جامعه شناسی عمومی

Description
در اینجا سعی می شود مبانی، اصول و نظریه های جامعه شناسی به دور از هر گونه پیچیدگی مورد توجه قرار گیرند و پدیده های اجتماعی و فرهنگی ایران و جهان معاصر به زبان ساده تحلیل شوند.


رضا تسلیمی طهرانی
دکتری جامعه شناسی

@Reza_Taslimi_Tehrani
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months ago

5 months, 3 weeks ago

سالها پیش که با شاخه ای از جامعه شناسی با عنوان «جامعه شناسی مرگ و مردن» آشنا شدم و در این حوزه به مطالعه و پژوهش پرداختم، گمان نمی کردم این حوزه تا این حد با شرایط اجتماعی جامعه ایران مرتبط باشد. اکنون شاید بتوان گفت مرگ پررنگ ترین واقعیت اجتماعی جامعه ایران است که در جای جای زندگی روزمره ایرانیان مشاهده می شود. گزارش های مرتبط با فراوانی خودکشی، سرطان، سکته های قلبی و مغزی، تصادفات رانندگی، سوانح طبیعی، قتل و انحرافات اجتماعی و شاخص های متنوع آنها نشان دهنده حضور قدرتمند مرگ در جامعه ما است اما فراتر از آن مرگ از حضوری قدرتمند در ذهن، فکر و رفتار ایرانیان برخوردار است و خود را در افکار و روحیات آدمیان به رخ می کشد. اخبار نگران کننده و هول انگیز در مورد تخریب محیط زیست، کمبود منابع انرژی، شیوع بیماری ها، احتمال وقوع جنگ، افزایش بیشتر قیمت ارز و کالاها و ... زندگی روزمره را به تسخیر خود درآورده و امید به آینده را به نابودی کشانده است. در حقیقت آنچه بیش از همه آزار دهنده است مرگ «امید به آینده» است که انگیزه و توانایی های انسان ها را تباه کرده و به ویرانی می کشاند.

اکنون زندگی در کلانشهرهایی مانند تهران لحظه ای انسان را از  یاد مرگ غافل نمی گذارد. کافی است در یک روز آلوده وارد شهر شوید و در حالی که منظره ای تیره و تار و ناامید کننده در پیش رو دارید انجام چرخه ای تکراری از کارهای روزمره را آغاز کنید و در این میان با شاخص های فراوان مرگ (آیین های عزاداری، آگهی های ترحیم، تصاویر درگذشتگان و ...) و اخباری ناگوار در مورد مرگ، بیماری، تصادف و جنگ مواجه شوید.

در جامعه ایران رسانه های اجتماعی، برنامه های تلویزیونی، فیلم ها، سریال ها، موسیقی ها و ... مملو از مرگ و نمادهای آن است و نمایش آثار مرتبط با مرگ هر چند وقت یکبار خبرساز می شود. در بیلبوردهای تبلیغاتی، تصاویر و نمادهای مرتبط با جنگ و مرگ به کرات به چشم می خورد و موسسات برگزار کننده مراسم ترحیم به تبلیغ خدمات خود می پردازند.

همچنین، مرگ بر وضعیت حاکم بر تولید، فرهنگ، هنر، صنایع، بازار، دانشگاه ها و پژوهشگاه ها سایه انداخته به نحوی که در سالهای اخیر خروجی قابل ذکری در این حوزه ها به چشم نمی خورد.

شاید اگر روزی بخواهند وضعیت فعلی جامعه ایران را با یک کلید واژه مشخص کنند «مرگ» بهترین انتخاب باشد.

رضا تسلیمی طهرانی
@taslimi_tehrani

6 months, 1 week ago

هر ساله، در جریان برگزاری مراسم سال نو میلادی گزارش هایی از آشوب، قتل و غارت و جرم و جنایت در جوامع به اصطلاح متمدن مانند امریکا، فرانسه، آلمان و ... مخابره می شود. به عنوان نمونه امسال «وزارت کشور فرانسه اعلام کرد که در جریان آشوب‌های شب سال نو میلادی تقریبا هزار خودرو به آتش کشیده شدند. این وزارتخانه اعلام کرد که مجموعا ۴۲۰ نفر به دلیل هرج و مرج در سراسر این کشور بازداشت شدند که از این تعداد ۳۱۰ نفر به جرم آسیب‌زدن به اموال عمومی دستگیر شدند». خبر آنلاین

چگونه می توان چنین پدیده هایی را در جوامع غربی و در قلب جهان به اصطلاح توسعه یافته فهم و تحلیل کرد؟ اگر اعضای جوامع غربی افرادی متمدن و مبادی آداب هستند چرا در برهه هایی مشخص دست به آشوب و ایجاد هرج و مرج می زنند؟

