𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 weeks ago
🔺الهیات و علوم انسانی
خدای ادیان ابراهیمی مدعی است که انسان را به صورت خویش آفریده است و همین صاحبان ذوق خاصه عرفا را به تاملی ژرف درباره حقیقت انسان از منظر خداشناسی ترغیب کرده است.
در قرآن نیز خداوند یادآور میشود که از روح خود در انسان دمیده و البته زیاد است اشاراتی که در آن خدا در با شباهت با انسان توصیف شده است (مثل دست داشتن خدا: یدالله).
البته عرفا یادآور شدند که خداوند هم با شباهت با انسان است ( تشبیه) و هم منزه است از شناخت (تنزیه) ولی به قول ابن عربی همانند نوح نبی ادیان بیشتر روی بعد تنزیهی تمرکز میکنند تا تشبیهی؛ یعنی بیشتر روی عدم شباهت ها تمرکز میکنند تا شباهت ها.
من در پروژه ای که حدود ۴ سال از آغاز آن میگذرد و الان کم کم دارد به خروجی میرسد نشان میدهم که از قضا میتوان در عین اعتنا به بعد تنزیهی حق مقام تشبیه را به میان آورد و از مسیر تامل در باب شباهت های انسان و حق مهر پایانی زد به دوگانه الهیات و علوم انسانی.
اگر این گزاره درست است که بین انسان و خدا شباهت هایی وجود دارد پس هر آنچه علوم انسانی (بخوانید غربی) در باب انسان شناسی به آن میرسد باید به خداشناسی برای اهل ایمان و کلام منجر شود و برعکس هر آنچه الهیات در فهم خداشناسی عمیق تر میشود باید این معرفت در خدمت علوم انسانی قرار گیرد و من دقیقا در این محل عبور قرار گرفته ام.
و البته اینجا جای سختی است چون هم باید سری در الهیات داشته باشی و هم علوم انسانی و این دو که قرن هاست به هم مشکوک بوده اند طبیعی است که به تو نیز مشکوک باشند و البته از این مسیر گریزی نیست.
علوم انسانی باید نسبت به الهیات گشوده باشد چون من ندیده ام دستاوردی را در علوم انسانی که در الهیات نشانه ای از آن به شکل اجمالی نباشد و ندیدم فهمی از حق را که نتوان مصداقش را در انسان جستجو کرد.
اگر علوم انسانی و الهیات، هردو را، برای خودش و با خودش فهمید و بعد بین این دو گفتگو ایجاد کرد، میتوان به دوگانه ضخیم الهیات و علوم انسانی پایان داد و البته این مهم برای الهیات ضروری تر است.
متولیان الهیات قرن هاست که در خداشناسی خود درجا میزنند و این در حالیست که زایش های تمدنی معلول رسیدن به درک جدید تری از خداست. در قرآن می آید که خداوند هر روز در یک شأن است و شناخت هر شأن از خداوند است که اپیستمه/ زمانه تاریخی را پایان میدهد و زمانه جدیدی را آغاز میکند.
خدای کلام مسلط ما خداییست شاهنشاهی، سلسله مراتبی، غیر قابل دسترس و به زحمت قابل گفتگو که فقط با تشکیک میتوان به او نزدیک شد.
نگاهی به اطراف خود بیاندازیم. این خدا همه جا هست.
