?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 1 week ago
درسهای مهم یک کمپین شهروندی
در تاریخ بیست و پنجم بهمن چهارصد و سه، حکومت در برابر خواست چندین رزمنده سابق در اعتراض به تداوم حصر رهبران جنبش سبز، لشکرکشی خیابانی کرد و جلوی سردر دانشگاه تهران و خیابان های اطرافش، انبوه نیروهای لباس شخصی و نظامی را بسیج کرد تا از شکل گیری جمعیت اعتراضی خودداری کند.
چرا حکومت از این حرکت هراسناک شد؟ پاسخ به این سوال به ماهیت کمپین ضد حصر بر میگردد:
- برخاسته از دغدغه شهروندی بود. رزمندگانی که زمانی از خاک ایران دفاع کرده بودند و اکنون از حقوق شهروندان ایران دفاع میکنند.
-کمپین امضای مشخص داشت. معترضان با نام و هویت خود در زمان و مکان مشخص، اعلام حضور کردند. از اعلامیه های مجهول الهویه خبری نبود. فراخوان دهندگان پیشاپیش هزینه دهندگان بودند و نه مردم را که خود را دعوت به این کارزار کردند.
- این حرکت جمعی بود. تک نفره و چهره محور نبود. از نمایش خبری نبود. مخاطب اصلی اش مردم ایران و حکومت بود. برای همین کانون هراس جمهوری اسلامی را نشانه گرفت: سازمان یابی و متشکل شدن.
-این حرکت نمادین بود. بر همه تحلیلها که حصر را موضوعی پایان یافته و انسداد سیاسی را مسأله ای درجه چندم تصویر سازی کرده بودند خط بطلان کشید.
جمهوری اسلامی ترسید و برای همین لشکرکشی کرد. کمپین ضدحصر، در تداوم شجاعت شهروندی است. از خارج از کشور و تلویزیونهای بزرگ و گروه های خاص حمایت نشد اما به ثمر نشست چون حرکت اصیل شهروندی به دور از نمایش بود.
برای همین این اصول مهم را یادآوری کرد:
-سوگواری کافی نیست، سازماندهی کنید.
-کار فردی جواب نمیدهد، جمعی اقدام کنید،
نه به ستاره که به تیم، نه به فرد ناجی که به جمع ناجی، نه به واکنش که به کنش نیاز داریم.
لباس شخصی یا نظام مستقر ؟
مجتبی نجفی
سرپرست دانشگاه تهران در برابر اصرار دانشجویان یادآور فاجعه کوی دانشگاه در سال هفتاد و هشت شد و به عاملیت « لباس شخصی ها» اذعان کرد. دیروز که در برابر قتل وحشتناک #امیرمحمد_خالقی_فر، لباس شخصیها اعتراض دانشجویان را سرکوب کردند،یکبار دیگر دو کلمه بخشی از تاریخ نه چندان دورمان را به تصویر کشیدند:« کوی دانشگاه» و « لباس شخصی». هر دو « کلمه-رخداد»، هستند، یعنی کلماتی که چکیده ای از تاریخ رنج و درد ما را فشرده کرده اند و « کوی دانشگاه» برای ما نه صرف نام یک مکان که ذکر یک تاریخ پر از رنج است و لباس شخصی نه اشاره به فرد یا افراد که ارجاعی به یک نظام سیاسی مستقر مبتنی بر نظم اوباشگری برای سرکوب اعتراض شهروندی است.
از کلمه « کوی دانشگاه»، خون و خشونت استبداد علیه دانشجو میبارد و از کلمه « لباس شخصی» حجم وسیع سرکوب. اختراع کلمه لباس شخصی برای تبرئه نیروهای سرکوبگر نظام سیاسی بود که خواستند حملات سازمان یافته اوباش را نه نیروی سازمان یافته تحت امر که « خودسر» و نافرمان جا بیندازند. همچنان که « آتش به اختیار» را خواستند نه مزدبگیر آلوده به رانت که نیروی غیرتی جا بیندازند.
اوباشگری یک ضلع قدرتمند تاریخ معاصر ماست و یک نیروی سیاسی پای کار که هم در کلمه و هم در عمل مولد خشونت علیه نیروهای پیشروی تجددخواه به خصوص نهاد دانشگاه بوده. برای همین با کلمه کوی دانشگاه نه صرفا عزت ابراهیم نژاد،قربانی سرافراز هیجده تیر هفتادو هشت و سرکوب تمام عیار دانشجویان و نهاد دانشگاه را تجسم می کنیم، که ضرب و شتم وحشیانه دانشجویان دانشگاه علامه در سال هشتاد و دو و کوی دانشگاه در سال هشتادوهشت را به خاطر می آوریم تا اهمیت « دانشگاه» به عنوان نهاد مدافع تجدد خواهی و پیشقراول دموکراسی خواهی در تاریخ معاصرمان را گوشزد کنیم.