شاید بتوان این پدیده را با استفاده از اصطلاح «فرآیند متمدن شدن» نوربرت الیاس توضیح داد. الیاس مانند فروید معتقد است که بشر امروز به هیچ وجه در معنای واقعی متمدن نشده است. آنچه امروز از آن به عنوان تمدن یاد می شود پیروی از گونه خاصی از آداب و رسوم و فرآیندی از سرکوب غرایز و تمایلات زیستی است که در زندگی روزمره تثبیت و متداول شده و به شکل هنجار درآمده است. در این راستا، فردی که از چنین قواعد و هنجارهایی پیروی نکند «بی تمدن» نامیده می شود و به این سبب در حضور دیگران احساس شرم خواهد کرد. 

به بیان دیگر، در جریان زندگی روزمره، فشار هنجاری موجود که از قواعد و آداب و رسوم متمدنانه حمایت می کند و ناقضان آن را با الصاق برچسب «بی تمدن» شرمگین می سازد، تداوم رفتارهای متمدنانه را تضمین می کند اما در هنگامی که به هر دلیل مانند برگزاری جشن های سال نو، وقوع بلایای طبیعی (مانند سیل یا زلزله)، یا جنبش های سیاسی و اجتماعی نظم موجود ترک بردارد و از فشار هنجاری معمول کاسته شود زمینه برای بروز رفتارهای هنجارشکنانه و خارج از قواعد تمدن ایجاد می شود. در چنین مواقعی رفتارهای زیستی و غریزی مانند بروز خشم و خشونت که در متن زندگی روزمره و تحت تاثیر فشار فرهنگ متمدنانه سرکوب شده بودند سرباز می کنند و به ظهور می رسند.

در چارچوب چنین درکی از «تمدن جدید» بروز رفتارهای آشوبگرانه در برهه های زمانی خاص محل سوال نخواهد بود بلکه پرسش اصلی چگونگی تداوم رفتارهای «متمدنانه» در متن زندگی روزمره است!

رضا تسلیمی طهرانی
@taslimi_tehrani

8 months, 2 weeks ago

انسانها در مواقع سرخوشی و بی خود شدن از خویش حرف هایی می زنند و رفتارهایی انجام می دهند که در اغلب اوقات و در متن زندگی روزمره کمتر نشانی از آنها دیده می شود. درست به همان نحو که مصرف مواد مخدر می تواند ناخودآگاه را بر خودآگاه مسلط کند و حرف ها و رفتارهایی را از عمق روان فرد بیرون آورد و به نمایش بگذارد، بودن در جمع های دوستانه و انتخابی و حل شدن در آنها نیز می تواند موجب بروز سخنان و رفتارهایی شود که در حالت عادی کمتر مجالی برای بروز دارند.

وضعیت حاضر در دنیای فردگرای امروز با جوامع جمع گرای گذشته متفاوت است. در جوامع جمع گرای گذشته، انسانها عضوی از جمع بودند و در اغلب اوقات فردیت خویش را فدای جمع می کردند. این در حالی است که اکنون انسانها غالبا بر ویژگی ها و خصوصیات فردی خویش تاکید می کنند و در راه دستیابی به موفقیت فردی خود در تلاشند. با وجود این، انسانهای فردگرای امروز هنگامی که در جمع های دوستانه، غیر رسمی و انتخابی حاضر می شوند به یکباره عنان اختیار از دست می دهند و آثاری از خویش بروز می دهند که موجب حیرت و شگفتی خود و اطرافیان می شود.

به عنوان مثال، یک دوست در مورد ویژگی های دوست قدیمی اش به نحوی صحبت می کند که گویی در حال بازگو کردن آنچه سالها در دل داشته به زبان طعنه و کنایه و در قالب شوخی و طنز است. زوج های جوان یا قدیمی نیز در چنین موقعیتی هایی، در حالتی از خود بی خود شده و در قالب طنز و شوخی از یکدیگر انتقاد می کنند. شدت این انتقادها و طعنه و کنایه ها بعضاً به حدی است که بعد از خروج از جمع عذرخواهی و دلجویی از دیگری ضرورت دارد.

اکنون «بودن در جمع های دوستانه و غیر رسمی» همچون نیرویی است که فرد را از فشارهای انباشت شده خالی می کند و این امکان را در اختیار او می گذارد تا افکار و احساسات سرکوب شده و پنهان خویش را بروز دهد و آشکار کند.

در دنیایی که افکار و احساسات حقیقی سرکوب شده اند و انسانها در متن زندگی روزمره، در نقش «انسانهای متمدن» فرو رفته اند، «در جمع بودن» می تواند به آشکار شدن تدریجی «حقیقت سرکوب شده» یاری رساند.

رضا تسلیمی طهرانی
@taslimi_tehrani

11 months, 3 weeks ago

دوره های سنی در جامعه امروز به کلی تغییر کرده اند. در جوامع پیشامدرن دوره کودکی دوره ای کاملا کوتاه بود و نهایتا از بدو تولد تا سنین ۴ یا ۵ سالگی را شامل می شد. هنگامی که کودک به این سنین می رسید همانند فردی بزرگسال در نظر گرفته می شد و وارد فضای کسب و کار می شد. در آن زمان حتی در بین لباس کودکان و بزرگسالان نیز تفاوتی وجود نداشت و لباسی که مخصوص کودکان باشد به چشم نمی خورد. در گذشته مفاهیمی مانند نوجوانی و جوانی تعاریف مشخصی نداشت. افراد پس از پشت سر گذاشتن کودکی نقش های مختلفی را عهده دار می شدند که مخصوص بزرگسالان بود. آنها در مکتب خانه ها درس می خواندند، پیشه خویش را به پیش می بردند، ازدواج می کردند و در جامعه از جایگاهی مانند بزرگسالان برخوردار بودند. در این جامعه سالمندی به عنوان مهمترین و با ارزش ترین دوره زندگی در نظر گرفته می شد. میانگین امید به زندگی پایین بود و سالمندی دوره ای بود که بسیاری از افراد به دلیل مرگ زودرس بر اثر بیماری یا کشته شدن در جنگ ها و نزاع ها هیچ گاه به آن نمی رسیدند.

در برابر، در جوامع امروزی، بر اساس تعاریف جهانی فرد از بدو تولد تا ۱۸ سالگی کودک دانسته می شود. نوجوانی و جوانی به عنوان دوره هایی مشخص تعریف می شوند. جوانی دوره ای بسیار طولانی است که اکنون شاید تا ۴۰ سالگی نیز ادامه دارد! میانسالی دوره ای مشخص است و آغاز دوره سالمندی هر چه بیشتر به عقب رانده شده است. اکنون میانگین امید به زندگی به نحو قابل توجهی افزایش یافته و به عنوان نمونه رهبران و روسای جمهور بسیاری از جوامع جهان در دهه ۸۰ زندگی خود به سر می برند، هر چند سالمندی برای بسیاری از افراد به معنای دوران فراغت است.

به منظور وضوح بیشتر بحث می توان در نظر گرفت که در جامعه ما بخش قابل توجهی از رزمندگان و شهدای جنگ هشت ساله در دهه ۶۰ در بازه سنی ۱۵ تا ۲۵ سال قرار داشتند و بسیاری از آنها جنگ را فرماندهی می کردند. واقعیتی که امروز و تنها با گذشت نزدیک به سه دهه با شگفتی و تعجب به آن نگاه می شود.

تغییرات و تحولات ذکر شده از دلایل مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برخوردار است اما شاید از مهمترین دلایل آن افزایش طول عمر بر اثر پیشرفت های پزشکی و کنترل خشونت، وفور منابع، ثروت و امکانات و افزایش کیفیت و سطح زندگی در دهه های پس از انقلاب صنعتی است. اکنون پرسش اینجا است که ممکن است بار دیگر بر اثر شیوع بیماری های همه گیر و جنگ ها در کنار افزایش فشارهای اقتصادی، کاهش قدرت خرید و تقلیل امکانات دوره های زندگی به دوران پیشامدرن شبیه شود؟

رضا تسلیمی طهرانی
@taslimi_tehrani

1 year ago

شب انتخابات است. با یکی از دوستان قدیمی و صمیمی ام رفته ایم به کافه ای در باغ موزه نگارستان. همان جایی که قتل گاه قائم مقام فراهانی است و مکان سابق دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.