سخنرانی میلاد دخانچی به همراه سه پنلیست دیگر درباره هوش مصنوعی
دقیقه ۵٠ تا ۶۲
دقیقه ۸۲ تا ۹۲
🔰رویدادهای باشگاه اندیشه در این هفته:
🌐مطالعات دیالوگ | ترجمهٔ ریشهای، تفسیر ریشهای: بحثی در رویکرد انتقادی دیویدسون به کواین در باب معنا و ارجاع | دکتر حسین شقاقی | یکشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۸:۳۰
🌐انجمن زنان پژوهشگر تاریخ | بررسی و تحلیل مسائل زنان در مطبوعات گیلان در دورهٔ پهلوی | ماریا اسرافیلیان | دوشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۳۰
🌐حکمت نامتناهی | نشست صدوبیستویکم حکمت نامتناهی: چند روایت از بداهت | محمدحسین قدوسی | سهشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۶
🌐گروه جامعهشناسی دین انجمن جامعهشناسی ایران | انگارههای آخرالزمانی در جنگ جاری خاورمیانه | عمادالدین باقی، احمد زیدآبادی، ماشاالله شمسالواعظین | سهشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۸:۳۰ تا ۲۰:۳۰
🌐مطالعات دیالوگ | همایش چیستی، امکان و موانعِ وفاق ملی در ایران امروز | حسن امیدوار، نفیسه آزاد و... | چهارشنبه ۳۰ آبان تا یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳
🌐مطالعات دیالوگ | پنل نخستِ همایش چیستی، امکان و موانعِ وفاق ملی در ایران امروز | سعید معیدفر، صادق زیباکلام، مهدی مطهرنیا، علیمحمد حاضری، احمد بخارایی، زهرا نژادبهرام و حسن امیدوار | چهارشنبه ۳۰ آبان ساعت ۱۵:۳۰
*🌐مطالعات دیالوگ | پنل دوم همایش چیستی، امکان و موانعِ وفاق ملی در ایران امروز | مقصود فراستخواه، محمدمهدی مجاهدی و محمدحسین قدوسی | *پنجشنبه ۱ آذر ساعت ۱۱ صبح
🌐مطالعات دیالوگ | پنل سوم همایش چیستی، امکان و موانعِ وفاق ملی در ایران امروز | علیاشرف فتحی، احمد بستانی و سیدجواد میری، میثم قهوهچیان | پنجشنبه ۱ آذر ساعت ۱۶
🌐مطالعات دیالوگ | پنل چهارم همایش چیستی، امکان و موانعِ وفاق ملی در ایران امروز | نفیسه آزاد، لیلا فلاحتی، میلاد دخانچی و حامد قدیری | جمعه ۲ آذر ساعت ۱۶
🌐 تلگرام | اینستاگرام | پخش زنده | سایت | مطالعات دیالوگ
محمد فاضلی یادداشتی نوشته در رد تحلیلهای سیاه و سفید ایرانیان در موضوع فلسطین و مذمت کرده که چرا درک سیاسی غالب ما ایرانیان صفر و یکی است و از منطق فازی پیروی نمیکند. این موضع محمد فاضلی سندی است بر آنچه در پست قبلی به آن اشاره کردیم که چرا منطق صوری بر ما ایرانیان حکمرانی میکند و چه خسارت هایی فقدان منطق دیالکتیک برای فهم عمومی ما ایرانیان داشته است.
«منطق صوری vs دیالکتیک! کدامیک؟»
🔻بخش اول
ما دو منطق! داریم. یک منطق صوری یا همان فرمال لاجیک و دیگری منطق دیالکتیکی. مهمترین تفاوت این دو در این است که در اولی امکان اجتماع دو امر متناقض مذموم است ولی در دومی این امر ممدوح و ممکن. یعنی در اولی نمیتوانی بگویی الان هم روز است و هم شب. ولی در دومی میتوانی بگویی در پس این روشنایی یک تاریکی نشسته است.
این دو منطق به یک اعتبار دیگری هم هستند؛ با همدیگر در چالشاند و البته که اگر دیالکتیکی بنگریم همدیگر را متکامل نیز میکنند.
مهمترین کاربرد منطق صوری در علوم دقیقه و طبیعی، ساینس و ریاضیات است چرا که طبیعت بر اساس یک سیر مشخص عمل میکند، خود را به شکل یکنواخت تکرار میکند و در واقع متناقض عمل نمیکند. البته کاربرد منطق صوری محدود فقط به علوم طبیعی نیست، منطق صوری برای شناخت و توضیح هر آنچه به مثابه طبیعت عمل میکند نیز به کار میرود که از یکی از مصداقهای آن در زندگی اجتماعی انسان قانون است.
مهمترین ویژگی طبیعت یکنواختی و یکپارچگی آن است، طبیعت بر اساس یک قانون معین عمل میکند و از آنجا که قانون الگوبرداریشده از کیفیت یکنواخت حرکت چیزها در طبیعت است، قانون نیز میل به یکپارچگی و تنظیمات معین دارد، از این روست که در ساحت امر حقوقی انسانی نیز منطق صوری است که کاربرد دارد. برای همین در ساحت قانون و امور حقوقی، حقوقدان باید که صوری اندیشه کند تا بتواند اصطلاحا شهر را اداره کند.
در واقع منطق صوری میل به یکپارچگی و یکنواختی دارد، همه چیز را ذیل سیطره یک اصل، شاه و یا نظم مشخصی میخواهد و البته از این جهت منطق صوری گرایش به سلسلهمراتب و هرم نیز دارد.
در واقع در منطق صوری رابطه رفت و برگشتی بین علت و معلول وجود ندارد، علت یا اصول موضوعه اقتضا میکند، فرمان میدهد و همه اجزا باید در ذیل اراده رأس هرم عمل کنند!
