?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 11 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 months, 2 weeks ago
کیو آر کد فایل شب پانزده اختلال داشت که اصلاح شد
🚩 روزهای مبارک
نویسنده: سعیده کرمانی
طراحان گرافیک:
زهرا دزیانی
فاطمه پورعبدالحسینی
گوینده:
ماجده شهربانویی
طراحی و تنظیم صدا:
الهام معینی کیا
🔸تهیه شده در خیمه بانوان هنرمند هیأتی
🔹استفاده از اثر بدون دخل و تصرف، برای عموم مجاز میباشد.
🔻 مشاهده سایر آثار و
بارگیری فایل باکیفیت در کانال:
خیمه بانوان هنرمند هیأتی
@Kheymeh_Art
🌐 وبگاه | ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
🚩 روزهای مبارک
🔸تهیه شده در خیمه بانوان هنرمند هیأتی
🔻توضیحات بستهی روزهای مبارک
این بسته شامل کارتهای روز شمار میباشد که برای کودکان و نوجوانان روزه دار دختر و پسر طراحی شده .
بسته شامل ۳۱ کارت طراحی شده از روز اول ماه مبارک رمضان تا عید فطر میباشد .
به منظور چاپ کارتها کافیست به همراه فایل طراحی شدهی کارتها به یکی از دفترفنیها یا کافینتهای نزدیکتان که چاپگر رنگی دارند مراجعه کنید .
برای عمر بهینهی کارتها و امکان نگهداری آن تا سالها بهتر است آنها را روی مقواهای گرم بالا مثل گلاسه چاپ کنید .
وسایل مورد نیاز طناب و گیره میباشد که با توجه به امکانات و خلاقیت خودتان قابل استفاده است .
با فرا رسیدن هر کدام از روزهای ماه مبارک فرزند شما کارت مخصوص را روی محل نصب میکند و تا عید فطر طناب کامل میشود .
لازم به ذکر است بعضی از کارتها دارای Qr_code میباشد که شما میتوانید در همان روز صوت مربوطه را اسکن و پخش کنید .
نکته: میتوانید با خلاقیت خودتان برچسبهایی تهیهکنید و روزهایی که فرزندتان موفق به روزه گرفتن شده را با برچسب علامت بزنید.
▫️استفاده برای عموم آزاد است.▫️
🔹استفاده از اثر بدون دخل و تصرف، برای عموم مجاز میباشد.
🔻 مشاهده سایر آثار و
بارگیری فایل باکیفیت در کانال:
خیمه بانوان هنرمند هیأتی
@Kheymeh_Art
🌐 وبگاه | ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
#زمینه
#حضرت_امالبنین
#وفات_حضرت_امالبنین
#حضرت_ام_البنین
#سعیده_کرمانی
آهنگساز آقای سعید حمیدیانفر
گفتی که خیر بچمو میشناسم
مادرمو درست میگه احساسم
نور چشامه پسرم پس میگم
نذر گلای فاطمهس عباسم
فاطمیه
روضهی مادرونه داشتی
برای اشکای زینب
شونهی خواهرونه داشتی
فاطمیه
با پارچهی سیاه
خونهی حیدرو میپوشوندی
از تو نگاه حیدرت
هرجوری بود درو میپوشوندی
بانی روضهها
امالبنین امالبنین امالبنین
گفتی که ای کاش مجالش باشه
پیش حسین باشه وُ بالش باشه
عمرمنه اما حالا که عمرشو
برا حسین داده حلالش باشه
بعد عباس
روضهی مادرونه داشتی
برای اشکای زینب
شونهی خواهرونه داشتی
بعد عباس
با روضه هات چقدر
قلب مدینه رو میسوزوندی
برا گریز روضه هات
روضه رو تا کوچه میکشوندی
بانی روضهها
امالبنین امالبنین امالبنین
گفتی گلم باشه که پرپر باشه
مردونگی اینه که بی سر باشه
درد من اینه که تو آغوش رباب
کاشکی میشد علیِ اصغر باشه
تو مدینه
روضهی مادرونه داشتی
برا رباب غم دیده
شونهی خواهرونه داشتی
تو مدینه
میخوندی با رباب
روضهی لالهی پرپرش رو
حنجرهی کوچیک و
تیر سه شعبه و پیکرش رو
بانی روضهها
امالبنین امالبنین امالبنین
#زمینه
#حضرت_امالبنین
#وفات_حضرت_امالبنین
#حضرت_ام_البنین
#سعیده_کرمانی
آهنگساز آقای سعید حمیدیانفر
#سعید_حمیدیان_فر
#حضرت_امالبنین
#زمینه
بند اول
بالا بلندم عزیزم پاشو نگا کن دوباره
رو خاك اين قبر خالی چشمای مادر میباره
رفتی و بعد از تو مادر زانوم دیگه نا نداره
امالبنین بودم اما حالا که معنا نداره
مثل چشای قشنگت چشم منم تاره مادر
جونی تو دستام نمونده - آه ای علمدار مادر
واااای پسرم - كجایی
قمرم - كجایی
میسوزه از داغ روضهت- جيگرم - كجايي
بند دوم
دستای تو مثل حیدر سنگین و خیبر شکن بود
کی توی رزم و نبردش همپای عباس من بود؟
آروم جونم شنیدم غوغا بپا کردی اونروز
دریا رو شرمنده با اون،شرم و حیا کردی اون روز
با اون نفسهای آخر گفتی برادر به مولات
چی گفتی و چی شنیدی مادر بهقربون دردات
واااای پسرم - كجايی
قمرم - كجايی
میسوزه از داغ روضهت - جيگرم - كجايی
بند سوم
وقتی تو رفتی شنیدم خیمهت عمودش دراومد
دستای ناپاک دشمن با نیت معجر اومد
وقتی که افتادی از پا ، قد برادر کمون شد
تو اوج غربت حسینم ،راهیه گودال خون شد
وقتی که چشماتو بستن ، خیمه اسیر بلا شد
جسم عزیزای زهرا .س ، پامال اون مرکبا شد
وااای - بی یار و یاور حسینم
کشتهی بی سر - حسینم
تموم عالم فدای - غریب مادر - حسینم
#مناجات
#اول_جلسه
#غزل
#سعیده_کرمانی
از اول ما بلی گفتیم بر این تا ابد روضه
که در تقدیرمان بنویسد ایزد بی عدد روضه
بهشتِ بهتر از قبل هبوط ماست میدانم
که حتی داده بر حوا و بر آدم مدد روضه
اگر عمری فدایش شد حلال عمرمان باشد
به تأویلی که قرآن گفته از هذا البلد_ روضه
خوشا محشر اگر در حلقه حدّاث او باشیم
در آن مجلس نشان، این پلک زخمی و سند روضه
تپش در سینه میگوید که باید سینه زن باشی
نزد بر سینهی دلتنگ هرگز دست رد روضه
مهیا باش و قبل از روضهها قصد زیارت کن
خدا دلتنگهای کربلا را میبرد روضه
تنی در جزر گودال و سری بر مد یک نیزه
زمین افتاده دریا و اسیر جزر و مد روضه
پس از آن ماجراهایی که آمد بر سر مویش
ندارد پیش چشم مادر آشفته حد روضه
بنظرم توی این دوره زمونه ما زمان کافی برای آموختن تنها با آزمون و خطا رو نداریم .
خوبه که برای علاقههامون هزینه کنیم و راهی که بقیه رفتن رو دوباره تکرار نکنیم . راههای بیشتری برای کشف شدن منتظر ما هستند .
بعد از پنجاه روز خانه نشینی قرار بود آخر هفتهی خاطره انگیزی برای بچهها داشته باشیم .
طبق معمول قول چیز خاصی ندادیم که ببینیم چه پیش میآید .
از اداره که آمد چند تا برنامه برای فردا پیشنهاد دادم خوب که گوش داد گفت : اجازه میدی برم تهران ؟
فکر کردم طبق معمول ماموریت دارد. گفتم حالا تا شنبه فرصت هست بگو فردا رو چه کنیم ؟
گفت : میخوام اگه ناراحت نمیشی برم نماز جمعه .
پنجاه روز سختی که بعد از تولد محمدحسن پشت سر گذاشته بودیم جلوی چشمهایم رژه رفت بعد ذوق بچهها برای جمعه ، جوابم قاطع بود ، نه!
بلند شدم که رضایت گرفتن ادامه دار نباشد آمد پیام که : خیلی فردا مهمه مثل راهپیمایی اربعین باید باشیم بذار برم .
گفتم: میام همه بریم یا همه یا هیشکی .
چشمهای سرماخوردهی محمدحسن برگ گلم با اولین نسیم پاییزی جلوی چشمم آمد . مدرسهی صبح شنبهی بقیهی بچهها، رفتن ممکن نبود .
گفتم: برو ولی راضی نیستم.
گفت بدون رضایتت نه .
استخارهی پنهانیام که عالی آمد ساکش را بستم و از قرآن ردش کردم .
من مانده بودم و بچهها و قول جمعهی خاطره انگیز.
صبح زودتر از همه حسین بیدار شده بود و نشسته بود به تماشای مصلی از قاب تلویزیون .
کم کم دخترها اضافه شدند شرایط را به زبان خودشان برای دخترها شرح داد بعد که نگران شدند آرامشان کرد نفهمیدم این بچه کی اینقدر بزرگ شده .
کسی حرفی از جمعهی خاطره انگیز نزد همگی چشم شدهبودند به دهان رهبر ...
تمام که شد نفس راحتی کشیدند و چند تا رجز آبدار حوالهی اسرائیل کردند.
محمدحسن که بین بغل خواهرها و برادرش دست به دست میشد بعد از مدتها بوی غذای مامانپز در خانه پیچید و وقتی تهچین را مثل مقلوبه برگرداندم و قصهی زنان فلسطین و مقلوبه را گفتم رقیهزهرا با هیجان گفت : میدونستم جمعهی خاطره انگیزی میشه .
خودم را از تک و تا نینداختم که نفهمند من هیچ برنامهای نداشتم و همهچیز اتفاقی خوب بود هنوز در گیر و دار این افکار بودم که حسنیه گفت مامان همیشه خلاقه میدونه چکار کنه خوش بگذره .
کاش میشد برایشان بهتر توضیح بدهم که زندگی در مدار ولایت اینطوری است .
نمیدانی چرا ولی همهچیز شیرین و جفت و جور و به قاعده میشود .
الحمدلله
توی تاریکی خیمه
عشقت تکلیف مارو روشن کرده
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 11 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 months, 2 weeks ago