در مورد شرایط زندگی و جامعه صحبت می کنیم و طبیعتاً در مورد انتخابات. یکی از ما فردا رای می دهد و آن یکی رای نخواهد داد. هیچ یک سعی در راضی کردن دیگری به رای دادن یا رای ندادن نداریم. هر دو هم‌عقیده ایم که اوضاع از هر جهت خوب نیست و نگران کننده است. هر دو معتقدیم که کنش هایمان از روی استیصال است و نمی دانیم که آیا واقعا در تغییر شرایط تاثیری دارد یا نه! نشسته ایم و نگاه می کنیم که چگونه میانسالی مان از پس گذشته ها سر رسیده است. دیروزها چگونه ما را به امروز رسانده اند و امروزها چگونه به فرداها ختم می شوند. احساس می کنیم که در دل یک ساختار سخت و متصلب گرفتار شده ایم و عاملیت هایمان توان چندانی برای مقابله با این ساختار و تغییر آن را ندارند.
با اینکه هر یک تصمیم متفاوتی در مورد مواجهه با صندوق رای گرفته ایم اما به خوبی می دانیم که در دل یک برهه تاریخی خاص قرار داریم که خواه ناخواه نتایج و پیامدهای مشخصی را بر زندگی ما تحمیل خواهد کرد.

سالهای گذشته را به یاد می آوریم که چگونه در شب ها و روزهای منتهی به انتخابات پرشور و پر هیجان بودیم. جوان بودیم و شرایط جامعه نیز به گونه ای بود که اندیشه تأثیرگذاری و تغییر شرایط را در ما ایجاد می کرد. یاد سالهای دهه های ۸۰ و ۹۰ افتادیم. پرانرژی بودیم و امیدوار! بر خلاف امروز که بی رمقیم و ناامید! گویی همه چیز تغییر کرده است و رویاهای ما هیچ یک به تحقق نپیوسته اند! چه می توان کرد؟! باید صبور بود و بار سنگین هستی را به دوش کشید. فردا روز انتخابات است. فردا یکی از ما رای می دهد و آن یکی رای نخواهد داد! اما آیا رای دادن یا رای ندادن ما چیزی را تغییر می دهد؟! من فکر نمی کنم، اما می توان همچنان منتظر ماند و به معجزه ها دل بست!

رضا تسلیمی طهرانی
@taslimi_tehrani

1 year, 2 months ago

سخنرانی در جلسه نقد رمان «کتاب عشق ممنوع راز مرگ شاعر کولی ها فدریکو گارسیا لورکا» اثر دکتر علیرضا حسن زاده

سید احمد محیط طباطبایی
علیرضا حسن زاده
محد رضا مهراندیش
نگار داوری اردکانی
رضا تسلیمی طهرانی

چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت 1403
ایکوم- خانه پروین اعتصامی

@taslimi_tehrani

Telegram

attach 📎

1 year, 2 months ago

هر روز با مترو در شهر رفت و آمد می کنم. تجربه سوار شدن به مترو در یک جامعه غربی را هم دارم. یکی از تفاوت های محسوس در این مورد در بین جوامع ذکر شده، دویدن به منظور رسیدن به مترو و سوار شدن به آن در زمان های مختلف در طول روز در ایران و سوار شدن به مترو در زمان های مشخص در جامعه غربی است. در اینجا وقتی می خواهی سوار مترو شوی باید از بالای پله برقی با هیجان و استرس به پایین بیایی، گردنت را کج کنی تا ببینی آیا واگن قطار به سکو رسیده است یا نه! همچنین می توانی رفتارها و عکس العمل های سایر افرادی که به سکو رسیده اند را ببینی و از روی آنها حدس بزنی که آیا قطار به سکو رسیده یا هنوز به ایستگاه وارد نشده است. در نتیجه، هر وقت که مسافران به ایستگاه می رسند بی خبر از ساعات ورود و خروج قطار، باید با نوعی اضطراب عجله کنند، پله ها را با سرعت به پایین بیایند و بخت خویش را در رسیدن به قطار و سوار شدن به آن بیازمایند. در بسیاری موارد آه و حسرت از دهان مسافران خارج می شود که اگر یک ثانیه زودتر رسیده بودم الان در قطار بودم یا به مسافری دیگر التماس می کنند که پایش را بین درهای قطار بگذارد تا در بسته نشود و آنها بتوانند سوار شوند.

اکنون این وضعیت را با تجربه سوار شدن به مترو در یک جامعه غربی مقایسه کنید. در اغلب موارد، زمان های دقیق ورود و خروج قطار به ایستگاه های مختلف در طول روز از پیش مشخص شده و همه افراد به آنها در سایت ها و اپلیکیشن های مختلف دسترسی دارند. بنابراین افراد گوشی های تلفن همراه خود را چک می کنند تا ببینند فلان قطار در چه زمان دقیقی به فلان ایستگاه می رسد. در نتیجه، درست در زمان ورود قطار به ایستگاه، سر و کله انبوهی از مسافران پیدا می شود و هنگامی که قطاری در ایستگاه نیست مسافران اندکی در ایستگاه دیده می شوند.

پدیده اجتماعی ذکر شده از یک سوی بیانگر نظم، برنامه و انضباط موجود در زندگی غربی و فقدان این مقولات در جامعه ای مانند ایران است. پدیده ای که می توان بازتاب آن را در بسیاری از حوزه های دیگر مشاهده کرد. به بیان دیگر، می توان گفت نقش شانس و تقدیر و سرنوشت در زندگی ایرانیان بیشتر است. سوار شدن به مترو در زمان مطلوب همان‌قدر شانسی است که انجام کارهای دیگر مثل سالم رسیدن به مقصد با وسیله نقلیه، تهیه دارو و پیش بردن کارهای اداری!

از سوی دیگر می توان گفت این سبک از سوار شدن به مترو زندگی را از تکراری شدن و قالبی شدن دور می کند. هر بار سوار شدن به مترو مانند شرکت در یک مسابقه بخت آزمایی است که مسافران می توانند در آن بخت و اقبال خویش بیازمایند و متوجه شوند که آیا آن روز، روز آنها است یا نه!

رضا تسلیمی طهرانی
@taslimi_tehrani

1 year, 3 months ago

آیا به راستی «تنها به دنیا می آییم و تنها از دنیا می رویم»؟

«تنها به دنیا می آییم و تنها از دنیا می رویم» عبارتی است که به دفعات تکرار می شود و در دنیای امروز به باوری نیرومند و همه گیر تبدیل شده است. این عبارت اگرچه می تواند در دنیای امروز به ظاهر از عمقی وجودشناختی برخوردار باشد و انسان را با هستی و نیستی رو در رو کند اما در طول تاریخ و در جوامع مختلف به یکسان درک نشده است. به نظر می رسد در حالی که این گزاره در دنیای مدرن و فردگرای امروز خریداران بسیاری دارد، در جوامع جمع گرای پیشامدرن درک پذیر و رایج نبوده است.

در طول تاریخ پیشامدرن انسانها در خانواده ای گسترده و در اجتماعی محلی چشم به جهان می گشودند و در جمع اعضای خانواده و اجتماع از دنیا می رفتند. روح و وجدان جمعی در جوامع جمع گرا تا آنجا قدرتمند بود که امکان تصور زندگی فردی را به راحتی ممکن نمی ساخت. در نتیجه این ادعا که ما «تنها به دنیا می آییم و تنها از دنیا می رویم» نمی توانست چندان مقبول باشد.

با آغاز دنیای مدرن و قدرت گرفتن فردگرایی به عنوان ویژگی ذهنی و عملی، تنهایی انسان در هستی بیش از پیش مطرح شد و رواج یافت. اکنون انسان ها در خانواده های هسته ای شامل والدین و احتمالا تعداد اندکی خواهر و برادر به دنیا می آمدند و در بسیاری موارد به تنهایی در خانه، بیمارستان یا آسایشگاه یا در بهترین حالت در کنار همسر یا فرزندان کم شمارشان با زندگی وداع می کردند. در نتیجه، «تنها به دنیا آمدن و تنها از دنیا رفتن» به تجربه ای همه گیر و ملموس تبدیل شد. در همین راستا، به باور برخی اندیشمندان، پیش از آغاز دنیای مدرن، نقش ادیان ابراهیمی در ترویج فردگرایی و تنهایی انسان در هستی انکارناپذیر است. این ادیان هنگامی که بر حضور و پاسخگویی هر فرد در برابر خداوند و رسیدگی به اعمال او به تنهایی و به دور از نفوذ و تأثیرگذاری اعضای خانواده و اجتماع تاکید می کنند به نوعی بر فردیت انسان در زندگی و در هنگام تولد و مرگ صحه می گذارند.

به نحو بنیادی، به نظر می رسد انسان به عنوان موجودی اجتماعی همواره با دیگران در ارتباط است. او در رحم مادر رشد می کند، در اجتماع به دنیا می آید و زندگی خود را در تعامل با دیگر انسانها سپری می کند. همچنین هیچ انسانی مرگ خود را تجربه نمی کند و از آنچه بعد از مرگ بر او می گذرد خبر ندارد اما تا پیش از لحظه مرگ می تواند در کنار دیگران و در ارتباط با آنها باشد. در نهایت به نظر می رسد «تنها به دنیا آمدن و تنها از دنیا رفتن» یک برساخته اجتماعی است که بسته به نوع جامعه و مختصات و مشخصات آن می تواند از شدت و ضعف برخوردار باشد و بیش از آنکه به حقیقتی وجودی یا فلسفی اشاره کند، تجربه زیسته افراد و گروه ها را بازتاب می دهد.

رضا تسلیمی طهرانی
@taslimi_tehrani

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months ago