لامپی که سوخته با دعا درست نمی‌شود عوضش می‌کنند ، مملکتی هم که ریشه‌اش در فساد است اصلاح نمی‌شود. به قولِ صادق خانِ هدایت جایی که منجلاب گه است دم از اصلاح زدن خیانت است.

قدرت، کروموزوم و اطلاعات ژنتیکی نیست که به نسل بعد انتقال یابد. شاید بتوان قدرت را به چاقو تشبیه کرد که باید با احتیاط با آن برخورد کرد.

خرد جمعی باید بداند که با این چاقو، چگونه برخورد کند و آن را به دست چه کسی یا به چه حزب و گروه و سیستمی می سپارد و تزریق می کند.
من به عنوان یک مسئولِ اخلاق مدار و «ماخواه» و نه «خودخواه یا من خواه» ، آینده ی کشورم و آیندگان را دارای اهمیت می دانم و سعی می کنم دست از خودخواهی و بت تراشی و بت پرستی و ارباب مداری بردارم و ماخواهی را به خودخواهی ترجیح دهم.
زیرا آیندگان نیز جزیی از این «ما» هستند و من، حق ندارم برای فرزندان و آیندگانِ این سرزمین، حکومت و سیستم سیاسی تعیین کنم. بلکه مای آگاه و آینده نگر باید در تلاش برای برقراریِ سیستمی باشد که آیندگان، خود بتوانند در آن نقش ایفا کنند و خودشان سرنوشت خودشان را رقم بزنند. نه اینکه طوری شود که سی سال بعد، آیندگان مجبور شوند برای هر اعتراض و تجمعی، مغلوبِ گاردِ مقدسِ شاهنشاهی شوند و مورد غضبِ اَعلی حضرتِ والا مقامِ همایونی قرار گیرند و کارمندانی که یک روز در (من و تو) و ایران اینترنشنال و کانال یک و... مشغول بودند، در آن روز به عنوان جیره خوارانِ رژیمی مستبد و خودکامه، جای (بیست و سی) را گرفته و همه چیز را سانسور کنند و از فیلترِ همایونی پسندِ خود عبور دهند.
نشود مانند سرنوشتِ شومِ ما گروگانانِ بخت برگشته که اکنون گروگانِ سیستمی هستیم که یک بی خردیِ جمعی، آن را رقم زد و با اخلاص و ایمان، دو دستی تقدیممان کرد.
نکند که ولایتِ فقیه برود و ولایت عهد جایگزین شود و تنها تاج، جای عمامه را بگیرد و استبداد سکولار، جایگزینِ استبداد آسمان شود.

نیچه: اگر خواستارِ نابودی بتان هستید، کافی نیست که تنها بتان را بشکنید بلکه باید خوی بت پرستی را از میان بردارید.

خطاب به دوستان نارنین پادشاهی خواه و جمهوری خواه! چند لحظه یقه یکدیگر را رها کنید، جسارتا سوراخ دعا را گم کرده اید. شمایی که بر سر نظام سیاسی آینده‌ی کشور همدیگر را به قطعات ناموزون تقسیم می‌کنید باید عرض کنم که بدون توجه به پتانسیل سیاسی امکان اجرای یوتوپیای…

حکومتهای دیکتاتور و مستبد با ابزارهایی که دارند، مردم خود را بی خیال و بی احساس و غیر سیاسی پرورش میدهند. اگر شما خود را غیر سیاسی میدانید و به غیر سیاسی بودنتان مفتخرید، بدانید برای این موضوع برنامه ریزی شده است.
یک سوال دارم:
دزدها سراغ کدام اتومبیل میروند؟
اتومبیلی که دزدگیر ندارد
یا اتومبیلی که دزدگیر دارد؟

قبلا درباره اش صحبت کردیم

اگر فرزندی داشتم

اگر فرزندی داشتم به او میگفتم که:
فرزندم اگر در جایی ظلم و ستم و تبعیض دیدی و سکوت کردی
اگر در جایی فقیر، بیمار یا گرسنه ای را دیدی و بی تفاوت از کنارش عبور کردی…
اگر زباله گرد یا کودک کاری را دیدی و از آن صحنه، غمگین و ناراحت نشدی و آه نکشیدی…
اگر هنگام افتادن کسی بر زمین، بجای اندوهگین شدن و یاری رساندن، با تمسخر از کنارش رد شدی… اگر حیوان گرسنه ای را دیدی و او را سیر نکردی…
پس تو حق داری که در یک روز آفتابی بر مزار من بیایی و با اسهال شدید،برینی به قبر پدرت برای چنین اثر مزخرفی که از خود به یادگار گذاشت.

