𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 weeks ago
آقای جامعه، چطور از منِ انتظار داری
همزمان هم عشق و محبت به همنوعانم را در دل داشته باشم و هم بخواهم بر آنها برتری پیدا کنم و اولین و بهترین باشم
آموزه های محمد جعفر مصفا
بعضیها با لحن اعتراضی میگویند "چرا در تعالیم عرفانی موضوعات بارها و بارها تکرار میشود؟".
پدر بزرگم گوشش خیلی سنگین است و ما بچههایش باید حرفمان را چند بار آنهم با صدای بلند بگوئیم تا متوجه شود. خیلی وقتها هم که فکر میکند متوجه شده، متوجه نشده و در حقیقت آنچه خودش دوست داشته بشنود را شنیده است!
خیلی از ما هم دچار سنگینی گوش باطنیم. مطلبی را میشنویم، بگوشمان میخورد، یا در کتابی میخوانیم، اما گویی اصلاً نشنیدهایم و نخواندهایم و ندیدهایم. نمیدانم شده است(حتماً شده است!) که کتابی را دوباره بخوانی یا مطلبی را دوباره گوش کنی و متوجه شوی که دفعهٔ قبل که این مطلب را خوانده یا شنیده بودی، اصلاً متوجه فلان جمله یا جملات نشده بودی. مصلحت "هویت فکری" بسیاری جاها اقتضاء میکند انسان گوش فهمش سنگین شود، و حتی کر. حس باطنی که جای خود دارد!
ما بسیاری از حرفهای مولانا را هم با وجود چندین بار شنیدن و خواندن، باور کنید که هنوز نشنیدهایم، و مانند پدربزرگم، آنچه خودمان میخواستهایم را شنیدهایم و برداشت کردهایم. چرا که ما بیشتر بدنبال تأئید گرفتن برای دانستهها، افکار و عقاید خودمان هستیم تا دریافت حقیقت.
لذا علت تکرار موضوعات در عرفان، شاید همین باشد.
"باشد کز آن میانه یکی کارگر شود".
مردن بر لذتها
یکی از بهترین تمرینها، مردن بر لذتهای کوچک است.
از لقمهٔ آخر غذا گرفته، تا یک بستنی،
یک لیوان نوشابه، فستفود یا غذایی خوشمزه و غیره...
مردن بر لذتهای کوچک را میتوان تعمیم داد.
ما با فکر کردن به تصاویری در ذهنمان، بدنبال لذتیم.
در اعماق ذهنم به پساندازم در حساب بانکیام، اعتبار اجتماعیام، شغلم، روابطم، تواناییهایم، همسرم، کس و کارم و بسیاری دیگر از متعلقاتم فکر میکنم و از این افکار، احساس امنیت و لذت میکنم.
حال آنکه آیا جز این است که اینهایی که در ذهنم مرور میکنم، همه مشتی تصاویر ذهنیاند؟
مردن بر لذتهای چه جسمی و چه فکری، حتی بصورت مقطعی در طول روز، روزی فقط سه بار حتی، تمرینی بسیار مفید است.
مولانا میگوید مرگی که بناچار همهٔ ما، بدون استثناء، آن را میچشیم، را میتوانیم بهمین صورت تمرین کنیم.
قبل از آنکه آن مرگ(مرگ فیزیولوژیکی) بیاید، تلخی مردن بر لذتهای کوچک را تجربه کنیم.
این را «جزو مرگ» معرفی میکند و میگوید اگر این مردن بر لذتهای کوچک را تمرین کنی و رفته رفته تلخیاش برایت هموار شود و بلکه شیرین شود،
«دان که شیرین میکند کل را خدا».
بعضی، که میل به درپیچیدن با خود دارند، اشکال میکنند که: این مردن بر لذتها آیا خودش برای کسب لذتی دیگر نیست؟
میگویم: اگر باین قصد و منظور است که برای لذتی دیگر از این لذت بگذرم، بله.
یعنی در حقیقت، مردن بر لذت وجود نداشته است.
فقط شکلش از حالت نقد، به نسیه تغییر یافته!
مردن بر لذت یعنی چه از نقد و چه از نسیهاش بطور کامل، بطور ریشهای دل برکنی.
از درد مردن بر لذتها نترسیم.
متاسفانه روال تبلیغات و تربیت غالب جوامع امروز این است که
«بنیان زندگیات را بر لذت بگذار. هر چه بیشتر لذت ببری
(چه لذت جسمی و چه لذت فکری و خیالی، معاشقه با تصاویر ذهنی)
خوشبختتری».
این دقیقاً عکس سخن مولاناست. و عجب از ما که حرفهای مولانا را برای همدیگر فوروارد میکنیم، لایک میکنیم، اما در زندگی واقعی و در درونمان، عملاً در جهت عکس آن حرکت میکنیم.
دان که هر رنجی ز مردن پارهای است
جزو مرگ از خود بران گر چارهای است
چون ز جزو مرگ نتوانی گریخت
دان که کلش بر سرت خواهند ریخت
جزو مرگ ار گشت شیرین مر ترا
دان که شیرین میکند کل را خدا
دردها از مرگ میآید رسول
از رسولش رو مگردان ای فضول
هر که شیرین میزید او تلخ مرد
هر که او تن را پرستد جان نبرد
ما فات مضی و ما سیأتیک فأین؟
قم! فأغتنم الفرصة بین العدمین
آنچه گذشت، از دست رفت و آنچه میآید كجاست؟
برخیز و فرصت میانِ دو نیستی را دریاب.
از حادثهٔ جهان زاینده مترس
وز هرچه رسد چو نیست پاینده مترس
این یکدم عمر را غنیمت میدان
از رفته میندیش وز آینده مترس
منسوب به خیام و مولانا
نامها و شکلها بهطور مدام تغییر میکنند. خودت را آن شاهدِ بیتغییرِ ذهنِ متغیر بدان. همین کافیست.
Names and shapes change incessantly. Know yourself to be the changeless witness of the changeful mind.
That is enough.
#Nisargadatta Maharaj
ماهیت ذهن چیست؟
ذهن درواقع نیروی شگفتانگیزی است که در «خویش» ساکن است.
ذهن علت تمام افکار است.
جدایِ از افکار چیزی بهعنوان ذهن وجود ندارد.
ازاینرو، افکار ماهیت ذهن هستند.
جدای از افکار هیچ ماهیت مستقلی به نام جهان وجود ندارد.
در خوابِ عمیقِ بدونِ رویا، فکری وجود ندارد و درنتیجه جهانی هم وجود ندارد.
از طرفی در وضعیت بیداری و رؤیا ازآنجاییکه افکار وجود دارند، درنتیجه جهان نیز موجود است.
درست به همان صورت که عنکبوتی تار را از خودش به بیرون میفرستد و دوباره آن را به درون خودش جمع میکند، به همین ترتیب، ذهن جهان را به بیرون برونفکنی کرده و دوباره آن را در خودش حل میکند.
هنگامیکه ذهن از «خویش» بیرون میآید، جهان ظاهر میشود؛ بنابراین زمانی که جهان واقعی به نظر برسد، خویش ظاهر نمیشود و زمانی که «خویش» بدرخشد، جهان ظاهر نمیشود.
زمانی که فرد بهطور مداوم ماهیت ذهن را مورد تفحص قرار دهد، ذهن از بین رفته و آنچه باقی میماند آن
«خویش حقیقی» است.
عنکبوت برای به دام انداختن مگس و دیگر حشرات تار و تله میبافد ولی در آن تاری که بافته نمینشیند و اعلام نمیکند که “ای حشرات بیایید و گرفتار شوید تا من شما را بخورم!” آیا اینگونه مگسی در تار او میافتد؟
وقتی عنکبوت تارهایش را میبافد به مگسها میگوید،“بیایید مگسها، قدری چای بنوشید، صبحانه بخورید…. گاهی اینجا سر بزنید، بیایید قدری با هم باشیم! بیایید تا همنشینی نیکان(محفلی عارفانه) داشته باشیم و قدری بحث کنیم!” آنوقت است که مگسها به دام میافتند. و وقتی به تله افتادند، افتادهاند...!
شبکهی عنکبوتی نظریات و عقاید مذهبی نیز همینگونه اند. آنها اطراف شما را فراگرفته، اگر گرفتار آنها بشوید در رنج و مصیبت پژمرده خواهید شد. عنکبوتها خون شما را میمکند.
این عنکبوتها معلمان مذهبی شما شدهاند. پاندیتها (عالمان مذهبی) و کشیشان شما هستند. آنان کسانی هستند که زندگی شما را کارگردانی میکنند! آنان شما را به راهها و طریقتهایی دعوت میکنند و راه راست را به شما نشان میدهند.(مانند همان عنکبوت)
البته آنها خودشان هیچ راهی را نمیشناسند. آنان که خودشان هیچ تجربهای از نور و حقیقت نداشتهاند در مورد روح و خدا صحبت میکنند. سخنانی توخالی، سخنانی دروغین. در سخنان آنان نه زندگی و نشاط هست و نه قلبی در آنها میتپد.
اشو
رحیم! فقط به ریشه آب برسان
ــ گلها و میوهها فراوانند.
سرگردان در اطراف نچرخ و به برگها آب نرسان، ریشه را آبیاری کن.
ریشه همان وجود تو است.
دروازه به الوهیت از همینجاست.
با آبیاری همان یک ریشه پر از برگ خواهی شد: شاخههای بسیار پر برگی خواهی داشت.
پرندگان میآیند و در تو منزل میگیرند، در آنجا لانه میسازند؛ در سایهات مینشینند.
میوهها نیز بر تو خواهند رویید؛ گرسنگی و تشنگی گرسنگان برطرف خواهد شد.
گلها نیز بر تو خواهند رویید.
اشتهای مردم برای زیبایی ارضاء خواهد شد. غنی و سرشار خواهی شد.
ولی آن یک ریشه را آبیاری کن.
آساناهای متعادل، خوراک متعادل، خواب متعادل. بشنوید ای پسران!
گوراک میگوید: چنین مردی نه میمیرد و نه پیر میشود.
آن یکی را چگونه تمرین کنیم؟
آن یکی را چگونه بشناسیم؟
آساناهای متعادل…
نشستن را بیاموز. به یاد بسپارید: آساناهای یوگا فقط تمرینات بدنی نیستند.
در درون طوری بنشین که هیچ لرزش و تزلزلی وجود نداشته باشد.
آساناهای بیرونی فقط تمریناتی هستند برای آماده شدن برای آسانای درون. طوری ساکن بنشین که بدن بیرونی حرکت نکند و لرزش نداشته باشد.
این تنها یک شروع است، سپس نگذار ذهن متزلزل باشد، تا لرزش در آن پدیدار نشود. آسانا وقتی است که نه ذهن حرکت کند و نه بدن، وقتی که در درون و در بیرون ساکن و متوقف شده باشی. متوقفشدن یعنی که اینک خواستهای وجود ندارد.
توقف یعنی اینک دیگر جاهطلبی وجود ندارد. ایست یعنی اکنون در ذهن موجی از خواسته برنمیخیزد.
اینک ذهن یک دریاچهی آرام و بدون موج شده است.
آساناهای متعادل، خوراک متعادل…
و فقط مقدار مناسبی خوراک بخور. به خوردن چیزهای بیفایده ادامه نده. بدنت را با خوراکیهای بیفایده پر نکن. آنچه را که مورد نیاز و ضروری هست بخور. و در این تمرین استوار بشو.
مردمانی هستند که تمام زندگیشان از این تشکیل شده که غذا را از یک به بدن وارد کنند و از سوی دیگر خارج کنند!
این تنها کار آنان است. مردمانی هستند مانند امپراطور نرون Nero که پزشکانی را با خود نگه داشته بود.
او از خوردن بسیار لذت میبرد. ولی هرچقدرهم که لذت ببری، چند بار در روز میتوانی غذا بخوری؟
یک، دو، سه بار، چهار بار، پنج بار…. چند وعده میتوانی خوراک بخوری؟ ولی او چنان از خوردن لذت میبرد که ذهنش هرگز راضی نمیشد. پس پزشکان کاری میکردن که او مجبور به استفراغ شود. وقتی که خوراکش تمام میشد، پزشکان فوری داروهایی به او میخوراندند که مجبور شود معدهاش را تخلیه کند، تا بازهم بتواند بخورد. این بهنظر افراط میرسد، ولی من افرادی را میشناسم که همینکار را میکنند.
دختری از آمریکا آمده بود. به مدت پانزده سال او مرتب همین کار را میکرد: غذا میخورد و آن را استفراغ میکرد تا بتواند دوباره بخورد.
سپس با سه یا چهار نفر دیگر آشنا شدم که همین کار را میکردند ـــ انواع مردم بیمار نزد من میآیند! و آنان که اینگونه عمل نمیکنند، همیشه پرخوری میکنند، گویی که زندگی فقط خوردن است ـــ بوجان bhojan. زندگی چیزی بیشتر است. زندگی همچنین موسیقیهای عرفانی، باجان، است: Bhajan. همان مقدار بوجان بخور که برای باجان مورد نیاز است.❤️❤️❤️
✅ ⏰ ? مرگ مقدس است” / تفسیر اشو از کتاب هندی “بمیر، ای یوگی! بمیر” Maran Hey Jogi, Maran
❤️ سخنان اشو از اول تا دهم اکتبر ۱۹۷۸ ❤️ برگردان: محسن خاتمی / خردادماه ۲۷۰۲ ? ⏰ ✅ ویرایش نشده.
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 weeks ago