″Chan & Seung.

Description
? ??????? ???
?? ??? ????.
@/?
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 3 days, 2 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 months ago

11 months ago
11 months ago

‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌?? ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌??? ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌????? ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌???? ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌? ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌???????? ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌?? ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌♡. ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌??????

11 months ago

شاید من زمان اشتباه یا جای اشتباه بودم اما مطمعنم آدم اشتباه هیچ‌وقت نبودم ، من می‌خواستم فاصله‌ هارو را با کلمات پر کنم ، حرف هایی که تموم درد ـارو جبران کنه ، حرفایی که مثل طناب بود که من و تورو از باتلاق گذشته بیرون میکشید ، حرفایی مثل بوسه یا حتی ی آغوش ، ولی اصلا به حرفام گوش میدادی؟ همیشه انگار فرصت کمی دارم تا خودمو ثابت کنم تا اینکه نشون بدم چه کارایی میتونم بکنم برای همین هیچ وقت توی دوست داشتن صبور نیستم و همه چیزو سریع پیش میبرم برای همین دلایلی هست که خسته کننده بنظر بیام ، درسته توی این مسیر همش دارم میدو ام با اینکه نفس کم اوردم، نمیدونم چرا اون زمان ناچیز لعنتیم همیشه دنبالم میدوـه و یهو وسط راه یقه امو میگیره و محکم روی زمین میکوبتم و باز این منم که باید تلاش کنم با همه اون درد و زخمایی که بخاطر کشیده شدنم روی زمین به وجود اومده از جام بلند شم و راه برم فقط برم تا ببینم اخر این جاده به دره میرسم یا نه ، ولی مشکل اینجاست من دیگه نمیتونم زخمامو مثل گذشته درمان کنم من دیگه نمیتونم بلند شم میشه راهامون یکی بشه ؟ میشه بیای بلندم کنی ؟ من درد دارم ، ولی میدونم که اینا فقط خیالاتمه قرار نیست هیچ وقت راهتو دوباره سمت من کج کنی، مدام زیر پاهام خالی میشه برای همین دارم امیدوارانه به آخرین امیدها چنگ می‌اندازم و میدونی هیچ تیکه گاه محکمی پیدا نمیکنم برای همین دوباره دارم سقوط میکنم،توی دره تنهایی ـم که همه‌جا رو فرا گرفته ، هیچ‌چیز در این نزدیکی‌ها واضح نیست جز تو ، خاطرات تو ، حرفای تو ، میدونی چه حسی دارم؟ حس میکنم از رویا بیدار شدم از خوابی که کل مدت توش احساس خوشبختی میکردم ، من میخواستم بازم بهت بگم دوست دارم بگم که تا ابد دوست دارم ، میخواستم بگم میخوام تورو از دست خودت نجات بدم، میخواستم بهت بگم اون شکستگي ها اون زخم های پنهان روحتو بیشتر از جلوه‌های آشکار وجودت دوست دارم، میخواستم بگم اون ضعف ها شباهت بیشتری به خودت داشتن، به اون کسي که من دوسش داشتم، میخواستم بگم که میخوام همیشه توی ی گوشه کنار قلبم به دوست داشتنت ادامه بدم، میخواستم بهت بگم میخوام برات صبر کنم حتی اگر چندین سال طول بکشه ، درسته توی اون مدت توی اون شب ها چیزی نمیگفتم ولی حدس زده بودم، خیلی چیزارو حدس زده بودم و تو میدونی کسي که حدس میزنه خیلی بیشتر از کسی که واقعیت و میدونه عذاب میکشه ،و بعدش دهنم بدون اینکه هماهنگی ای با مغزم داشته باشه با کنترل احساساتم شروع به گفتن کلمات میکرد ولی خب الان دارم تبدیل میشم به ادمی که بیشتر چیزایی که حس میکنه رو نمیتونه با کلمات بیان کنه، من میخواستم فرصتی بهم داده بشه تا نشون بدم میخوام دقیقا باهات طوری صحبت کنم که توی دور ترین نقطه ذهنم با خودم حرف میزدم، الان چقدر دلم می‌خواد فریاد بکشم ولی فقط میتونم گریه کنم تا دردامو تسکین بدم، من بهت گفتم دوست دارم و میگن عمق دوست داشتن دقیقا هنگام جدایی مشخص میشه و درسته الان من دارم توی این اقیانوس پر عمق عشقی که بهت داشتم غرق میشم، حس خفگي رهام نمیکنه دارم دست و پا میزنم غافل از اینکه این داره باعث میشه بیشتر و بیشتر غرق بشم ، تو میدونستی حتی حرف نزدن باهات منو دلتنگ میکنه حالا ببین کنار اومدن با نبودنت میخواد باهام چیکار کنه، عزیزم تو نمیدونی رها کردن برای کسي که با تمام وجودش میخواد بمونه چقدر سخته ، میگفتی کسی نیستی که من میخوام ولی کاش هر چیزی که میخواستی توجیه کنی رو از زبون من نمیگفتي، بزرگترین ترسم همین بود که تمام قلبمو برای کسي بزارم که ندونم ترکم میکنه یا همیشه میمونه، خودم رو گم کردم در حالی که سعی در نگه داشتن کسی داشتم که به از دست دادنم اهمیتی نمیداد ، بهم بگو از اول ته ذهنت فقط به رفتن فکر میکردی درسته؟ مشکل اینجاست من دوباره خودمو گم کردم و اینجا تورو ندارم که دنبالم بگردی، میخوام بازم بهت بگم من فقط تورو دوست دارم ، نه کسی قبل از تو ، نه شخصی بعد از تو وجود نداره ولی میترسم از اینکه رد بشم، میخوام بهت بگم لازم نیست دوستم داشته باشي من به اندازه هردومون دوست دارم ولی دیواری که جلوم کشیدی اینقدری محکم شده که نتونم بلندش کنم یا هلش بدم تا دوباره بهت نزدیک بشم ، میشه فقط اگر دلتنگم شدی سراغمو از خودم بگیری؟ نه از دلتنگی ها.

11 months ago

????? ??? ? ????? ????????? ! ★

11 months ago

୨ ? ﹙ ???? ?? ???? ???? ???? , ?????? ?????. ﹚ ׅ 현진 ୧

1 year ago
1 year ago
1 year ago

نور ماه دوباره بر زمین بارید و ستاره ای درکنار آن جان گرفت

1 year ago

به اون نفس‌های برنده، به رگه‌های طلایی چشم‌های سراسر سیاهش، به خونِ قرمزی لبهاش، به گره‌ بین ابروهاش و حتی به دست‌های ظریف لرزونش نگاه کردی؟
اون نامرتبی‌ای که بین نفسهاش جا گرفته اون رو وادار می‌کرد تا چشمهاش رو از درندگیِ مردمک چشمهات بدزده، اما اون ترس لذت بخش بود؛ لذت بخش و بوسیدنی، مگه نه؟

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 3 days, 2 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 months ago