دیکتاتور

دیکتاتور اهل گفت و گو نیست
دیکتاتور لاتغیر و لاتحول است
دیکتاتور اصلاح نمی شود
دیکتاتور اهل انعطاف نیست
دیکتاتور اهل پذیرش و سازش نیست
دیکتاتور اهل رقصیدن نیست بلکه اهل نواختن و رقصاندن است
دیکتاتور اهل شنیدن نیست زیرا کسی که حق و حقیقت را به ارث برده و در چنگالِ خود دارد، نیازی به این کار نمی بیند.
دیکتاتور اهل نوشتن نیست چراکه باید دیکته بگوید تا بقیه بنویسند.
دیکتاتور دگرگون نمی شود ، پس باید سرنگون شود.
قریب به صد در صدِ اطرافیان خودم، یا باید از چنگشان گریخت یا راهی نیست جز سرنگونیِ آنان. زیرا از تمام خصوصیاتِ فوق برخوردارند.
آنچه که باید سرنگون شود ، خوی استبداد و دیکتاتوری است
چند تن از ما در پی اصلاح و تغییر و دگرگونی و سرنگونی خویش هستیم؟
بشار اسد ، یکی از میان میلیونها بود که موفق شد از پله ی سیاست بالا برود و قدرت را به دست بگیرد.
به جامعه بنگرید، همه به مردم ناسزا می گویند
همه از مردم ناراضی اند، همه از مردم به تنگ آمده اند !!!
و این در حالی ست که همین "همه" ، همین "مردم" هستند و هر دو یکی اند
در جامعه ای که مردمش در مسابقه تولد، صرفا به این خاطر که زودتر از بقیه به دنیا آمده اند ، قدرت و حکمرانی خانواده و فامیل را به دست
می گیرند، چه توقعی از بشار اسد و پوتین و علی خامنه ای دارید؟
در جامعه ای که گوشها صرفا کاربرد اصلی خود را از دست داده و فقط دهانها فعال اند، چه انتظاری از این دیکتاتورها دارید؟
فراموش نکنیم که بسیاری از دیکتاتورها و حکمرانان تاریخ، از روی خیرخواهی و خوبی ، مرتکب جنایت شده اند و می شوند.

تمنا میکنم خوب نباشید

ننگ بر شما خوبان ستمگر و نفرین بر شما خیرخواهان ظالم.
با "خوبی" ظلم می کنند
با "خیرخواهی" شکنجه می کنند و با "محبت و مهربانی" زندگی را تباه و روزگاری را سیاه می کنند.
بله محبت ، مهربانی ،خیرخواهی ، عشق و دوست داشتن ، همگی می توانند مانند تیغ دو لبه عمل کنند. خیرخواهی ، زمانی به معنای حقیقی کلمه تحقق می یابد که از منبعِ آگاهی و شعور تغذیه شود. در غیر این صورت مستعد تبدیل شدن به شرارت و جنایت خواهد شد.
اگر از مادری که مدعی است خیرِ فرزندش را می خواهد بپرسیم "خیر یا خوبی چیست؟" خواهیم دید که واژه خیر را بر مبنای عقاید و کلیشه های سطحی و مبتذل و سنتی خود و جامعه معنا می کند و چنین مادری به دلیل عدم آشنایی با تفکر و تفلسف و آگاهی ، می تواند یک خیرخواهِ ظالم و شرور باشد. یعنی توسط احساس خیر و طلب خیر، شرارت کند.
بله نیت خیر و طلب خیر برای دیگری ، چیز ارزشمندی است اما اگر این مفاهیم به منبع و مخزن آگاهی و تفکر و فردیت متصل نباشند، به شر و شرارت بدل خواهد شد.
رب به معنای پروردگار و پرورش دهنده است. مثلا پروردگار جهان ، به خورشید گفته ، تو باید اینگونه و با این سرعت و در این جهت به دور زمین بچرخی. این یعنی تربیت یا پرورش کائنات. بنابراین کار مربی، ربانیت و تربیت است(به واژه ها دقت شود). اما نکته اینجاست مربی ای که خود تربیت نشده ، چگونه تربیت کند؟ معلمی که خود تعلیم ندیده ، چگونه تعلیم دهد؟ بنابراین، این دو(معلم و مربی)، ظاهر گول زننده ای دارند اما درونی پوچ و تهی. به همین خاطر پدر و مادر ، تنها والد یا والدین نیستند.
چراکه والد، صرفا یعنی تولید کننده، اما پدر یا مادر شدن ، موضوعی متفاوت است زیرا فرایند تولید انسان با تولید و تولید مثل سایر جانوران متفاوت است. به همین خاطر به راحتی می توان گفت: ما اکثرا بی پدر مادریم و باید دست از چس ناله کردن برداریم و خود برای خود، پدری و مادری کنیم و خود را پرورش دهیم.
بله تولید انسان ، عملی ساده و سطحی نیست که هر بی مایه و بی سواد و بیشعور و ابلهی ، بدان دست زند.
اما اوج بدبختی و معضل داستان اینجاست که والدینی که این متن را
می خوانند ، با خود می گویند به به ، واقعا درسته. همه پدر و مادرها باید مثل ما آگاه و با سواد باشن!!!
ای لعنت به شما

ای دوست، به شرفم سوگند
نه شیطانی هست و نه دوزخی
روانت از تنت نیز زودتر خواهد مرد
پس از هیچ چیز نترس

روحانیون قاتلان مرگ اند
کارشان اعدامِ عدم است
آنان ، نابودگرِ نابودی اند
دریغا که همین اندیشیدن به نابودی و اینکه به زودی روزی میرسد که انسان، دیگر "هستی یا بودنی" ندارد و به اقیانوس عدم و نابودی و نابودگی می پیوندد، زندگیِ "کوتاه" را پر رونق و بازارشان را کساد و مهملاتشان را فاقد اعتبار خواهد ساخت.
فرهیختگان چنین می گویند: زنده باد مرگ و نفرین بر قاتلان مرگ و هرآنچه که زندگی را پلی می بیند جهتِ اتصال به جاودانگی.
این مرگ است که مرا زنده نگه داشته و بدون آن ، هیچ چیز زنده نیست.
زندگی مان مدیون مرگ است و اوست که به زندگی معنا بخشیده.
در بهاری طولانی، هیچکس با بوته های گل عکس نمی گیرد. اما ما عکس میگیریم زیرا بهار "کوتاه" است و قرار است بزودی "مرگش" فرا برسد و "تمام" شود. پس زنده باد پاییز و زمستان و هرآنچه که به پایان و اتمام بهار کمک می کند و ننگ بر قاتلان این دو فصل.
وقتی که من بدانم این گلها تا یک ماه دیگر نیست و نابود می شوند، آنگاه همین کوتاهی عمر آنهاست که قدر و ارزششان را چند برابر می کند.
بهارِ طولانی ، هیچ زیبایی و هیچ ارزشی ندارد.
بله پایان زندگی یا همان مرگ و کوتاهی ریل زندگی است که قدر و ارزش آن را دوچندان می کند.

و اینکه چه توالتی است دنیایی که ساکنانش منتظر و چشم به راهِ عدالت و حسابرسی و روزهای موعودی هستند که در همین جا و در زندگی ، هرگز قرار نیست محقق شود.
دنیایی پر از این همه گوسفند ، قطعا بهشت گرگها و مفسدان و تبهکاران و ستمگران است.
عدالت ، سازه ای پیش ساخته نیست بلکه میبایست توسط بشر اختراع شود تا در خدمت همین زندگی و عمر کوتاه باشد و به بهزیستی جهان بیانجامد.

گفت مهریه میخوایم، گفتم چرا؟ گفت چه تضمینی هست دخترمو خوشبخت کنی؟ گفتم اکی، به شرطی که توام تضمین کنی دخترت زندگی منو خراب نکنه و اگر خراب کرد و عمر و جوونی و پول من رو بدی! بعد سکوتی عمیق همه جارو فرا گرفت ?
عمر ما و جوونی ما و پول ما و بدن ما پشمک حاج عبدالله‌ست ولی دخترشون دختر لویی شانزدهم. دختر جدا میشه تا قاشق چای خوریشم میبره و مایی که هزارتا خرج کردیم و پر.
یه جوری میگن ما دخترمونو از سر راه نیاوردیم انگار ملت پسراشونو از پرورشگاه آوردن ..
کی این رسم مزخرف قراره تموم بشه من نمیدونم!

فکر کنم جمعه جلیلی به پزشکیان رای بده همش میگه همینطور که دکتر فرمودن