نرفتیم خوی و موندیم خونه آخر هفته رو ببینیم با این چس مقدار وام خونگی که من فکر میکردم آخر دی بود ولی آخر آذر بوده رو چه کنیم. گفتم داود بیا گوشیتو‌ عوض کنیم خیلی داغونه اینی که داری گفت نه من فلان میخوام و بهمان هی بهانه آورد گفتم اوکی پس بریم برای من یه ونکلیف ریز بخریم?

انقدر انگلیسی بلغور میکنه دیگه کلمات ما هم داره یواش یواش تغییر میده به هییییج وجه راضی نیست ترکی حرف بزنه?

خدا نکنه بعد مدتی بخوای یه پیج جذید رو فالو کنی بعد تا صد روز میخواد هی پست ‌های اون پیج رو بچپونه لابلای پستای جدید که باید ببینی و آخرش اعصابت خرد میشه ول میکنی اصلا بقیه جدیدا رو هم نمیبینی.
خب احمق من اول رفتم همه‌ی پستاش رو تقریبا نگاه کردم بعد فالو کردم?

دیگه بعد رفتن داود بلند شدم اصلاح صورتم و بعد پوشیدیم رفتیم دنبال کلم چون دیشب برگ کلمم تموم شد و احساس کردم کمه و یه کم میوه هم گرفتیم اومدیم. یه خانومه اومده بود کلییی خرید کرد و میوه و اناناس و فلان که شد پنج تومن?
حدس زدم پسر ایناش نامزده قراره یلدایی ببرن چی دیگه نمیدونم برگشتیم دلمه رو تموم کردم گذاشتم رو گاز و ظرف‌ها رو هم شستم الان له نشستم پای گوشی.
باید کلی پیاز داغ هم برای تزیین روش درست کنم و تمام.
شب رو احتمالا بریم خونه مامان داود.
مامانم اینا مهمون دارن منم نه با خودشون نه مهمونشون زیاد حال نمیکنم نمیرم اونجا?
اگر داود نمیخواست هم خونه مامانشم نمیرفتم به خودم باشه دوست داشتم مثه هر سال جمع شیم خونه داداشش و جاری بزرگه که احتمالا زیاد اونام هستن و به خاطر حال مامان داود جمع میشن و فلان.

دیگه هیچی ۸ خوابید بعد منم دلمه فلان پیچیدم و کار و دوش گرفتن و گوشی دیدنی که نذاشته بود طول روز ببینم تا به خودم بیام ساعت شد دو و نیم?
ساعت چهار بود دیدم به به گشنه خانوم بیدار شده چون شب نیمرو درست کردم آوردم بخوره بعد بخوابه دوباره گریه جیغ کرده بود میدونستم بخوابه گشنه بیدار میشه هیچی دیگه تا شیش یا رو پا یا تو تخت خودش و منم کنارش کف اتاق خوابیدم مثلا دیدم نمیخوابه که شیش بود دیدم تکون نمیخوره رفتم تو تخت خودمون.
نیم ساعت بعد باز صدا و حیغ و دیگه داود که خودش رو باز زده بود به خواب رو بیدار کردم گفتم برو ببین چشه.
دیگه آورده پیش خودمون یه کم آروم گرفته خوابیدیم هشت بیدار شدیم?
صبح سر سفره بهشون میگفتم هیشکی یک کلمه حرف نزنه?

دو شبه این بچه در حال شاشیدن به خواب منه?
دیروز یه خرده به شیش بیدار شده گفتم اوکی بعد طول روز اصلا اجازه نداد بخوابونمش دیگه شب خیته شدم از دستش به داود گفتم بیا بریم حلوا اینای چله رو بگیریم تا مایسا تو‌ماشین بخوابه چون خوابش میومد مثلا به حرف داود که گفت بیا با عمو اصویری حرف بزنیم، ده دییقه مداوم جیییغ زده گریه کرده?
شاشیدم تو سه سالگی

در حالی که ریمل پریشبم دو کیلو ریخته بود پای چشمم و بیشتر از انسان، شبیه یه پاندای دراز بودم...
زنگ خونه رو زدن و در رو به روی پستچی عزیزم باز کردم و تعجب رو در نگاهش دیدم که اومدم تو آینه خودم رو دیدم?

ادا بازی جدیدم?
دنبال خرید وانیل اصل و دارچین اصلم?
بعد یه سری چیز میز گیاهی جدید گرفتم و باید تا آخر ماه کنترل کنم چیزی نخرم.
زعفران خوبم گرفتم دنبال گرفتن پسته ازشون بودم که باز دست نگه داشتم چون یهو دیدی مثلا ۱۵اُم ماه بعد حقوق دادن?

شیبا یه مدل پاستیل زده که هر سه طعم نوشابه رو مخلوط داره?

هوا واقعا سرده پسر ?ونمون یخ زد. البته من بیشتر مایسا که اسکیمو میشه با اون کاپشن?