واقعا خرس‌ها حق دارن این فصل میرن به خواب زمستونی؛ چون تو این هوا فقط خواب میچسبه.

امروز بعد کشیک اومدم خونه و فقط خوابیدم؛ انگار که صدسال نخوابیدم.

وای لطفا به عکسای امروزم خیلی توجه کنید چون خیلی دوسشون دارم:)

اولین باره که احساس پولدار بودن بهم دست داد؛ داشتم بابت یه نسخه فولاد با یه همکارم تلفنی صحبت میکردم که همراه بیمار که البته مشروب خورده هم بود و تعادل آنچنانی نداشت پرسید شونزده پرومکسه؟?
گفتم نه:)))))))))

خدایا سرماخوردگی رو از من دور کن؛ تو این بدبختی بازار حوصله‌ی سرماخوردگی و فس‌فسی شدن رو ندارم واقعا.

یه دوستم میگفت سعی کن برنج رو حذف کنی؛ باباجان من شمالی‌ام، گردو رو هم با برنج میخورم؛ برنج حذف کن ینی چی آخه.

قشنگا فور کنید فور میکنم ازتون.?

از فشار عصبی انقد باید بگم که الان چندروزی میشه دماغم نبض میزنه و میپره . .

تمام چیزی که باید.

الان اگه بابابزرگم زنده بود، اگه الان منو تو این جایگاه هرچند ناچیز میدید کلی ذوق میکرد واسم، اصن هرروز پامیشد میومد درمانگاه دیدنم. کاش نمیرفتی:”