منتقل شد?

Description
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 2 weeks ago

1 year, 1 month ago

منتقل شد بیا اینجا????

https://t.me/+5ze6bR0uBNs5NmM0

منتقل شد بیا اینجا????

https://t.me/+5ze6bR0uBNs5NmM0

منتقل شد بیا اینجا????

https://t.me/+5ze6bR0uBNs5NmM0

منتقل شد بیا اینجا????

https://t.me/+5ze6bR0uBNs5NmM0

منتقل شد بیا اینجا????

https://t.me/+5ze6bR0uBNs5NmM0

منتقل شد بیا اینجا????

https://t.me/+5ze6bR0uBNs5NmM0

منتقل شد بیا اینجا????

https://t.me/+5ze6bR0uBNs5NmM0

منتقل شد بیا اینجا????

https://t.me/+5ze6bR0uBNs5NmM0

1 year, 1 month ago

منتقل شد بیا اینجا????

https://t.me/+5ze6bR0uBNs5NmM0

منتقل شد بیا اینجا????

https://t.me/+5ze6bR0uBNs5NmM0

منتقل شد بیا اینجا????

https://t.me/+5ze6bR0uBNs5NmM0

منتقل شد بیا اینجا????

https://t.me/+5ze6bR0uBNs5NmM0

منتقل شد بیا اینجا????

https://t.me/+5ze6bR0uBNs5NmM0

منتقل شد بیا اینجا????

https://t.me/+5ze6bR0uBNs5NmM0

منتقل شد بیا اینجا????

https://t.me/+5ze6bR0uBNs5NmM0

منتقل شد بیا اینجا????

https://t.me/+5ze6bR0uBNs5NmM0

1 year, 3 months ago

وقتی دلت براش تنگ میشه مثل عراقی دلبری کنید و بهش بگید: نظری کن،که به جان آمدم از دلتنگی!