لباس شخصی ها، از مریخ نیامده اند، همان سربازان سرکوب نظام سیاسی اند که از فرهنگ شهروندی که مبتنی بر خرد انتقادی و همبستگی در برابر سلطه خواهی نهاد دولت است، نفرت دارند. برای همین، لباس شخصی، تاریخ پر از خشونت حاکم علیه شهروند است و کوی دانشگاه تجسم بخش قربانی در برابر نهاد سرکوبگر است.
لباس شخصی از حاکم جدا نیست، چهره خشونت بار خود حاکم برای سرکوب مداوم است و برای همین در خوابگاه طرشت علامه روایت شد سعید عسگر،عامل ترور حجاریان، در سال هشتاد و دو در حالی که همراهانش به سر و صورت و بدن دانشجو قمه و چاقو میکشیدند و شخصیت انسانی شان را لگدمال میکردند، عربده میکشید که «منم سعید عسگر»،عربده کشی که معنایی جز این ندارد من خود نظام سلطه گر در برابر شهروند بی پناهم. #کوی_دانشگاه
https://t.me/modjtabanajafifrance/2469
.
اینجا توضیح داده ام هدف حضور خیابانی رزمندگان نه صرف آزادی رهبران جنبش سبز که دفاع از کلیت توسعه ایران و به رسمیت شناختن شهروند معترض در عرصه عمومی بود.
لشکرکشی امنیتی جمهوری اسلامی بیشتر ناشی از ترس از فراگیر شدن جنبشی است که عرصه عمومی را حق شهروند وحکومت را غاصب آن میداند.
به خصوص ما از جنبش سبز هشتاد و هشت وارد گفتمان و فضای نویی در جنبشهای سیاسی اجتماعی ایران شده ایم که کار حکومت را سخت تر کرده.
در حالی که همه از رخوت جامعه ایرانی حرف میزنند عده ای از شهروندان با نام و نشان مشخص با سازماندهی کمپینی منظم نظم استبدادی را به چالش کشیدند و این نقطه قوت جنبش های مدنی در ایران است که بدون توجه به اینکه کدام دولت بر اریکه قدرت حضور دارد خود را در برابر دستگاه عظیم سرکوب، رویت پذیر می کند.
گفتمان مقاومت مدنی هنوز پیروز نشده، اما اجازه هم نداده سلطه سایه خود را به صورت کامل گسترده کند.
حصر و حبس، آلودگی و سونامی سرطان، دخالت در آزادی پوشش، فقر و تبعیض و تحقیر، تورم و بیکاری، فساد و مافیا همه در یک بسته مسایل عمومی ما هستند و ما به عنوان شهروند هم فضای باز سیاسی، هم اقتصاد شکوفا، همرفع تبعیض، هم شناسایی شهروند صاحب کرامت را میخواهیم. همه ایران، خانه ماست. خیابان حق ماست. فضای مجازی حق ماست. حاکم نه مالک که وکیل است و حاکمی که امروز صاحبخانه شده، از قرارداد اجتماعی تخطی کرده و عرصه عمومی به مثابه خانه ما شهروندان را غصب کرده. برای همین هر حضوری یادآوری غصب است.
https://t.me/modjtabanajafifrance/2467
شادی محتاطانه
مجتبی نجفی
سرنوشت دیکتاتور همین است، به زباله دان تاریخ خواهد پیوست. مساله این نیست مخالفانش چه ترکیبی دارند، مساله این است دیکتاتور هم بر اساس قانون طبیعت، نقطه اوج و افولی دارد.
از دیکتاتوری دفاع نکنید چرا که زاینده بحران است. خرد شدن اسد در حالی که گمان میکرد خطر از بیخ گوشش گذشته، درس عبرتی برای همه دیکتاتورهاست و یادآوری اینکه « چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند». اما دیکتاتور عمدتا تا لحظه آوار شدن بحران کر و کور است.
