𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 days, 2 hours ago
تو میخندی و من سرشارِ شوقم ، حصارِ دلبری هاتو جدا کن
عروسِ شوخِ و شنگِ این قبیله ، سفیدِ روسری هاتو جدا کن
"گناهِ" دلپسندی " ماهِ " عمرم ، کنارِ هم کنار آییم یک دم
که لطفِ تو کم از طاعت ندارد ! ، ثوابِ آخری هاتو جدا کن
تورا ازبر شدم تکرار و تکرار،چه شوقی میکنم با واژه هایت
ز شعرم خُرده میگیری ولیکن ! ، حسابِ داوری هاتو جدا کن
صراط المستقیم قلبِ من باش ، که راهی جز جوارِ تو ندارم
هلاکِ دیدنِ روی " تو " هستم ، شروطِ کافری هاتو جدا کن
بگردم دور "چشمانِ" قشنگت ، بگردان باده ی ویرانگرِ عشق
گناه آلودِ دستِ مستِ چشمت ،" تو " راهِ کافری هاتو جدا کن
چه ایمان و چه اخلاصی بجز تو ، دلم را مستمر بر شوق آرَد
نمی بینی زمین افتادنم را ؟ ، "تو" حکمِ کیفری هاتو جدا کن
همه جانم شده سرشارِ از "تو" ، تو سهمِ من ز اعجازِ خدایی
دخیلم را به چشمانِ "تو" بستم ، خیالِ دیگری هاتو جدا کن !
بیا بالا نشینِ " قلبِ " من باش ، "ضمیرِ" قبله ی ایرانی من
تو میخندی و من سرشارِ شوقم ، حصارِ دلبری هاتو جدا کن
✍ ؛ رضا زارعی ...... قروه
"شعری از کتاب تقدیس"
"به نامِ" عشقی که پُر از شکایت است
خروشِ دردِ فراق ، که صد مصیبت است
"تو" را گشته ام به شاخه های پابندِ دچار
چه داغی بد تر از "داغِ" مسافت است ؟!
" دلواپسِ " لحظه های روزمرگی ام مباش
به تارِ موی تو سوگند ، اینجا قیامت است
دستِ ما بر رشته ی زلفت خواهد رسید آیا
آنجا که بند بندِ جانم به فکرِ اسارت است
با من بمان و بگذار دستم بندِ " تو " باشد
کویرِ لم یزرعِ قلبم ، تشنه ی عنایت است
به نام خدایی که ناظرِ این روایت است
برای ......... عشقی که پر از شکایت است
✍ ؛ رضا زارعی ..... قروه
"شعری از کتاب تقدیس"
باشد ، ولی ز "داغ"ش ماتم سرا گرفتن
هر شب برای خود در میخانه جا گرفتن
آدم شود هر آنکس درعشق غوطه ور شد
تن میدهد به ارض و ،کفر از حوا گرفتن !
هر چند روزگارت ، روشن نگشته با او
سخت است حینِ مستی دستِ دعا گرفتن
حرفی برای گفتن ، جز "چشمِ" تر ندارم
کی میشود که حق با ، چون و چرا گرفتن
بشکن مرا دوباره ، در "خوفِ" ظلمتِ یاد
باکت نباشد ای عشق ، از من خطا گرفتن
راهی نمانده دیگر ، در منجلابِ این صبر
فیضِ وصالِ " او " را ، جز از خدا گرفتن
✍ ؛ رضا زارعی ..... قروه
"شعری از کتاب به رنگ ماتم"
سینه ای پُر از "چله" ی دچار دارم من
به "آفتابِ قیامت" چکار دارم من ؟!