1 year, 3 months ago

_ از شدت خونریزی لباش کبود شده
باید ببرمش بیمارستان

نیلوفر با خجالت هق زد .سقط کرده بود و تمام مدت مدیربرنامه‌های شوهرش کنارش بود! یک نامحرم
با درد چشم بست و زن پارچه های تمیز رو به پاهاش کشید تا خونارو پاک کنه
زیرلب غر زد
_ الکی که نیس! یارو سوگولی فوتبال ایرانه
برداری دوست دختر صیغه‌ایشو ببری بیمارستان بگی توله سقط کرده؟
بعدم خبرنگارا بریزن رو سرتون و...
با دیدن چشمان نیمه‌باز نیلوفر سکوت کرد
_ هی دختر؟ نخوابی که میمیری
جاوید نالید
_ چش شد؟ لباس تنشه برگردم؟
نیلوفر از خجالت بغض کرد و زن پاهای خونیشو با ملافه پوشوند
_ پوشوندمش ، برگرد ببین چیکار میخوای بکنی
من مسئولیت قبول نمی‌کنم
جاوید نگران کنار تخت زانو زد
_نیل؟ ببین ... بهش زنگ زدم
جواب نداد ولی هرجا باشه خودشو میرسونه
طاقت بیار
نیلوفر بی حال لبخند زد و هذیون گفت
_ میدونی من چندسالگی عاشقش شدم جاوید؟
جاوید غرید
_ حرف نزن ، انرژیتو نگه دار
_ پنج سالگی عاشقِ پسرعمویی شدم که عشقِ فوتبال داشت
نمیدونستم قراره همون عشقش به فوتبال روزگارمو سیاه کنه
جاوید بی توجه به اون زیرلب غرید
_ کجا موند اون شوهر بی غیرتت؟
نیلوفر بی حال لب زد
_ بهش اینطوری نگو... آخ
_ چی شد؟!
زن ترسیده گفت
_ فشارش اومده پایین ، داره ازش لخته خون میاد
نیلوفر با خجالت هق زد و جاوید دلسوزانه توضیح داد
_ من هیچی نمی‌بینم خب؟مثل خواهرمی تو خجالت نکش کوچولو
نیلوفر طاقت نیاورد .با درد هق زد و دستشو روی شکمش گذاشت
_ من بچمو می‌خوام
جاوید با ترحم غرید
_ خدا لعنت کنه اروندو
_ اینطوری نگو
صدای خُرخُر نفس های دخترک بلند شد
جاوید نالید
_ چه بلایی سرش اوردی؟
زن وحشت زده سرتکون داد
_بچه پنج ماهه سقط کردن نداره
تو شکمش زندست ، باید ببری بیمارستان کورتاژ کنن
جاوید با عجله سمتش خم شد تا بغلش کنه که خودش رو کنار کشید
_ نه خبرنگارا میفهمن ... واسش بد میشه
صبر کن خودش بیاد
جاوید فریاد کشید
_ داری میمیری احمق باز به فکرِ اون آشغالی؟
نیلوفر بی جون هق زد و جاوید گوشیشو برداشت
با خشم شماره اروند رو گرفت
صدای موزیک از اونور خط به گوش میرسید
جاوید با خشم داد کشید
_ کدوم جهنمی؟
اروند مردانه خندید
_ یک شبم که من خوش اخلاقم ، تو از دنده چپ بلند شدی داداش؟
_ کجایی میگم؟
صدای اروند جدی شد
_ بازی تموم شد! رفیقت دوتا گل زد و احتمال پیشنهاد قرارداد از سمت عمان بالا رفت
کجا باید باشم؟ داریم با بچه های تیم جشن میگیریم ‌.تو کجایی که کنارم نیستی؟
جاوید پوزخند زد
_ پیشِ زنت!
اروند عصبی غرید
_ چی زر میزنی جاوید؟ مستی؟
_ مست تویی که یادت رفته امشب قرار بود زنتو بیاری ثمره عشقتو سقط کنه تا به پیشرفت کاری باباش آسیب نرسه!
اروند بهت زده سکوت کرد
جاوید دوباره طعنه زد
_ مست تویی که عشقتو انداختی زیر دست اینا . نیلوفر نمیدونه و سنگتو به سینه میزنه ولی من خوب میدونم . که به مرادی گفتی با زنت مشکل داری و میخوای طلاقش بدی
چرا؟ چون دخترش عاشقِ مونتیگو که تو باشیه! میخوای به وسیله اونا معروف تر بشی
حالا اگر زنِ طفلیت حامله باشه کسی جداییتونو باور نمیکنه نه؟
اروند نگران پچ زد
_ کجایی تو؟ به اون زنیکه مامائه بگو غلطی نکنه تا من خودمو برسونم
جاوید پوزخند زد
_ یادت رفته بود؟
اروند عربده زد
_ببند دهنتو رو مخ من نرو! این مزخرفاتتم به گوش نیلو نرسه وگرنه جرت میدم جاوید
_ این دختر همونی نبود که بخاطر تو از باباش کتک خورد؟ همونی که التماسِ من کرد تا مدیربرنامه‌ات بشم؟ همون که گفت اروند ستاره میشه! همون که از اروند ، مونتیگو ساخت . حالا حاملش میکنی و دستور سقط میدی؟ در حد تو نیست نه؟ اروند ارم ، مونتیگوعه بزرگ کجا و دخترِبچه‌ی ساده و معمولی کجا؟ به پای مدل های روسی که واست سر و دست میکشنن نمی‌رسه
اروند با تمام توان عربده زد
_خفه شو جاوید تا بیام
صدای ناله های نیلوفر بلند شد
جاوید از قصد سکوت کرد تا صدای درد کشیدنش رو اروند بشنوه و بعد پچ زد
_ می‌شنوی؟ صدا ناله های زنته
تو هذیوناش تورو صدا می‌زنه
اروند نالید
_ توروجونِ مادرت جاوید ... برو کنارش
تنهاش نذار تا منِ خاک برسر برسم
قرار نبود ... به قرآن قرار نبود مجبورش کنم سقط کنه . فکر میکردم فرداشبه . میخواستم امشب بگم پشیمون شدم
صداش گرفته و لرزون بود
پشیمون ادامه داد
_ مست بودم که کتکش زدم .بازی قبلیو باخته بودم .میز چیده بود تا خبر بده . وقتی گفت نفهمیدم چی شد که افتادم به جونش
دارم میام
نیلوفر دوباره ناله کرد و جاوید پوزخند زد
_امیدوارم قبل ازینکه از درد خونریزی بمیره برسی تا حداقل بتونی حلالیت بگیری!

