?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 11 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 months, 2 weeks ago
بخشی از موسیقی فیلم رویای محال
✍️فیلم رویای محال ما را یاد جمله معروف مارکس می اندازد: "از بس جهان را اینگونه دیده ایم تصور کردن جور دیگرش محال است".
✍️ جایی از فیلم شخصیت اسپارتاکو در توصیف مجسمه بدون سر میگوید: خوبی این مجسمه این است که چون سر ندارد میتوانید سر خودتان را بر آن بگذارید. قرینه جمله اسپارتاکو جایی است که شخصیت ایتالیا به آرتور میگوید: اینجا مال هیچکس نیست، و مال ماست.
✍️ به غیر از بازی با رنگ قرمز و صدها ارجاع بین متنی متفاوت به جاهای دوری مثل سینمای چاپلین که قابلیت چندبار دیدن فیلم را ایجاد میکند؛ رورواچر با مبحث زیبایی شناسی چهره کاری کرده کارستان.
✍️ اگر حتی در پوستر فیلم دقت کنید نوع خاصی از بینی را میبینید که در چهره های اتروسکی (نوعی فرهنگ مذهبی شرقی) وجود دارد. این مدل که کاملا در تضاد با زیبایی شناسی هالیوودی است اشاره به چهره ای دارد که بینی امتداد پیشانی است و جدا نمی افتد. در داستان فیلم ما میبینیم که شخصیت ایتالیا (که او هم چهره غیر هالیوودی دارد) و آرتور یک زبان خاصی را بین خودشان ایجاد میکنند. تو گویی برای داشتن نوع دیگری از زیبایی زبان هم باید تغییر کند.
آیا برای روانکاوی باید حافظه قوی داشت؟
نسبت روانکاوی با حافظه چیست؟
سامویل بکت: "حافظه تابع قانون های عام تر عادت است".
جمله سامویل بکت چگونه به فهم ما از روانکاوی کمک میکند؟
در جست و جوی زبان نو
تو بگو پیکرتراشی در روان
✍️ فلسفه پدیدارشناسی هوسرل بیان میکند که وقتی ما به چیزی نگاه میکنیم جنبه ای از واقعیت را میبینیم که در واقع دم دست ترین قابلیت آن پدیده است. و برای فهمیدن بیشتر نیاز است بدانیم چه قابلیت های جدیدی برای شدن و نشدن در آن پدیده وجود دارد.
✍️ هایدگر، فیلسوف برجسته آلمانی، در ادامه نگاه هوسرل بیان میکند: "ما واقعیتی را میسازیم که آن را پیدا میکنیم". یک درخت همیشه قابلیت الوار بودن را داشته است، اما چوب و الوار بودن فقط وقتی اتفاق می افتد که انسان این واقعیت را در درخت پیدا میکند. بودن، در رابطه انسان و جهان به وجود می آید.
✍️ به نظر می رسد شباهت زیادی بین نگاه های پدیدارشناختی و مفهوم فضای انتقالی (potential space) در نظریه وینیکات وجود دارد. فضای انتقالی وجود مشخصی است که از دلش بودن های زیادی میتواند به صورت خلاقانه ساخته شود. امکان ساختن چیز جدیدی از موجودها تنها به اشیا مادی و علم مربوط نمیشود بلکه این اتفاق راجع به خود ما هم امکانپذیر خواهد بود.
✍️ هایدگر به یک امر بسیار جالب دیگر نیز توجه میکند که این بحث را از آنچه هست هیجان انگیزتر می کند. او معتقد است به محض اینکه ما چیزی را پیدا میکنیم و به واقعیت می آوریمش چیزی را در خودمان نیز "پیدا میکنیم! بگذارید با یک مثال این مساله را بهتر بفهمیم: به محض اینکه یک نجار درخت را به چوب تبدیل میکند نه تنها پتانسیلی در درخت را پیدا کرده بلکه پتانسیلی را در خودش نیز یافته است. یا زمانی که ما زیبایی یک درخت را تحسین میکنیم، نه تنها پتانسیلی را در درخت می یابیم بلکه پتانسیلی برای درک زیبایی در خودمان نیز پیدا میکنیم. در واقع سخن هایدگر را اینگونه میتوان آب طلا گرفت:
✍️ در تمام مواردی که ما یک پتانسیل جدید برای چیزی می یابیم، در حال بازشناسی و تشخیص جنبه جدیدی از خودمان نیز خواهیم بود.
✍️* فضای انتقالی در روانکاوی بایستی به گونه ای رقم بخورد که آنالیزان دایما در حال یافتن قابلیتی باشد که جنبه جدیدی از خودش را به وجود آورد.
(برای همه آنالیزان هایی که مدتی را در کنارشان بوده ام)
عشق نوعی فکر کردن است!
✍ عوام وقتی راجع به عشق صحبت میکند همیشه آن را با نوعی دیوانگی برابر میداند. آیا عشق نوعی بی فکری و دیوانگی است؟
✍ عشق نه تنها مقابل دیوانگی و بیعقلی نیست؛ بلکه اتفاقا نوعی فکر کردن است!
✍ قبل از هرچیز باید فکر کردن را تعریف کرد. فکر کردن چیست؟ آیا حیوانات فکر میکنند؟ به نظر میرسد حیوانات رده پایینتر حایز این قوه نیستند. آنها طبق یک برنامه ریزی مشخص غریزی رفتار میکنند. انسان اما فکر میکند. انسان فکر میکند چون در طبیعت اخلال ایجاد میکند. فکر کردن نوعی اخلال ایجاد کردن است. نوعی نه گفتن است. علم، هنر، سیاست، و عشق همه نوعی اخلال در طبیعت هستند.
✍در این رابطه درک اخلالی که علم در طبیعت ایجاد میکند کار راحتی است. برای مثال ما بر رودخانه سد میزنیم و آن را از حالت طبیعی خارج میکنیم. در سیاست بر خلاف قانون جنگل ما به دنبال عدالت هستیم. در هنر شوک ایجاد میکنیم. و عشق نیز همینگونه است.
✍ طبیعت عشق را نمیپسندد و ترجیهش آن است که هرچه بیشتر بهتر! چرا یکی بلکه...
✍ بنابراین، وقتی فردی عشق میورزد و در ارتباط جنسی و عاطفی با یک انسان دیگر قرار میگیرد باز هم در طبیعت اخلال ایجاد کرده است.
✍ اینجا نکته ای وجود دارد. خود اخلال ایجاد کردن، تو بگو فکر کردن نیازمند یک نظم و انسجام منطقی است. برای آنکه مساله را ساده کنیم تخریب یک ساختمان را در نظر بگیرید. تخریب یک ساختمان درست به اندازه ساختن آن نیازمند دقت و کار حرفه ای است.
✍ بنابراین، هر نوع اخلال ایجاد کردن در طبیعت فکر کردن نیست. و در مورد عشق نیز همینگونه است. دلیل آنکه در تاریخ همیشه عشق در برابر عقل قرار گرفته در همین جا است. به هنگامی که فرد انسجام روانی لازم را نداشته باشد تجربه عشق به مثابه تخریب ناگهانی یک ساختمان با صدمات بالا عمل میکند. اما همین تخریب و اخلال اگر در بستر مناسب صورت بگیرد آسیبی ایجاد نخواهد کرد.
✍ عشق از آن روی که نوعی اخلال در طبیعت است جنسش از نوع فکر کردن است. هر عشقی نوعی اخلال است اما هر عشقی اخلال بدون آسیب نیست. فکر کردن یعنی اخلال بدون آسیب و مهندسی شده در طبیعت. لذا عشق نوعی فکر کردن است.
✍️ نگاه روانپزشکی رایج به اختلالات روانشناختی شبیه نگاه دادگاه در فیلم آناتومی یک سقوط است. انگار یک مسیر سر راست وجود دارد که با انجام یک مصاحبه بالینی و درآوردن تاریخچه بیماری به یک تشخیص درست می انجامد و در نهایت دارو یا تکنیک روانشناختی موثری را دریافت می کند. به تبع ، نگاه روانشناسی رایج به ارتباطات انسانی اینگونه است. یک ارتباط درست وجود دارد که دو نفر با یاد گرفتن یک سری تکنیک و راه کار ارتباط موثر می توانند به آن دست پیدا کنند.
✍️ اما شخصیت نوجوان فیلم به اسم دنیل، به واسطه سن کمش، انگار هنوز با آموزش های مرسوم روانپزشکی ذهنش را در چارچوب غایت نگرانه و مشخص روانپزشکی محدود نکرده است. او هنوز آنقدرها آموزش ندیده که احمق شود. برعکس دادستانی که اعتماد به نفسش از در و دیوار بالا می رود او تنها کسی است که می تواند به مغاک نگاه کند و به مغاک اجازه بدهد که به او نگاه کند.
✍️ سالها پیش به واسطه یک تصادف دنیل قدرت بینایی خودش را از دست می دهد. گویی او به صورت نمادین با اختگی خودش مواجه شده است و اعتماد به نفس نداشتن خودش را پذیرفته است تا به طرز آیرونیکی با اعتماد بیشتری به استقبال سناریو های ممکن حرکت کند. پدر دنیل کسی است که برعکس او فکر میکند که اخته نیست. سمویل در رقابت با همسرش احساس شکست می کند. او فکر میکند که ایده رمانی را که قرار بوده خودش بنویسد از او دزدیده شده است. او فکر میکند که اگر آن ایده دزدیده نشده بود می توانست اخته نباشد.
✍️ به نظر می رسد که جریان دالهای سمویل مسدود شده است. او فکر می کند باید چیزی را واقعاً به دست بیاورد. و او به غیر از خودکشی نمی تواند چیزی را واقعاً به دست بیاورد. فقط خودکشی است که ما واقعاً می توانیم آن را به دست بیاوریم. زیرا خودکشی واقعاً اتفاق می افتد اما این به دست آوردن فقط با نابودی خود سوژه همراه است.
✍️ دنیل در طی فرایند دادگاه شجاعت این را پیدا می کند که در رابطه پدر و مادرش نقص را ببیند. و مهم تر از این، دنیل میفهمد که پدر آن موجود قدرتمندی که فکر می کرد نیست. دنیل با دیدن آنچه پدر نتوانسته بود در خودش ببیند مادرش را از مرگ نجات می دهد. در فیلم آناتومی یک سقوط، انگار نقشی را که پدر سمویل نتوانسته بود برای او بر عهده بگیرد پسرش بعد از مرگش برایش بر عهده گرفت.
(نقش سگ در فیلم شبیه نقش روانکاو در جلسه تراپی است که به تحلیل شونده اجازه میدهد بر روی او آزمایش انجام بدهد تا چیزی را بفهمد).
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 11 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 months, 2 weeks ago