محور مقاومت پوشالی، مثل تار عنکبوت، سست بود چون نمیشود در داخل مردم کشورت را ذله کنی و در خارج مدافع مظلوم شوی. امنیت بدون احترام به مردم کشورت و بدون انسجام ملی ممکن نیست. عده ای نابخردانه ستایشگر این سردار و آن سردار شدند. اما این سردارها نماینده سیستمی بودند که در داخل تفنگش به سمت شهروند بی پناه نشانه رفته بود و در بیرون مرزها حامی جنایتهای اسد شد تا اینکه تظاهرات های مسالمت آمیز نخستین به جنگ داخلی کشید و بین اسد و مخالفانش نه دموکراسی نه صلح که هر چه بود خشونت، وحشت و رقابت قدرتهای کوچک و بزرگ منطقه ای و جهانی بود. نگه داشتن دیکتاتور به زور کشتار و چکمه های روسی افتخاری نبود اما حالا همین را هم این «سرداران بی افتخار» ندارند. در کارنامه سیاه شان سرکوب زیباترین جوانهای این سرزمین در اعتراض به خودکامگی چون لکه سیاهی میدرخشد.
هر چند لحظه فروپاشی دیکتاتور از شیرین ترینهاست، اما باید توجه داشت آنچه که مهم است دموکراسی، سکولاریسم و زیست مسالمت آمیز مردم یک کشور در بستر تکثر است. برای همین تاریخ به ما میگوید نسبت به افتادنهای اینگونه به زور اسلحه، با ترکیبهای نامتجانس و دور از گفتمان دموکراتیک باید احتیاط کرد ولو اینکه افتادن یک دیکتاتور که گمان میکرد به نقطه امن ثبات رسیده شیرین باشد.
دیکتاتورها می افتند اما مهم تر این است «دیکتاتوری» را براندازیم و برانداختن دیکتاتور، آسان تر از «دیکتاتوری» است. برای همین در وهله نخست باید هر گونه سیستم دیکتاتوری خوش خیم یا بدخیم را در ذهن خود کشت. در دیکتاتوری هیچ خیری نیست. دموکراسی فقط به دولت نظم نمیدهد بلکه شیوه زیست بشری است و برای جا افتادن آن به تمرین و بررسی تجربه ها نیاز است. شاید دیکتاتور بیفتد، اما دیکتاتوری میتواند به شیوه دیگر بازتولید شود؛ موفقیت اینجاست، دیکتاتور و دیکتاتوری با هم برانداخته شوند.
مبارزه بزرگ در ایستادن برای ارزشهایی است که یک جامعه را متحد و متکثر کند. در خاورمیانه این گفتمان را نمیبینم اما در ایران این گفتمان مانند جوی جاری است و باید دریا شود.
https://t.me/modjtabanajafifrance/2421
آیا قانون حجاب و عفاف قابل اجراست؟ صفحه دو اوضاع منطقه به سروسامانی نرسیده، اما مقامها در جمهوری اسلامی ایران جبهۀ تازهای گشودهاند؛ علیه چیزی که بدحجابی مینامند. لایحۀ "عفاف و حجاب" که جامعه را دوشقه کرده بود و مخالفان زیادی داشت، سرانجام قانون شد. ولی آیا به امضای رئیسجمهور هم خواهد رسید؟ چه پیامدهایی خواهد داشت؟ گفت و گو با مرضیه آذرافزا و مجتبی نجفی? @BBCpersian
ضرورت حمایت از زنان در برابر آپارتاید جنسیتی جمهوری اسلامی
مجتبی نجفی
شصت و نه سال پیش در چنین روزی، « رزا پارکس» از دادن صندلی خود به مرد سفیدپوست آمریکایی خودداری کرد، بازداشت و جریمه شد اما حرکت او پایه گذار جنبش حقوق مدنی سیاهان آمریکا شد، جنبشی که در قالب مقاومت مدنی در برابر آپارتاید پیروز شد.
دو سال پیش « دنیا راد» بدون حجاب در مکانی عمومی صبحانه خورد و تصویرش را منتشر کرد نه برای اینکه درباره صبحانه خوردنش اطلاع رسانی کند برای اینکه قانون ظالمانه حجاب اجباری را به چالش بکشد و به نظام آپارتاید حاکم بر ایران اعلام کند قانونی که علیه مردم باشد قانون نیست، سند ظلم است.
جمهوری اسلامی در مقام حکومت دینی که بنایش را بر تبعیض نهاده با تصویب لایحه حجاب یک بار دیگر ثابت کرد نمونه ای اعلی از آپارتاید جنسی است. بندهای این لایحه آنقدر مضحک و تحقیر آمیز است که به خوبی تصویر ایده آل نظامی را به تصویر میکشد که ماهیتش طالبانی است اما در جامعه ای گرفتار شده که میل به تجدد را از بیش از صد سال پیش حتی پیش از جنبش مشروطیت با رویکرد نوسازی بنا نهاده و از اینرو اگر چه چهره جامعه ایرانی گوناگون است اما خواست نوشدن هم در اندیشه و هم در فضای شهر قوی ترین است.
