند پاسخی به یک ضرر ماتریال امنیتی باشد؟ یا اینکه آیا ما واقعا تصمیم گرفتهایم نهفقط چالشهای فرهنگی و اقتصادی بلکه چالشهای امنیتی خود را نیز نظامی حل کنیم؟ اینجا میتوان بحث جدال علوم انسانی و علوم مهندسی را نیز پیش کشید.
◽۹) به لحاظ طبقاتی این واکنش موضع جریانهای امنیتگرا که برای آزادی اهمیتی قائل نیستند را تقویت خواهد کرد و این جای نگرانی دارد. همزمانی این واکنش با راهاندازی مجدد گشت ارشاد که بارها آزموده شده و شکست خورده قابل توجه است و البته در سطح سیاستگذاری به شدت مشکوک قلمداد میشود.
◽۱۰) دوقطبی و دوپارگیهای سیاسی و اجتماعی نیز در این ماجرا سر باز کرد و این حکایت از وجود گسلهای عمیق داخلی در امر ملی است و این موضوع نیز نگرانکننده است. ما در ساخت امر ملی همچنان با چالشهای عمده روبرو هستیم و این موضوع احتیاج به رسیدگی دارد.
◽۱۱) همزمانی این واکنش با افزایش قیمت دلار و سکه در ایران یعنی ایران از منظر اقتصادی دچار آسیب و چالشهای جدی است و این یعنی اقتصاد روی دکترین امنیتی ایران سایه انداخته است. منظم کردن اقتصاد نیز نیازمند جراحیهای عمیق و عبور از بعضی تصورات ایدئالیستی در امر سیاست و معرفت است و این قصه اورژانسی است.
▫️۱۲) این اتفاق چالش و مسئله جدیدی برای نخبگان ایرانی ایجاد کرد؛ چالش امنیت و آزادی و البته این شکاف پر واضح بود. عدهای تنها سمت وجوه امنیتی و روانی ماجرا ایستادند و عدهای تنها وجوه اقتصادی و تبعات داخلی آن را پررنگ کردند. واقعیت این است جهان متناقض است و لذا تنها نخبگانی از آزمون این چالش بیرون آمدند که توانستند متناقض بودن شرایط را ادراک و پذیرش کنند و البته مسئلههای جدیدی طرح کنند.
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 week, 2 days ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago