بگذار بمانند حریفان همه چون ریگ
ما آبِ روانیم که از جوی تو رفتیم

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❏ #شعر - سیمین بهبهانی

من فکر می‌کنم که از یک جایی به بعد، دیگه آدم عاشق نمی‌شه، بلکه انتخاب می‌کنه.

2:01

خیلی ممنون از لطف و توجهتون :))))
واقعا خوشحالم که هنوز من رو یادتون بود.

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
سلام بر تو دوست قدیمی
دلمون برای خودت و مطالبت تنگ شده بود
امیدوارم شاد باشی مرد

سلام. تقریباً مدت زیادی نبودم. امشب یکهو تصمیم گرفتم این مطلب رو براتون آماده کنم. امیدوارم براتون جالب باشه.

❏ #زنگ_ادبیات
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خوک و گربه چگونه آفریده شدند؟
در پاسخ به این سوال تلاش نکنید تا دربارهٔ تکامل، فرگشت یا شباهت‌های ژنتیکی این موجودات با سایر حیوانات فکر کنید؛ چرا که پیشینیان ما جواب جالب‌تر و ساده‌تری به این سوال می‌دهند.

همه چیز از زمان طوفان بزرگ شروع شد. هنگامی که نوح و خانواده‌اش به همراه یک جفت از هر حیوانی در کشتی بزرگ، شناور و سرگردان بودند. به امر خداوند در این مدت آرامش حاکم بود و هیچ حیوانی به حیوان دیگر آسیب نرساند؛ اما نوح با مشکلات دیگری هم دست و پنجه نرم می‌کرد.

یکی از این مشکلات، زیاد شدن مدفوع حیوانات و انسان‌ها در کشتی بود و مشکل دیگر هم افزایش جمعیت موش‌ها (به دلیل سرعت تولید مثل بالا) بود. نوح برای حل این دو مشکل از خداوند طلب کمک کرد:

در کتاب قصص الانبیا نوشتهٔ محمد جویری آمده که: «چون قاذورات (نجاسات) انسان‌ها و حیوانات در کشتی زیاد شد خداوند نوح را فرمود دست بر پشت فیل بمال، چنان کرد. خوک از دُبُر (مقعد) فیل برآمد و تمام نجاست‌ها خورد و دیگر موش‌ها تخته‌های کشتی را می‌خوردند و بیم آن بود که کشتی سوراخ شود، نوح به خدا نالید. خطاب شد دست بر پشت شیر بمال، چنان کرد. شیر عطسه کرد و گربه از دماغ او افتاد و تمام موش‌ها را برگرفت».

پس خداوند خوک را که حیوانی نجاست‌خوار است، از مقعد فیل آفرید و گربه هم از دماغ شیر به هنگام عطسه بیرون آمد. این داستان گاهی در شعر شاعران نیز وارد شده است:

خاقانی:
زادهٔ طبع منند ایشان که خصمان منند
آری آری گربه هست از عطسهٔ شیر ژیان

مولوی:
همچو گربه، عطسهٔ شیری بُدَم از ابتدا
بس شدم زیر و زبر کو گربه در انبان نهاد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
─ آواز دُهُل زیر گلیم