卐دژ ِ پارسی卐

Description
پدافند ایرانیان بی گمان زبان، فرهنگ و جشن های ملی ما بوده است، در این کانال گوشه ای از گنج گرانبهای ادبیات پارسی، برخوانی چکامه ها و معرفی جشن های ملی نیاکانمان انجام می پذیرد. 卐
پاینده ایران
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago

1 year, 12 months ago

✔️گروه تبادل مهرِ ایرانیان
در پاسداشتِ فرهنگ و هنر

? دژ استوار فرهنگ ایرانشهری، خانه میهن پرستان
?https://t.me/dezh_parsi

? «خونه ی دل» علمی، کتاب‌خوانی، داستان، موزیک
?https://t.me/khonehdeleman

? کانال هفت‌ اقلیمای هنر دریچه‌ای ست به جهان هنر، فلسفه هنر و هنرمندان.
?https://t.me/hafteghlimayhonar

? با نوای موسیقی  و حقایقی از نسل سوخته در کنار هم باشیم در معجزه ی من ...
?https://t.me/metanoia1122

? نوای مهر در آوای مهر
?https://t.me/mehrrrava

? کمی #شعر، #کتاب، #موسیقی و #هنر_زندگی
?https://t.me/Sh_s_Zhaleeh_n

? دانستنیهایی که در شأن یک خاتون ایرانی‌ست.
?https://t.me/khatoone_khoone

? محفلی برای شاعران و نواندیشان
?https://t.me/+NxZcdyVHdKBkMTE0

? زیباترین آهنگهای عاشقانه جهان را اینجا بشنوید.
?https://t.me/saminmusice

? دریچه‌ای به جهان نابِ نمایش؛
فرصتی برای تماشای تله‌تئاتر

?https://t.me/sinateletheater

? کانال کتابخوانی تلگرام?https://t.me/ketabkhaniye_telegram

? اجازه ندین رویاهاتون، رویا باقی بمونن
Don't let you'r dreams be
dream
?*♥️
?***https://t.me/Alkonosttt

? بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه‌ی عشق، تر است.
?https://t.me/MHMohaqeqMoein

? شعر چشمه جوشان ذوق من است تا در تندیس کلمات شکل بگیرد#سوسن‌نقدی
?https://t.me/susanhaa

? عشق، هنر، و موسیقی را زندگی کنیم ...
?https://t.me/Nilofaar_Abbi

? مجله ی هنری زوم آی
?https://t.me/Zoomeye

? کانال: چاووش، به قلمِ عیسی اسدی(میم) به رامشِ شعر و موسیقی
?https://t.me/CHAAVOUSH

? کانال: کتاب صوتی عیسا
خوانشِ آثار ماندگار ادبی

?https://t.me/eassa_audio_book

? اگه هنر، بخشی از وجودته، با مِنشِن همراه باش*
?***https://t.me/httpslvB8gwwZiQYyNjM0

? در رهایی اشعار و مطالب آموزنده را بخوانید
?https://t.me/raahhaiie

? هر واژه‌ که میرقصانم با قلم بوسه‌ای‌ست بر گردن شعر#فرح‌‌آریا
?https://t.me/andaki_az_man

? مکثی برای زیستن
?https://t.me/ubertreiben

? تو رفته بودی وشعر تنها پناهم بود
?https://t.me/Hisemobham

Tabadol e Mehr e Iranian

ارتباط جهت تبادل :@mh7074

1 year, 12 months ago

درود همراهان گرامی
#مرغ_سحر برای آزادی

مرغ سحر آزادی بیار ، امیدی بیار قلبمون بکار
نغمۂ آزادی بخون توی گوشمون
مبادابشه واسه همیشه فراموش مون،
که با پر بسته نمیشه رفت آسمون
توی قفس نمون ،

@dezh_parsi

1 year, 12 months ago

شرح غزل شماره ۲۰۹

وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات
بحر غزل: رمل مثمن مخبون اصلم
*
همانطور که در شرح غزل ۲۰۸ بیان شد مدت زمانی که حافظ در تبعید به یزد سر می برد به علت بی اعتنایی شاه یحیی و اینکه راههای چاه خلاصی از هر سو بر او مسدود بوده است، این شاعر آزاده ، دوران پر درد ورنجی را تحمل کرده و با اینکه عامل تبعید او شاه شجاع است، باز با تجربه و تحلیل اوضاع و دیدن حاکمهای بدتر و بی اعتناتر از او چون شاه یحیی ، روی دلش به جانب قبله امید اولی یعنی شاه شجاع بر می گشته و گاهگاه در غزلی از او یادی می کرده است.

