𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 week, 1 day ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago
یک خلیفه ی خود خواه مغرور بلند پرواز اموی مجبور شد این عبارت معروف را بگوید که :
از این ایرانیها شگفت دارم ،هزار سال حکومت کردند و ساعتی به ما محتاج نبودند ،و ما صد سال حکومت کردیم و لحظه ای ار آنها بی نیاز نشدیم ......
نمیدانم گردنه گیران و دزدان معروف که عده ی زیادی از مردم را به کشتن داده اند چه اصلاح و چه کاری از پیش خواهند برد؟
به درک هر چه میخواهد بشود! مملکتی که به جز مسولیتش هیچ چیز دیگری نصیب ما نشده و روز به روز در این لجن بیشتر باید فرو رفت.
ﻣﯿﺎﻥ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﻣﮑﺘﺐ ﺍﺩﺑﯽ ﺍﻭ (صادق هدایت) ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﯾﺎﺑﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﻧﺪﮎ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪﯼ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﺩﺑﯽ ﺍﻭ ﺗﻼﺷﯽ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪﺍﯼ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺩﺍﯼ ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪﺍﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺗﻮﻓﯿﻘﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ . ﺑﯿﺸﻤﺎﺭﻧﺪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺁﺛﺎﺭ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﺩﺭﺍﺯ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺷﻬﯿﺪ ﮐﺮﺩﻥ ﻭﻗﺖ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﭘﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﻧﺒﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺍﯾﻦ ﻃﻨﺰﻫﺎ ﻭ ﻫﺰﻝﻫﺎﯼ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﻓﻠﺴﻔﻪﺍﯼ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﺍﻧﺪﯾﺸﻪﻫﺎﯼ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺍﺯ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﺍﻭ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ ﺯﯾﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻋﻤﺎﻕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺖ ﺯﺧﻢﻫﺎ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪﻫﺎﯼ ﺍﻭ ﺭﯾﺸﺨﻨﺪﯼ ﺩﻟﭽﺴﺐ ﺍﻣﺎ ﺩﻟﻬﺮﻩﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ. ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺑﺎ ﻗﻠﻢ ﺳﺤﺎﺭ ﻭ ﺍﻓﺴﻮﻧﮕﺮ ﺧﻮﺩ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﺎﻥ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥﻫﺎﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻠﻮﯼ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺭﻗﺺ ﻭﺍ ﻣﯽﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺟﺴﻢ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﻗﻠﻘﻠﮏ ﻣﯽﺩﻫﺪ.
بهرام چوبینه ،مرداد 1361
گوشهایاش چشم داشتند؛ چشمهایی که میشنیدند؛ همیشه از اینکه خواب ِ پر رویا داشته شکایت داشت اما می گفت:
رویاهای صوتی، ظریفترند در نتیجه بیشتر از تصاویر فرارند و اگر گوشات بیچشم باشد نخواهیشان دید(شنید؟!) رویاهایِ روسوبناپذیر و رازآلود ِ صوتی...
حتی خورشید هم تاریکی دارد. اگر بگوییم که هیچ چیز معنی ندارد، باید نتیجه بگیریم که جهان بیهوده و مهمل است. اما آیا واقعا هیچ چیز معنایی ندارد؟من هیچ گاه معتقد به چنین چیزی نبوده ام. انسان تنها آفریده ای است که نمیخواهد همان باشد که هست. به دست آوردن خوشبختی بزرگ ترین پیروزی در زندگی است. بدون کار،هر نوع زندگی فاسد میشود.
ترجیح میدهم طوری زندگی کنم که گویی خدا هست و وقتی مردم بفهمم که نیست.تا این که طوری زندگی کنم که انگار خدا نیست و وقتی مردم بفهمم که هست.
ما میخواهیم در برابر سرنیزه هرگز سر تسلیم فرود نیاوریم تا قدرتی که در خدمت اندیشه نیست چیره نگردد...انسان برای ادامه ی «این تلاش»آفریده شده است.باید بدانیم که چه میخواهیم!به اندیشه معتقد باشیم،حتی اگر قدرت،برای فریفتن ما نقاب عقیده یا رفاه به چهره ی خود بزند... در جهانی که ناگهان از هر خیالی واهی و از هر نوری محروم شده است. انسان احساس میکند که بیگانه است. محبوب کسی نبودن فقط یک بدشانسی است،در حالی که عاشق نبودن،یک بدبختی است.
هر چه این مادرمرده میهن را بزک کنند و سرخاب و سفیداب بمالند و توی بغل یک آلکاپن بیندازند دیگر فایده ندارد ، چون علائم تجزیه و تعفن از سر و رویش می بارد . زمامداران امروز ما دوره شاه سلطان حسین را روسفید کردند، در تاریخ ، ننگ این دوره را به آب زمزم و کوثر هم نمی شود شست ، ما در چاهک دنیا داریم زندگی می کنیم و مثل کرم در فقر و ناخوشی و کثافت می لولیم و به ننگین ترین طرزی در قید حیاتیم و مضحک آنجاست که تصور می کنیم بهترین زندگی را داریم .
مقاومت همچون انسانیت
دولت آنجاست که همگی از نیک و بد، خود را بر باد میدهند، دولت آنجاست که خودکشی تدریجی همگان «زندگی» نام گرفته است.
