پنجه‌یِ‌قرمز

Description
بگو اندکی شعر دوست داشتی و بسیاری مرا..
https://t.me/XBCHATBot?start=sec-bjabeheedg
pv: @lueSKYb
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 3 weeks ago

5 months, 1 week ago

وقتشه هویتمو برگردونم.

5 months, 1 week ago

جای خالیت رو به عنوان آخرین ستاره‌ای که عاشقش بودم میبوسم و چشمامو میبندم تا یادم بره کی بودی چی بودی و چقدر دنباله‌داری!

5 months, 1 week ago

بیزارم از روحی که پیوند خورده به تن من اما در پی تو اسمون به ریسمون میبافه.

7 months, 1 week ago

بعد معطل کردن تقویم برای به فراموشی سپردن این پاییز هم، غزلم ظهور کرد.
قافیه قاتل خاطره شد و تنها دست‌های خونی پیوند خورد به پیکر من.

7 months, 1 week ago

"دیگر چپ و راست، عقب و
جلو و بالا و پایین مفهوم اسبق خود را نداشتند. دیگر جهات و زوایا هم معنا نداشتند.
گویی من هم معلق بودم. گویی من هم مثل ستاره، شناور و بالتکلیف بودم. خندید.
حالم خوب نبود.
عقب رفت تا نگاهم کند. "حالا فهمیدی ستاره بودن چه حسی داره؟"
ستاره شروع کرد به شمردنم. "یک." دوباره تکرار کرد. "یک." دوباره. "یک. چرا
بیشتر نیستی؟" اعلام کردم: حالم خوب نیست. دروغ نمی گفتم. حس میکردم که جاده‌ی سرب، از لبم آغاز و تا انتهای درونم ادامه می یافت. جاده ای هموار و بی خطر برای سفر مرگ به من. مسموم شده بودم. نباید میبوسیدمش. نباید بعد هر بوسه، دور لب هایم را میلیسیدم. گفت: "تماشای ستاره نمای سرگردونی مثل تو، حالمو بهتر میکنه"
من فرو افتادم. با یک گرومپ! سنگین پرت شدم روی سطح شب. ستاره هم، به تبعیت از من افتاد و غلطید سمتم. گفتم: متاسفم. گفت: چرا؟ اولین باری بود که او داشت سوال می پرسید. گفتم: نتونستم قلب شب رو برات پیدا کنم. خندید. بلند و از سر رهایی، گفت: ستاره های سقوط کرده هیچوقت دل شب رو دوباره پیدا نمی کنن. این
جزو قوانین ستاره هاست.
گفتم: گور پدر قوانین ستاره ها. گفتم: ولی تو گفتی سقوط نکردی. گفت: الان که کردم.
هر دو خیره ماندیم به آن همه شب. با آن حجم بی پایان سیاهی. پرسیدم: پس چرا خواستی پرتت کنم؟ چرا گذاشتی حس ستاره های سقوط کرده رو تجربه کنم؟ گفت:
برای سرگرم شدن. چرخیدم و به جایگاهی نگاه کردم که در آنجا برای چند دقیقه بدل
به ستاره شده بودم. نگاهم به لطف اندک نور ستاره، می توانست فرو رفتگی های توی
سیاهی را ببیند."

7 months, 1 week ago

مغزم به خونه‌ی سرد عجیبی بدل شده که یحتمل لایق تر از تصورم از خودم جنازه‌ای توش نیست.

7 months, 3 weeks ago

دلم میخواد بیام براتون از شکست شدن قامت ارمان‌ها تو مرکز منشور رنگین کمانِ کنار پنجره صحبت کنم.
تقریبا دردمند.

7 months, 3 weeks ago

این هفته کتاب‌ها چاپ نشه قلاده پاره میکنم.
(کاملا جدی)

7 months, 3 weeks ago

از دست دادن از نبودن داستان نشأت میگیره.
اگه پا فشاری میکنی رو داستانی که از دست رفته در نهایت چیزی جز سقوط گیرت نمیاد.

7 months, 3 weeks ago

آغشته‌ام به نا امیدیه خاصی.
انگار از تو منشاء میگیرم، یعنی نا امیدم و نفس محزون رو به لطف تو بیرون میدم.
پنج صبح شبی‌خون میزنن به خواب خوش خوراکم درست وقتی که دورم از کابوس، بیدار میشم و واقعیت محکم میخوره تو صورتم.
یعنی امرار ومعاشم ردیفه اما پای تو وسط خاطره‌ام میلنگه.
میلنگیم به لطف تو، هم پای من هم پای قلمم.

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 3 weeks ago