حال آنکه در منطق دیالکتیک رابطه هرمی نیست، بلکه رابطه مرکز پیرامونی است و علت میتواند معلول نیز واقع شود. البته همانطور که ذکر شد این دو منطق نیز متکامل همدیگرند. به عنوان مثال این درست که منطق دیالکتیکی در صدد ایجاد اجتماع بین نقیضین است، اما به همان میزان به «رفع» تناقض نیز گرایش دارد و میخواهد یکپارچگی را به ارمغان بیاورد. و این در مورد منطق صوری هم مصداق دارد. در منطق صوری، نتیجه همواره سر تعظیم مطلق به اصل فرو نمیآورد که این نتیجه است که حالا در رأس به عنوان اصل موضوعه مینشیند و اصل موضوع قبلی را اصطلاحا «نفی» میکند.
بنابراین برای تبیین و شناخت طبیعت و هر آنچه به مثابه طبیعت (مثل سازو کار حقوقی) انگاشته میشود باید به عقل صوری توسل جست. به زبانی دیگر آنجا که عقل برای توضیح ماده به کار میرود باید از تناقض اجتناب کند، البته که وقتی بدن به واسطه فانتزی، عقل را در اختیار میگیرد آنجا نیز میل به یکپارچگی و تمامیتخواهی نیز تشدید میشود.
پایان بخش اول
✅درباره جبر و اختیار
به میزانی که جبر مسلط خود را نمیشناسی و از پذیرش آن گریزانی، در هلاکتی و داری وقتت را تلف میکنی و به میزانی که در مسیر شکوفایی استعدادت و به ظهور رساندن آنچه برای آن زاده شدی قدم بر نداری و هستی را تغییر ندهی باز هم در هلاکتی. و بسیارند مردمانی که ایستاده اند و کاری نمیکنند و اگر هم کاری میکنند در راستای شکوفایی استعداد خود قدمی بر نمیدارند.
مردمان فکر میکنند یا خدایی نیست و یا اگر هم هست همه چیز را میداند و از پیش هم میداند. این همان سوال قدیمی جبر و اختیار است که خوب پس اگر میداند برای چی آفریده است؟ سوالی که معمولا بی پاسخ میماند. واقعیت این است که خدا هم نمیداند!
علم حق به عالم علم اجمالی است و تفصیل این علم بر بستر تاریخ محقق میشود. خدا مثل داستان نویسی است که روند کلی قصه را میداند، اما تا دست به قلم نشود و شخصیت ها را پردازش نکند و شخصیتها به حرکت درنیایند به جزییات احاطه پیدا نمیکند. و این جاست که داستان خود نیز عاملیت پیدا میکند، بعضی وقتها شخصیت ها از پذیرش آنچه برای آنها مقدر شده سر باز میزنند، مسیری دیگر میروند و با کشف هایی که میکنند به دانش اجمالی نویسنده اضافه میکنند و علم او را به تفصیل میرسانند.
و هرکدام از ما یکی از شخصیت های داستان حقیم که در عین حال که برای ما داستانی از پیش نوشته شده، ما نیز در نوشتن داستان حق مشارکت میکنیم؛ این ماییم که با دانشی که کسب میکنیم به دانش حق می افزاییم که البته علم ما، علم اوست؛ به همان میزان که زمانی که سرانجام نویسنده داستان را تمام میکند، همه کشف شخصیت ها، عصیان و طغیان هایشان نیز مال نویسنده است و اوست که بر همه چیز محیط است.
این ویژگی علم اجمالی حق است که تغییر در تاریخ، عاملیت ورزی و چه بسا دعا کردن را معنی دار میکند. ما دعا میکنیم و کنش میورزیم تا هم عامل خوبی برای شخصیت از پیش تعیین شده داستان حق باشیم هم اینکه این داستان را به اندازه مشارکت خودمان تغییر دهیم! و آه از این امکان! و این یعنی لامصب خدا منتظر است که از تو نیز بیاموزد! این تویی که دانش اجمالی او را به تفصیل میرسانی و به قول ابن عربی تو چشم حقی! حق از مسیر چشم های تو به عالم مینگرد!
پس بلند شو و بخواه که هربار که میخواهی یا داری در تقدیر از پیش تعیین شده ات قدم برمیداری یا آنرا تغییر میدهی که هر دو خوب است و ایستادن و نخواستن مذموم!
و شاید شب قدر همین شب است! شبی که نتیجه خواستن های جمعی باعث یک «تق» در تاریخ میشود، شبی که سرورهای دستگاه عالم با خواست ما آپدیت میشود و ما ادریک ما لیله القدر!
?درباره مجادله فاضلی و اسفندیاری
نمی توانیم ادای دموکراسی و مشارکت را به انتخابات محدود کنیم، در ۸۸ هم همین را تجربه کنیم و ظاهراً این بار سطح چالش به رده های پایین تر نیز نفوذ کرده است.
در این رفت و برگشت فاضلی نمایندگی میکند تمام حذف شدگان جامعه ایرانی را، حذف شدگانی که چه بسا قانونی حذف شده اند، اما نه لزوما عادلانه و اخلاقی! این حذف شدگان خشمگین اند و وقتی با استدلال های حقوقی و چه بسا شخصی حذف آنها منطقی جلوه داده میشود، طبیعی است که بشورند.
شهاب اسفندیاری نیز، نقش نقش بازی کردن را بازی میکند. اسفندیاری یک اصول گرا به معنی واقعی کلمه نیست، وحید جلیلی نیست، اسفندیاری اگر لازم باشد تندتر از فاضلی میتواند اپوزیسیون باشد، اما انتخابش این نیست، اسفندیاری با بازی قدرت بازی میکند، اپورتونیست است و این موقعیت را بغرنج میکند. استدلال حقوقی که "چرا تو باید حذف بشی" نه توسط خود قدرت، بلکه توسط کسانی طرح میشود که لزوما اعتقادی به آنچه میکنند ندارند، اما نقش آن را بازی میکنند! دقیقا مثل بعضی پلیسهای کلانتری که مردم معمولی اند و حسب شغلشان باید در سرکوب مشارکت کنند.
رسانه ملی نیز یک قاق به تمام معناست که بعنوان میانجی برسمیت شناخته نمیشود و مجری ای جلسه را اداره میکند که از پشت به او فرمان میدهند و خودش جز صندلی که اشغال کرده اعتباری ندارد! پزشکیان نیز واضح است که رابطه اورگانتیکی با فاضلی ندارد، همین جوری آمده و اصطلاحا بارخورده و حسب ضرورت این افراد کنار هم آمده اند!
این صحنه به ما چه میگوید؟ قدرت نه از طریق باورمندان بلکه از طریق از خود بیگانگان برای حذف شدگان استدلال حقوقی طرح میکند ( دقیقا مثل گشت ارشاد و قضیه حجاب)، نهاد های میانجی اعتبار ندارد، روابط سطحی و گذرا و بی ریشه شده، و حذف شدگان عصبانی و با پرخاش اعتراض میکنند.
و این ماجرا نشانه یک بیماری بیشتر نیست، کژکاری امر ملی، تعطیلی گفتگو و مشارکت واقعی در سازو کارهای مدنی در ایران، به سطح آوردن نخبگان و مردم به سطح در شکلی نمایشی و هیجانی و ضعف بیش از پیش نهادی ها میانجی.
جای بزرگان بودم موقعیت را اورژانسی تلقی کرده، انتخابات را چند ماه عقب می انداختم و جامعه را به یک گفتگوی ملی دعوت میکردم! میدانم پیشنهادم رومانتیک است اما صحنه خطرناک تر از آن چیزی است که فکر میکنیم. اگر وضعیت نخبگان این است که مشاهده کردیم چه انتظاری از مردم عادی داریم که در فقدان مهارت های گفتگو به جان هم نیفتند و نه نهاد میانجی بتواند کاری از پیش ببرد و نه اصطلاحا بزرگتر ها! نمیدانم. قصه خیلی خطرناک است. میفهمید؟
این عدد رقم ها از جنبه های مختلف قابل توجه است. در واقع استیت اسلامی به روایت زیربنا در این اعداد خودش را نشان میدهد و اصلاح در کشور ما زمانی محقق شده که یا این ردیف بودجه های غیر قابل توجیه حذف شده باشند، یا برای این بودجه ها بتوان شاخص های انضمامی برای سنجش خروجی آنها پیدا کرد و یا اینکه حداقل بتوان در محافل عمومی خیلی جدی درباره این اعداد طرح پرسش کرد! موسسه آقای مصباح ۴۳۷ میلیارد اسپانسر از بخش عمومی داره! یا یک جایی مبهمی به اسم شورای حوزه علمیه خراسان ۹۰۰ میلیارد ؟ ودفتر تبلیغات حوزه علمیه قم ۸۳۱ میلیارد تومن؟؟wow.
@miladdokhanchi
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 weeks ago