https://t.me/+o3Rn25NrsS82ZDlk
https://t.me/+o3Rn25NrsS82ZDlk

1 year, 3 months ago

#قاتل_معصوم #پارت_۱۰۷ #فصل_۲ اصولا دختر ساکت و ارومی بودم و خیلی کم حرف میزدم. اما اون لحظه از عصبانیت مغزم کار نمیکرد و وقتی به اون نقطه میرسیدم هیچکس نمیتونست جلوم رو بگیره. همون طورکه از شدت خشم نفس نفس میزدم کفشام رو هم در آوردم و خواستم از کنارش…

1 year, 3 months ago

پرتم کرد تو یه اتاق با نور قرمز ..
در حالی که نفس نفس میزدم گفتم :
_حاج آقا تورو خدا بزار برم ..
دیلدو و پلاگ و پرت کرد تو صورتم و گفت :
_تا راهی بیمارستانت نکردم ابدا..
https://t.me/+oIka_3KYsk42Y2Fk
حاج آقای هاتی که از دختر کوچولوموچولومون خوشش اومده و یه لحظه هم امونش نمیده..
از قضا حاج آقامون فیتیشای عجیبیم داره????

1 year, 3 months ago

#قاتل_معصوم #پارت_۱۰۳ #فصل_۲ حرفاش تنم و میلرزوند. حس میکردم یه یوزپلنگ توی قفسم که تربیتم میکنه تا اونقدر رام بشم که توی بغلش لم بدم و اون از بازی باهام لذت میبره. اما نمی‌دونست من رام نمیشم. چون ازش متنفر بودم. وقتی عقب رفت و سپهر و صدا زد نفس…

1 year, 3 months ago

عروس نحس تو کانال vip پارت 500 اپ شد ?
روزی ۲ پارت جز اخر هفته ها❤️‍?
تبلیغات اضافه نداریم ?
پارتای وانشات(سکسی) که تو کانال اصلی قرار نمیگیره?
فقط و فقط مبلغ : 48 تومن

◽️شماره کارت : 6037997454539959
متین دهقان ازاد

بعد از واریز برای گرفتن لینک به پیوی مراجعه کنید?

@Rozalin21

1 year, 3 months ago

در حال نماز خوندن بود و داشت سجده میکرد
با خباثت نزدیکش شدم و درست پشتش ایستادم،جلوم ایستاده بود و هنوز متوجه من نشده بود
نگاهی به کمر بزرگ و مردونه اش انداختم و خودم رو بهش با شیطنت چسبوندم نوک سینه های برجسته ام درست به کمرش برخورد میکردن و باعث فعال شدنِ غریزه های زنانه ام میشدن
میدونستم در هیچ شرایطی نمازش رو قطع نمیکنه چون به گفته خودش امام علی گفته بود انسان تو هیچ شرایطی نباید نمازش رو قطع کنه

دستمو دور کمرش حلقه کردم و زیر گوشش زمزمه کردم
_سبحان الله چه سینه های داره سوگل الله اکبر!
https://t.me/+PCtUMWAeeqVmOTk0

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 2 weeks ago