این غزل در اوج ناامیدی واستصیال در یزد سرود شده است . شاعر در مطلّع غزل واقعیت را در یک بیت ، بهانه شروع سخن قرار داده و به شاه شجاع می گوید قسمت من نبود که در شیراز با تحریکات تو مهدور الدم شناخته و به دست متشرّعین کشته شوم و گرنه تو هر کار از دستت برمی آید کوتاهی نکردی و از آنجایی که خود را به مانند کسی می بیند که از چاله بیرون آمده و در چاه افتاده باشد در بیت دوم می فرماید این دیوانگی بود که دست از تو بردارم و به تبعیدگاه بیایم و کیفر این نادانی من این است که در حال حاضر بدان گرفتارم.

سپس در درگاه خدا ناله کرده می گوید خدایا این شاه شجاع چه دل سخت و سنگینی داشت که ناله والتماس و خواهش من در آن تأثیری نکرد و مرا نبخشود و در بیت چهارم می گوید:

چون تو را خوب نشناختم و کسی هم نبود که تو را چنانکه هستی بشناسد و با کمک او با تو کنار بیایم از این جهت در کمال حیرانی و سرگردانی از اینجا سر در آوردم و در سه بیت دیگر در تعریف شاه شجاع سخن گفته و در مقطع کلام از بزرگی عذاب و مشکلات خود سخن به میان می آورد.

1 year, 12 months ago

معنی غزل شماره ۲۰۹

(۱) کشتن این دردمند رنجور با شمشیر تو مقدر و قسمت نشده بود وگرنه دل بی رحم تو در این راه از هیچ کاری فرو گذار نکرده.

(۲) آنگاه که من دیوانه از سر زلف تو دست بر نداشتم ، هیچ چیز سزاوار تر از این نبود که به زنجیرم بکشند.

(۳) خدایا ! این چهره روشن آیینه مانند تو از چه سرشته شده که آه گرم سینه من نتواست در آن اثری بگذارد.

(۴) بدان سبب از روی سرگردانی از میخانه ها سر در آوردم که در خانقاه پیر و مرشدی که تو را بشناسد وجود نداشت.

(۵) در چمن زیبایی و دلبری ، از ناز تو نازپروده تر دلربایی سر بر نیاورده و در عالم حس و تصور ، خوش نقش تر از تو چیزی در خیال مجّسم نشده است.

(۶) تا شاید مانند نسیم سحری ، بار دیگر گذارم به سر کوی تو بیفتد ، شب پیشین کاری غیر از ناله شبانه نداشتم.

(۷) ای آتش فراق چنان در تو گداخته شدم که برای رهایی از آن جز اینکه مانند شمع بسوزم و تمام شوم راهی برایم نمانده بود.

(۸) غم دوری تو برای حافظ چنان بلا و شکنجه یی بود که دیگر نیازی به شرح و بسط و توصیف برای دیگران نداشت.

1 year, 12 months ago

دیوان حافظ غزل شماره ۲۰۹

قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
ور نه هیچ از دل بی‌رحم تو تقصیر نبود

من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم
هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود

یا رب این آینه حسن چه جوهر دارد
که در او آه مرا قوت تأثیر نبود

سر ز حسرت به در میکده‌ها برکردم
چون شناسای تو در صومعه یک پیر نبود

نازنین‌تر ز قدت در چمن ناز نرست
خوش‌تر از نقش تو در عالم تصویر نبود

تا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسم
حاصلم دوش به جز ناله شبگیر نبود

آن کشیدم ز تو ای آتش هجران که چو شمع
جز فنای خودم از دست تو تدبیر نبود

آیتی بود عذاب انده حافظ بی تو
که بر هیچ کسش حاجت تفسیر نبود

معنی لغات غزل:

خسته:رنجور ، ستم کشیده. تقدیر:سرنوشت ، مشیت الهی ، قسمت ازلی.
آبینه حسن: (اضافه تشبیهی) آیینه جمال.
جوهر: گوهر ، ماهیت ، سرشت .
سر برکردن: سردرآوردن ، سر زدن.
حیرت: سر گردانی.
شناسای تو: شناسنده تو ، کسی که تورا بشناسد، درک کننده تو.
پیر: مرشد، مراد ، سالکِ عارف.
نازنین تر: ناز کننده تر، زیبابی دلرباتر، ناز پرورده تر.
چمن ناز: ( اضافه تشبیهی ) گلزار عیش و دلبری. عالم تصویر: عالم خیال ، صورتگری ، صور حسی. ناله شبگیر: زاری شبانه، ناله سحری.
فنا: نابودی. عذاب: بلا ، شکنجه .
آیتی بودعذاب: آیت عذابی بود، نشانه يي از بلا وشكنجه بود.
حاجت تفسیرنبود: نیازی به شرح و بسط توضیح نداشت

#غزل_شماره_۲۰۹

1 year, 12 months ago

حافظ » غزلیات »
غزل شمارهٔ ۲۰۹

قتلِ این خسته به شمشیرِ تو تقدیر نبود

ور نه هیچ از دلِ بی‌رحمِ تو تقصیر نبود

منِ دیوانه چو زلفِ تو رها می‌کردم

هیچ لایق‌ترم از حلقهٔ زنجیر نبود

یا رب این آینهٔ حُسن چه جوهر دارد؟

که در او آهِ مرا قُوَّتِ تأثیر نبود

سر ز حسرت به درِ میکده‌ها بَرکردم

چون شناسایِ تو در صومعه یک پیر نبود

نازنین‌تر ز قَدَت در چمنِ ناز نَرُست

خوش‌تر از نقشِ تو در عالمِ تصویر نبود

تا مگر همچو صبا باز به کویِ تو رَسَم

حاصلم دوش به جز نالهٔ شبگیر نبود

آن کشیدم ز تو ای آتشِ هجران که چو شمع

جز فنای خودم از دستِ تو تدبیر نبود

آیتی بود عذابْ اَنْدُهِ حافظ بی تو

که بَرِ هیچ کَسَش حاجتِ تفسیر نبود

#حضرت_حافظ
#دیوان_حافظ ۲۰۹

@dezh_parsi

1 year, 12 months ago

این ابیات غزل شماره ۲۰۸ در دیوان حافظ نسخه علامه محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی نیامده و در دیوان حافظ نسخه قدسی آمده است:

تا به افسون نکند جادوی چشم تو مدد
نور در سوحتن شمع محبت نبود

چون چنین نیک ز سررشته خود بی خبرم
آن مبادا که مددکاری و فرصت نبود

خیره آن دیده که آبش نبرد آتش عشق
تیره آن دل که در او نور مودًت نبود

1 year, 12 months ago

شرح غزل شماره ۲۰۸

وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر غزل: رمل مثمن مخبون محذوف
*
در مبحث ( چرا حافظ به يزد تبعيد شد ) (۶۴-9پ۹۸) اين كتاب تا آنجا كه اقتضا مي كرد غزلهايي را كه حافظ در دوره تبعيد خود در يزد سروده شده بود شرح داده شد و در آنجا گفتيم كه پسر شيخ تقي الدين دادا صوفي مشهور به حافظ فرمود كه:

وصال دولت ديدار تر سمت ندهند
كه خفته يي تو در آغوش بخت خواب زده

و تلويحاً همانطور كه حافظ بازگو مي كند به او مي گويد به او گوشزد نمود كه شاه يحيي تو را به حضور نمي پذيرد زيرا تو تبعيدي شاه شجاع هستي و او احتياط مي كند اما حافظ نپذيرفت وغزلهايي چند سروده ارسال داشت اما از اين حاكم بخيل و حيله گر فيضي نديد.

يكي از غزلهايي كه درآن مقطع زمان جهت تقرب به شاه يحيي سروده شده اين غزل است كه ايهامات آن بازگو كننده اصرار و الحاح حافظ از اين حاكم گدا صفت از يك طرف و شناسايي صحيحي است كه در باطن از او داشته از طرف ديگر است و بايد دانست كه در آن تبعيد گاه حافظ بزرگ منش ، راه چاره ديگري جز توسل به داماد و برادرزاده شاه شجاع نداشته است.

شاعر در بيت اول خطاب به شاه يحيي مي گويد اگر خسته دل آزرده حالي از تو طالب مساعدت باشد وامكان رسيدن به حضور تو را نداشته باشد اين شرط مروت نيست كه تو در حق او ظلم كرده و او را به حضور خود راه ندهي ودر بيت دوم توضيحاً يادآور مي شود كه من تا به امروز از تو هيچ گله يي ندارم بنابراين روا مدار كه اين گونه نسبت و به من بي اعتنا باشي كه اين رويه و راه و رسم مردان صاحب مقام و هدف دار نيست.

و در بيت سوم كلامش حالت نفرين به خود مي گيرد و از فرط درماندگي مي گويد چشمي كه از درد درماندگان نگريد و دلي كه در آن بارقه رحم و دستگيري نباشد كور وتاريك باد.