نیچه/چنین گفت زرتشت
نیچه میگفت خدای جدیدی جای خدایان قدیم را گرفته است و هیولای بزرگی است که انسانها را میبلعد و از روح و فردیت تهیشان میکند. او میگوید این خدای جدید «دولت» است. مسلما از نظر اروپاییها این خدای جدید، این دولت بزرگ همان بوروکراسیهای نوظهور مدرن است ولی برای شرقیها چنین خدایی اصلا تازگی ندارد. حکومتهای کارکردی شرقی از ابتدای پدید آمدنشان بوروکراسیهای عظیمی بودند که حقیقتا عمل خدایگونه داشتند. جان و نان و مال و آبرو و حتی زن و فرزند در گرو رحمت یا غضب آنها بود. و این عرف قدیم شرقی همه جا جاری بود که هر کس به تو نان میدهد باید مطیع او باشی و در نتیجه باید از آن پس فردیت و روح خود را هم به او بفروشی. او بر همه چیز تو مسلط است چون همه چیز تو از اوست. اگر سلطان حکم کند که جان تو را بستانند، اموالت را ضبط کنند، فرزندانت را به بیگاری بگیرند یا به جنگ ببرند، زن و دخترت را کنیز سلطان کنند، دیگر توان مخالفت نداری.(تاریخ ما سرشار از این وقایع و حتی بدتر از اینهاست). چیزی وجود نداشته که استقلال و فردیت تو را تعریف کند و غروری برایت به بار آورد که حالا قصد یا ارادهی مقاومت داشته باشی. یونگ در تفسیر این عبارت نیچه میگوید هیولایی به این بزرگی باعث به وجود آمدن اسطورهی قهرمانهایی شده که میتوانند بر اژدها سوار شوند یا دیو بزرگ را به تسخیر خود درآورند چون در مقابل هیولای دولت، در مقابل این دستگاه بزرگ، اندک کسانی میتوانستهاند فردیت و استقلال خود را حفظ کنند.
هیولایی به این بزرگی و با این قدرت طبیعی است که همنوایی و همرنگی تودهی مردم را جلب خواهد کرد. هر کسی که میخواهد یک زندگی معمول داشته باشد باید جزوی از من باشد، ابزار من باشد و مطابق خواست من باشد، در نتیجه «بیهویت» باشد. دولت(حکومت)، این خدای بزرگ، این منشا نام و نان، این موجود زندگیبخش، در ازای چیزی که به تو میدهد، اصلیترین بخش روان تو را از تو میگیرد، یعنی از فرد بودن، از هویت مستقل داشتن تو را تهی میکند و در نتیجه به سادگی تو را از «انسانیت»ات محروم میکند و تو دیگر چیزی نیستی جز ابزاری برای جاری کردن ارادهی دولت. کسانی که خارج این سیستم، بر فردیت و استقلال و هویت و انسانیت خود پافشاری میکنند همان کسانی هستند که نوع بشر، مدیون آنهاست. چرا که با پافشاری و یادآوری عناصر مهم انسانیت و فردیت و هویت، توانستند کاری کنند که امروز دولتها مطیع ارادهی مردم و فاقد توان کافی برای پایمال کردن هویت و انسانیت مردم باشند. هر مقاومتی، فارغ از موفقیت یا شکست، بازتعریف هویت مستقل و احیای فردیت انسان است. مقاومت و محدودسازی قدرت تعیین دوبارهی انسانیت انسان است. و کسی که این شیوه از مقاومت را در پیش میگیرد از چیزی فراتر از آزادی سیاسی و از انسان دفاع میکند. به همین دلیل نیچه میگوید کسانی که از دولت به نام زندگی دفاع میکنند، مرگ را زندگی نامیدهاند و مرگ را به نام زندگی میستایند. آنها به گفتهی یونگ روح خود را به دولت، به این سازمان بزرگ فروختهاند و جایی که انسان روح خود را فروخته باشد دیگر نه از آزادی خبری هست نه از رهایی. او میگوید اسطورههایی که نشان میدهند فرزانگان مسخر دیو نمیشوند یا با طلسمی میتوانند هیولا را رام خود کنند، منظورشان همان انسانهای والایی است که روح خود را به دولت(حکومت) نفروختهاند پس برای بشریت مقاومت میکنند. به قول نیچه:
«جایی که دولت به پایان میرسد، انسانی آغاز میشود که زائد نیست، آنجا سرآغاز سرودِ انسانِ بایسته است».
زرین كلاه چوب و زنجیر خانه شوهر را به نان و انجیر خانه پدرش تـرجیح میـداد و حاضـر بـود گوشـه كوچـه گدائی بكند و به آنجا نرود، نه، هنوز نفرینهای مادرش، روز عروسیش كه دستور داد روضه عروسی قاسـم را بخوانند و هق هق گریه كرد فراموش نكرده بود. آن دستهای استخوانی خال كوبی كه به اجاق خانه شـان میـزد، مثل اینكه با قوای مجهولی حرف میزد و كمک میخواست. باو نفرین میكرد و میگفت : « همین اجاق گرم بگیردت. الاهی جز جگر بزنی. عروسیت عزا بشود... » بعد هم آنجا باز امر و نهی بشنود، چپ بجنبد هزار جور فحـش، راست بجنبد هزار جور تهمت. آنوقت باو سركوفت بزند بگوید : «مگر من نگفتم كه این تیكه از دهن تو زیاد اسـت؟ تو لایق نیستی، گل ببو برای تو شوهر نمی شود.» و هی از آن فحشهای آبدار باو بدهد!
خانهی رو به ویران صادق هدایت #بخش_سوم در منزل صادق هدایت در سال ۱۳۵۳ شهبانو فرح پهلوی این خانه را خریداری میکند تا به مرکز ادبی صادق هدایت تبدیل بشود و کار مرمت این خانه از همان زمان آغاز میشود. در همان سال نامهای از دفتر فرح پهلوی یه کلیه وراث هدایت…
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 week, 1 day ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago