وقتی مرا ببینی، میگویی که تغییر کرده ام؟ سوار مترو میشوم، تابلوهایی را می خوانم، و اجازه میدهم فصل ها نظرم را تغییر دهند. من اینجا را دوست دارم از زمانی که دیگر به تو نیاز ندارم، شرط میبندم از روزی که نویسنده ای را در تاریکی بوسیده ای ناراحتی.

نشستن در صندلیِ کنارِ پنجرهٔ کتابخانه، رفتن به کافه‌ های قدیمی و خلوت با صندلی های چوبی، گوش دادن به آهنگ هنگام خواندن کتاب در اتوبوس، پوشیدن پیراهن های سیاه در تابستان، نوشیدن قهوهٔ تلخ با یخ در لیوانِ شیشه ای، نوشتن های پی در پی برای معشوقی که اسمش را هم نمیدانی.

با فنجانی قهوه که برای خودش ریخته بود وارد اتاقش شد و آنگاه اشک هایش کهکشانِ سبزِ چشمانش را تر کرد و شانه های خم شده زیر بار زندگی اش به لرزه در آمد تا اینکه با دیدنِ گیتارش گوشه‌ی لب های ترک خورده و زخمی اش بالا آمد و چشمانش جلا یافت آخر گیتارش او را فرا می‌خواند و تمانا میکرد به جای اشک های بی صدا با او فریاد بزند.

لطفا امشب به ماه نگاه کن و براش یکی از آهنگای موردعلاقه رو پلی کن چون تو سرزمین های شمالی آمریکا امشب گل های صورتی شکوفا میشن و برا همین امشب ماه معروفه به ماه صورتی.

₊˚⊹⋆از اینجا متنفرم پس به باغ های مخفیِ تویِ ذهنم میرم،مردم برای وارد شدن بهش نیاز به کلید دارن ولی فقط یدونه ازش هست که اونم مال منه،درباره اش تو یه کتاب خوندم وقتی کودک نابالغی بودم ،هیچ شهر امید و ترسی وجود نداره، من بیشتر سال اونجا میمونم چونکه از اینجا متنفرم.

رفیق، اگه او اهل کتابه و باهاش قرار میذاری، در واقع استانداردهاشو برای تو پایین آورده.

واقعا سخته آدم بگه"میشه با هم دوست باشیم؟" ولی راحت تره که بگی "قهوه میل داری؟" یا "این آهنگ منو یاد تو میندازه" یا حتی "به ماه و آسمون نگاه کن".

او سیگارش را خاموش میکرد تا قهوه بنوشد و من سیگارم را روشن میکردم تا قهوه نوشیدنِ او را از دور تماشا کنم.

I didn't hear a word she said
Wasn't that high, I swear (one, two, three)
It's happening again
Well, I don't give a fuck about your friends
I'm right here, here
Oh, baby take a look around
I'm the only one that hasn't walked out...

؛Pov: در یک روز بارانی تو و دوستات سرتا پا سیاه پوشیدید و بدون چتر در سنگفرش های شهر قدم می‌زنید و می‌خندید و آهنگ گوش می‌دهید و زندگی را در لحظه زندگی می‌کنید.