دلم شکسته ، بر دیگری " تفضل " کن
که از سلسله ی فراق ..... هزار دارم من
خوشم به خاکِ تو بودن ، طلا نخواهم
چه آرزویی بهتر از سینه مزار دارم من؟
کجا را بپرسم ، به "امید" دیدن تو !؟
چو "بادِ" بی سرزمینم ، دیار ندارم من
گریه ام دشت را به شور آورده است
در بندِ بی " تو " بودنم ، قرار ندارم من
یک عمر دستِ رد به همه طعنه ها زدم
اسفندِ پُر از آشوبم ، قصدِ بهار دارم من
چه زیان تو را که دمی به آغوشم کشی
سینه ای پُر از "چله" ی دچار دارم من
✍ ؛ رضا زارعی ..... قروه
"شعری از کتاب تقدیس"
می سوزم از " فراقت " ، از قعرِ دل برایت
با دیگران نشَستی ..... با ناکسان چرایت ؟
یک جمله است ایمان .. مُردن برای چشمت
این امتحانِ صبر است ، بین من و خدایت
عمری ست "دینِ" ما را ، بر باد داده عشقت
دنیا و جنّت و عیش،باهر چه هست فدایت
این " دل " ز شوقِ رویَت دنبالِ دردسر بود
از " خَیرِ " روزه بهتر ، خیراتِ چشم هایت
بی شک به خود ندیدم در این هزاره ی غم
ای نازِ "مطلق" هر دم ، چیزی بجز جفایت
ای کاش سیلِ " ماتم " ، راهِ گذر بگیرد
درد هزاره ی من ..... کی می رسد شفایت؟
با این که بر جراحت ، قلبم دچار گشته
دلخوش به این زوالم ،باهر چه شد رضایت
✍ ؛ رضا زارعی ..... قروه
"شعری از کتاب تقدیس"
خوشا عهدِ دو کس از هم جدا را
زمین افتادنِ ........ سر به هوا را
که من هرگز ز عشقت پا نرستم
نشد "صرفِ" دلم ، فعل رها را !
به یُمن و حرمتِ نامِ "تو" سوگند
خدا را با تو می خواهم ، خدا را
فراقت گرچه در جانم خزان است
به جانت میخرم ...... حتی بلا را
" تو " جنتگاهِ " قلبِ " پر ملالی
فدایت "جنّت" و ، "مال" و بقا را
به حدِ وسع خود ، افسرده حالم
چه کرده این فلک قدر و قضا را ؟
اگر چه "گریه" ام بوده ز حاجت
ببخشا "واله" ی ....... غرقِ خطا را
خوشا عهدِ دو کس از هم جدا را
زمین افتادنِ ........ سر به هوا را
✍ ؛ رضا زارعی ..... قروه
"شعری از کتاب تقدیس"
حتی امیدِ لحظه ی بوسیدنش نیست
دنبالِ "یوسف" گشته ام پیراهنش نیست
گردون عجب درسی به اهلِ عشق داده
ظرفِ بشر گنجایشِ افزودنش نیست !!
پای رسیدن های من ، آخر به هم ریخت
" دنیا " مجالِ ناله و پرسیدنش نیست
چیزی نمانده تا به گاهِ ، " راهِ " رفتن
شاید ببیند دیگر آن ، اهريمنش نیست !!
برگی که می افتد به پای شاخه ی سخت
دیگر "مهم" پژمردن و ، پوسیدنش نیست
باغی که حول زخمه ی طوفان بچرخد
راهی " بجز " هنگامه ی برچیدنش نیست
✍ ؛ رضا زارعی ..... قروه
"شعری از کتاب به رنگ ماتم"
این خانه فقط بوی " جهنم " دهد و بس
لعنت به عذابی که نباشد ز وصالت اثری
وای بر فکر و خیالی که ز " شب " می آید
به فدای سرِ " تو " ، جمله ی جانم ، نظری
فصلِ پاییز فقط ، زردی رخسارِ من است
صبرِ من ، سوخته در حولِ فراقت ،خبری
بانیِ نسخه ی تجویزِ عذابم ، چه کنم ؟!
کی بیایی و " تن " از ، داغِ نبودم بدَری
ای که بی شک سببِ گریه ی چشمانِ منی
دلت آید تو از این ، کشته ی راهت گذری!
✍ ؛ رضا زارعی ...... قروه
"شعری از کتاب تقدیس"
قرعه ی عشق نیفتد ، کاش بر نامِ کسی
دانه اینجا همه دام و ، دلِ من رامِ کسی
شبِ کنعان زده ها ، هیچ ندارد جز غم
چاکِ پیراهن و صد ، مسئله ی دامِ کسی
بی قرار از همه ی ...... آنچه نباید باشد
ای خدا " کور " نگردد گره ی گامِ کسی !
شوقِ افتادنِ "برگ" ،ماتمِ آمرزشِ اوست
عفوِ نفرین شده بر ،خاطره ی خامِ کسی
خنده ها خندهٔ مار و ، منظرش درد فزون
این فلک هدیه نداده ، خنده بر کامِ کسی
نافه ی تلخ بریده ساقی و آنچه که هست
"فاصله" رحم ندارد ، به می و جامِ کسی
سنگْ بد میشکند جسمِ ضعیف از خود را
طُعمه ی عشق نیفتد ، کاش بر نامِ کسی
✍ ؛ رضا زارعی ..... قروه
"شعری از کتاب بهار"
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 days, 2 hours ago