از اینرو، خواست طالبانی جمهوری اسلامی با سد جنبش اجتماعی حول محور آزادی پوشش مواجه شده و لایحه اخیر، دست و پا زدن طالبان تهران برای تحمیل نظم یکسان سازی بر چهره شهر رنگارنگ است. این لایحه و اجرای احتمالی آن تلاشی است برای آزار زنان و البته که خود جمهوری اسلامی مقوم و حیات بخش جنبشهای اجتماعی است چرا که بنایش بر یکسان سازی و تحقیر است و تحقیر نظام مند، مولد جنبش های اجتماعی است.
لایحه حجاب و عفاف هم رنج مضاعف بر تن جامعه ای گرفتار در تورم و استبداد و انباشت بحرانهای ملی است و هم نشانی از حماقت نظام حاکم در فعال کردن گسل تبعیض جنسیتی و مسأله سبک زندگی است. از اینرو عرصه عمومی ایران باز هم شاهد نمایش هایی از مقاومت مدنی سراسری زنان در یک میدان فراخ رویت پذیری خواهد شد.
اما مسأله این است زنان نباید در این کارزار تنها بمانند. همبستگی ملی در مبارزه با آپارتاید جنسی خود تقویت کننده و تداوم بخش حیات یک جنبش مدنی و سراسری خواهد شد. در جنبش زن، زندگی و آزادی هم تاکید کردم این یک نبرد فراگیر، طولانی و طاقت فرساست و مسأله یک ماه و یک سال و دو سال نیست. طبیعتا نظامی که خشمگین از مقاومت زنانه در زندگی روزمره شده چنین لایحه مضحکی را امضا میکند و آرزوی این نظام این است خستگی در برابر فشار به تسلیم سوژه زن ایرانی در برابر حجاب اجباری منجر شود. این آرزو را طالبان حاکم بر ایران به گور خواهند برد.
https://t.me/modjtabanajafifrance/2414
درباره اهمیت امر ملی
مجتبی نجفی
آنچه که در سوریه رخ میدهد، آنچه که در عراق دیروز در برابر داعش رخ داد، تسلیم ذلیلانه ارتش افغانستان در برابر طالبان ، همه نشات گرفته از فقدان امر ملی، تضعیف یا نبود حس ملی در یک کشور است. در تضعیف یا فقدان این حس، مقاومتی در کار نخواهد بود.
ملی بودن برآمده از یک حس همگانی است. تفسیرهایی آمرانه از این حس، ظلم به مفهوم ملی بودن است چرا که حس با هم بودن، همگانی بودن نه بر ایده همسان سازی زوری که بر ایده همبستگی در عین تکثر سوار میشود و اینجاست ما شکل گیری پابلیک هایی را داریم که بنا بر تفسیر جان دیویی، شهروندان نگران از مسأله های عمومی، در یک حس جمعی با به رسمیت شناختن تفاوت های فردیشان، شانه به شانه برای شناسایی، بررسی و حل مسأله ها همبسته میشوند. برای همین دموکراسی یا تلاش برای دموکراسی نه صرفا در جایگاه نظام سیاسی که به عنوان شیوه زیست بشری، پیش نیاز و بستر ساز امر ملی است. در این معنا که همه باید احساس کنند در این شناسایی، بررسی و حل مسأله سهیم هستند:فردیت شناسایی شده در همبستگی ملی. در فقدان این فردیت شناسایی شده و این همبستگی ملی راه برای بازتولید استبداد باز است.
پس وای به حال کشوری که حس ملی بودن را از دست بدهد یا ملی بودن را در گونه های دیکتاتوری بجوید همان سوپرمنی که قرار است به جای مشارکت شهروندان، عرق ریزان ایران را بسازد و همزمان بر سر شهروندان چوب بزند تا آدم شوند. ملی بودن از پیش تعیین شده و ایستا نیست، در تجربه شکل میگیرد، در با هم بودن، در شادی ها و غمهای ملی،در افتادنها و دوباره برخاستنها. پس بترسید از روزی که حس ملی بودن کمرنگ شود و ایران به مثابه خانه، آماج طمع قدرتهای کوچک و بزرگ، جنگهای مسلحانه و داخلی شود.