آن گاه در بيت چهارم شاعر خطاب به خود از فرط نوميدي مي گويد كه از مرغ هما دولت و بخت و اقبال طلب كن نه از كلاغ سياه و در بيت پنجم به ياد سفارش شيخ داد، افتاده مي گويد شيخ ما به من گفت كه از در خانه تو اميد فيضي نمي رود و من باور نكردم.

آنگاه در اين نفرين نامه در بيت ششم مي گويد وقتي بزرگواري و پاكدلي جايي نداشته باشد دارالحكومه و گدا خانه فرقي با هم ندارد و بالاخره همانطور كه شيوه هميشگي حافظ است پس از تندروي در غزل در بيت آخر متوسل به نوعي پوزش مي شود تا راهي براي پاسخگويي احتمال آينده داشته باشد و در بيت مقطع خود را سفارش مي كند كه از جاده ادب و نزاكت دور مي شود كه اشخاص بي ادب را در گاه بزرگان راهي نيست.

1 year, 12 months ago

معنی غزل شماره ۲۰۸

(۱) اگر به پاي افتادگاني كه درخواست ديدار داشته و نيروي پيمودن راه وصل را ندارند بيداد و ستم روا داري ، شرط جوانمردي نيست.

(۲) ما از تو جور و ستمي مشاهده نكرده ايم و نيز تو نمي پسندي كه آنچه را كه راه و رسم رفيقان راه نيست با ما روا داري .

(۳) ان ديده يي كه از گريه عشق غرق در آب فنا نشود و دلي كه شمع محبت در آن نور نيفشانده تيره و تار باد.

(۴) بخت و اقبال را از سايه مرغ هما بطلب كه زاغ و زغن شاهبال دولت ندارد.

(۵) اگر از پير مغان و اهل ميكده طلب فيض و ياري مي كنم بر من خرده مگير كه پير ما فرمود در اهل صومعه ، عنايت و همت يافت نمي شود.

(۶) چون پاكي و پاكدلي در تو نباشد كعبه و بتخانه يكسان است. در خانه يي كه پاكدامني و پرهيزگاري نباشد خير وبركت هم نخواهد بود.

(۷) حافظ، در راه كسب دانش و ادب كوشا باش كه بي ادبان را در مجالس خاصِان و بزرگان جايي و راهي نيست .

1 year, 12 months ago

دیوان حافظ غزل شماره ۲۰۸

خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود

ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نپسندی
آنچه در مذهب ارباب طریقت نبود

خیره آن دیده که آبش نبرد گریه عشق
تیره آن دل که در او شمع محبت نبود

دولت از مرغ همایون طلب و سایه او
زان که با زاغ و زغن شهپر دولت نبود

گر مدد خواستم از پیر مغان عیب مکن
شیخ ما گفت که در صومعه همت نبود

چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست
نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود

حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه
هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود

معنی لغات غزل:

خستگان:رنج كشيده ها ، ستمديده گان.
طلب:درخواست ، تقاضا
قوت:نيرو.
همت:اراده وآرزو و دليري و در اصطلاح صوفيه : توجه قلب با تمام قواي روحاني خود به جانب حق براي حصول كمال در خود با ديگري.
مروت:جوانمردي.
اصحاب طريقت:رفيقان راه و در اصطلاح صوفيه :سالکان الی الله
همّت: توّجه قلب با تمام قواي روحاني خود به جانب حق براي حصول كمال در خوديا ديگري .
خيره: تيره وتاريك ، شگفت زده ، فرومانده در حيرت.
همت: اراده و ارزو ودليري و در اصطلاح صوفيه : ت.جه قلب با تمام قواي روحاني خود به جانب حق براي حصول كمال در خود يا ديگري .
آبش نبرد: آبش را از بين نبرد ، آبش را خشك نكند.
مرغ همايون: هما، مرغ مبارك، مرغ مشهوري كه استخوان خورد و سايه اش بر سر هر كس افتد به سلطنت رسد.
شيخ: انسان كامل، پير مجرب وعارف.
طهارت:پاكيزگي ، و در اصطلاح صوفيه : تزكيه نفس بُوَد از اخلاق ضميمه.
عصمت: دور نگاهداشتن نفس از آلودگي گناه، عفت وپاكدامني.
ورزيدن:پياپي كاري را انجام دادن، حاصل كردن در اثر كوشش ، آموختن و اندوختن.

#غزل_شماره_۲۰۸

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago