خوابم میاد خوابم میادخوابم میادخوابم میادخوابم میادخوابم میادخوابم میادخوابم میادخوابم میادخوابم میادخوابم میادخوابم میادخوابم میادخوابم میادخوابم میادخوابم میادخوابم میادخوابم میادخوابم میادخوابم میادخوابم میادخوابم میادخوابم میاد

یادمه یک شب تو اوج دوست داشتن یکی
بخاطر اینکه حالم خراب کرد بود مست کردم
جوری مست کردم کارام ب بیمارستان کشید !
فقط خواستم بگم این جماعت نباید دوست داشت باهرکی باید مثل خودش باشی

آبا از آسیاب افتاده.
از اون ریشه های مرده، شکوفه سبز شده.
آدمی که مرده بود به زندگی برگشته.
قلبی که خورد شده بود، با هزار بدبختی به هم جوش خورده.
اون کسی که از درون فرو ریخته بود، دوباره سرپا شده و تنهایی خودشو از باتلاق مرگ بیرون کشیده.
الان اومدی که چیکار کنی دقیقا؟
دیگه گذشت زمانی که بدون تو نباید میگذشت.
بنظرم بهتره برگردی و بری سراغ همون  چیزی که تمام این مدت مشغولت کرده بود.

تنها چیزی که دارم تنت و رَپه??

میدونم، مجبوری.
مجبوری بری بیرون
مجبوری درس بخونی.
مجبوری خودتو اونجوری که نیستی نشون بدی.
مجبوری با همه خوب رفتار کنی.
مجبوری بعضی وقتا خونوادتو تحمل کنی.
مجبوری دوریِ آدمای مورد علاقتو تحمل کنی.
مجبوری تنهایی‌های طولانی مدت رو تجربه کنی.
مجبوری ..
به همه‌ی اینا مجبوری، میدونم.
دلیلشم اینه که، خب .. مجبوری.
مقصر هیچ‌کدومشونم تو نیستی.

چقدر تلخ و آزار دهنده ست که ذره ذره دور شدن آدمایی که یه روزی نزدیک ترینت بودنو تماشا کنی و هیچ کاری از دستت برنیاد. کسی قلبتو بشکنه که فکر میکردی برای یه ثانیه خوشحال کردنت از هیچ کاری دریغ نمیکنه. همه اومدن و رفتن و هرکدوم یه تیکه از منو با خودشون بردن. کسایی رفتن که فکرشم نمیکردم رفتنی باشن. اخرش اونقد تیکه تیکه شدم که دیگه چیزی از من باقی نموند. هیچ جا نیستم و همه جا هستم.ذره ذره تموم شدم. رفتم. تصمیم گرفتم دیگه به هیچکس اعتماد نداشته باشم و روی بودن هیچکس حساب باز نکنم. یاد گرفتم فقط به خودم وابسته باشم، نه هیچ احد الناس دیگه ای. کم کم عادت کردم به رفتن آدما. عادت کردم به تنهایی. ولی بازم بعضی وقتا ته ته دلم، میگم کاش اینطوری پیش نمیرفت. کاش،کاش میشد درستش کرد

خستم از همه چیز و هرروز تحمل زندگی سخت تر میشه.

من تو رو فراموش نکردم، توام منو فراموش نکردی. ما فقط وانمود به فراموشی می‌کنیم! ما تظاهر می‌کنیم به هم فکر نمی‌کنیم، درحالی که همیشه به فکرِ همیم. ما تظاهر می‌کنیم دلتنگِ هم نمی‌شیم، ولی توام خوب میدونی که چقدر دلتنگِ همیم. ما تظاهر می‌کنیم حالِ خوب و بدمون واسه همدیگه اهمیتی نداره، اما هر دومون خوب میدونیم که جز ما دوتا، هیچکس برامون مثلِ ما نمیشه. ما تظاهر می‌کنیم زمانی به هم علاقه نداشتیم و دوتا دوستِ معمولی بودیم که مدتی درمونِ دردای هم بودن، ولی خوب میدونی که زمانی شده حتی به دروغ، تو منو دوست داشتی. ما دوتا تظاهر می‌کنیم نسبت به هم بی‌تفاوتیم، اما هیچ دلمون نمی‌خواد طرف مقابلمون با کسی باشه. ما دوتا سراغِ هم نمیریم، ولی دورا دور حواسمون به همدیگه‌ست. ما تظاهر می‌کنیم بیخیالِ هم شدیم، ولی رفتارمون اینو نمیگه. ما دوتا درسته از هم دوریم، ولی بیشتر از هر کسی همو می‌فهمیم. ما تظاهر می‌کنیم حسی به هم نداریم، اما در واقع خیلی همدیگه رو دوست داریم.

تجاوز همیشه این نیست که بکننت.