برای همین جنبشهای اصیل اجتماعی باید بر امر ملی بودن سوار شوند و از گونه های دیکتاتوری در هر شکلی فاصله بگیرند و به جای پدر ایرانساز بر شهروند ایرانساز تکیه کنند و به جای سرداران بی افتخاری که در زمان مناسب تفنگ را به سوی شهروند معترض نشانه میگیرند، بر دوش کنشگری مدنی بایستند. مشارکت در ساخت ایده ملی بودن در بستر مقاومت مدنی با تکیه بر فرهنگ شهروندی هم ضامن صیانت خانه از زهر دیکتاتوری است و هم ساخت باروی مقاومت در برابر قدرتهای کوچک و بزرگی است که آرزو دارند روزی به جای دستهای همبسته شهروندان مقاوم معترض در خیابان، تفنگهای گروههای مسلح با چشم انداز تکه تکه کردن کیکی به نام ایران به رقص در آیند. ملی بودن سنگر مقاومت در دفاع از ایران به مثابه خانه همه ایرانیان در برابر دیکتاتوری و طمع تعدی به این خاک و تکه تکه کردن این خانه است.
عکس از آژانس عکس ایران : شادی مردمی بعد از شکست استرالیا و صعود ایران به جام جهانی، هشتم آذر هفتادوشش
در نفی خشونت ساختاری
مجتبی نجفی
#سیدمحمد_میرموسوی را در نیروی انتظامی لنگرود آنقدر کتک زده اند تا جان داده. این رخداد نه تازه که در تداوم خشونت ساختاری حکومت به شهروندان است. حتی مسأله، هویت میرموسوی و چرایی بازداشتش نیست، مسأله امتداد خشونت ساختاری در مکانهایی خارج از دید ناظران در عرصه عمومی است که میدان تاخت و تازه خشونت طلبان در آن گسترده است.
چندروز پیش نوشتم، شک نکنید نیروی انتظامی که اینگونه پا بر گردن یک بچه چهارده ساله افغانستانی میگذارد و تا سرحد جان فشار میدهد، به موقعش خدمت شهروندان ایرانی میرسد و آنجا مسأله اصلی نه مهاجر که خود خشونت بود. در نفی خشونت اگر تبصره بیاید خالی از محتوی میشود.
بسیاری از پرسنل نیروی انتظامی به خصوص در اداره آگاهی آموزش ندیده اند و در نگاه آنها متهم یا مجرم با انگیزه های غیرسیاسی یا شهروند معترض علیه سیستم همه انسان زدایی شده اند. در نتیجه باید اینقدر اینها را زد تا آدم شوند و اگر لازم باشد محو شوند. بسیاری از این پرسنل تحصیلات لازم ندارند. از حکومتی که اینچنین از علوم انسانی متنفر است هم انتظار زمینه آموزش این پرسنل را نباید داشت. اینها چون قربانی سلطه هستند انتقام خود را نه از سلطه گر که از زندانی تحت سلطه میگیرند. این نگاه خشونت محور در ساختار سیاسی ایران ریشه دوانده و در بخشهایی از جامعه هم پذیرفته شده برای همین یک روز گردن رومینا در شمال به خاطر جهل و تعصب ناموسی بریده میشود و یک روز خبر قتل مبینای هفده ساله در ایلام قلب ما را آزار میدهد.
باید با خشونت ساختاری مقابله کرد، خشونتی که از بدو کودکی بر ما تحمیل شده و تبعاتش روزی در زندانهای سیستم سیاسی و روزی در جهل و تعصب عده ای از مردم پدیدار میشود.
برای همین، گفتمان نفی خشونت که در جنبش های مدنی ما حیات دارد، نیازمند تقویت بیشتر است. خشونت، فقط شلیک گلوله به معترضان در خیابان نیست، در نقطه نقطه کشور ساری و جاری است، گاهی در قالب حکومتی و گاهی در قالب غیر حکومتی اما مسأله این است حکومت به عنوان یک موجود عظیم الجثه و صاحب امکانات با ولع تسخیر همه ساحت های فردی و جمعی، هم جامعه مدنی پیشرو را فلج میکند و هم خود بدون آموزش و بدون نگاه انسانی مولد خشونت است و هم از تدوین قوانین به روز برای محافظت از شهروندان ممانعت به عمل می آورد. برای همین گفتمان نفی خشونت، همزمان هم باید سیستم سیاسی مزاحم وخشونتگر را هدف بگیرد و هم ساختارهای فرهنگی که مولد خشونت و تقویت کننده خشونت ساختاری حکومت اند؛ این ماموریتی است سترگ، دشوار اما نه غیرممکن برای جامعه مدنی زیر ضرب استبداد و تحت فشار.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 1 week ago