?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 5 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 7 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 months, 3 weeks ago
https://www.pixelthoughts.co/
برید توی این سایت و هرچیزی که ناراحتتون کرده رو بنویسید..بببنید چه اتفاقی میوفته..
۰۲.۰۳.۱۳
راننده..
شهرک خلوته و مشتری خیلی کم...زنگ میزنم به راننده شرکتی که قراره براش بار بفرستیم..سریع خودشو میرسونه..بارهای سنگین رو دونفری بار میکنیم و میبندیمشون..بهش میگم بیاد این طرف پیشخوان..یکم سر به سرش میزارم آدمه خیلی صاف و سادهایه..زیرسیگاری و چایی براش میارم..بهم سیگار تعارف میکنه..نمیکشم..همینطور که داره باهام حرف میزنه و من به عجیبترین شکل ممکن روی صندلی نشستم..یه دفعه بهم میگه هوووی به چی انقدر فکر میکنی؟ میگم به همه چیز بهم میگه ببین..به همه چی میرسی و همه چی درست میشه حوصله کن اونی که اون بالا نشسته خوب میدونه چیکار کنه...کسی که خانومش روی تخت بیمارستانه یه پسر معلول بزرگ داره خودش هزارجور گرفتاری داره و رانندهاس ولی بهم میگه قرار نیست اتفاقی بیوفته..
به نظرم این اولین باره که بعد این همه وقت کسی راجب به موجودی فراتر و متعالی حرف میزنه و من احساس خوبی پیدا میکنم..خداحافظی میکنه و میره و منو با یه لیوان چای سرد و ته سیگاری که هنوز ازش دود بلند میشه تنها میزاره..و حالا دیگه دور شده و دوباره خیابون ساکت میشه..و من تنها..
هرچند شایدم اون راس میگه و خدا اینجاست...امیدوارم از بوی سیگار بدش نیاد..
جمعه..
این قسمت : خونه خالی..
مسافرت رفتن فوقالعادهاس..مخصوصا وقتی قراره خانوادهات برن و تو باهاشون نمیری..
هوا تقریبا تاریک شده میشینی پشت فرمون..میرسونیشون اونجایی که قراره حرکت کنن..خدافظی میکنی..//خداحافظی میکنم..توی راه برگشت..اتوبان سرعت کم و از کنار..عجلهای ندارم..توی راه دو سه تا دلستر میگیرم و میرم خونه..درو باز میکنم کولر روشن بوده و هوا خوبه..میام تو یکی از لامپارو فقط روشن میکنم..یه موسیقی متن میزارم..صداش زیاده اونقدری که همسایمون هم صداش درمیاد..عذرخواهی..برمیگردم تو..لامپو خاموش و آهنگو عوض میکنم تنها نوری که اینجاست صفحه سیاه تلوزیونه..چطور از سیاهی نور ساطع میشه؟
همه چیز شبیه به فیلمای آمریکای دهه هشتاده..صدای پیانو و آبجو..یه جسم متحرک با چشمای نیمه باز..خطر مسخره به پایان رسیدن سریال زندگی من..جملهای که تمام دغدغه این روزای من شده..درست مثل همون فیلما..درامهایی که شخصیت اصلی کلی جون میکنه درحالی که فقط بیرون اون آدم نشون داده میشه..جایی برای کهکشانها در کف اقیانوس عمیق خیال نیست...
حالا به سقف خیرهام وسط حال نوری نمیاد حتی صدایی هم نمیشنوم..تنها شدن برای فردی مثل من خطرناکه..هنوز خیلی خطرناکه..اما خطر رفع میشه..درست به موقع..کسی که منتظرش نیستم ولی میپذیرمش و حالا با اون صدای خنده همه جارو پر میکنه خندههای اون از بیخیالیش توی زندگیش و من از دیوونگی اون..شاید هم علل دیگه ولی قرار نیست شبو بمونه و حالا رفته..و جمعهاس و من اثری از خواب پیدا نمیکنم..در انتظار دیداری در خیالم میشینم چیزی که شاید ساعتها طول بکشه..و یا حتی اتفاق نیوفته..
این از اون آهنگهاییه که قابلیت اینو داره یه حجم زیادی خاطرات رو تویه خودش جا بده و بعداً که دوباره گوشش میدید..همه چیزو یادتون میاره..
از لحظه پلی کردن این ترک حس کردم جمعه داره از صحنه خارج میشه و یه روز جدید نزدیک میشه..
شعبهای دیگر..
این قسمت..دانشگاه
کارت ملیمو میدم به کسی که پشت باجه دو نشسته میگه این دیگه چه عکسیه..میخنده..بلندتر میخنده..میگه کانون اصلاح تربیت بودی اون زمان؟ میخنده..به همکارش نشون میده اینو نگا کن..همکارش میگه اوه اوه از کمپ اومده بودیاا..میخندن بلندتر میخندن و حالا خودم بلندتر میخندم و بهش میگم آقا نوری به اون همکاره ..(این قسمت دارایه سانسور هست..) دیگه نشون نده..همکارش به نظر متوجه جدی بودن من میشه پس خفه خون میگیره و من با لبخند به آقای نوری نگاه میکنم مراحل طی میشه و کارتِ جدیدمو بهم میدن..میام بیرون و حس میکنم قبلا همه چیزو آسون میگرفتم و واقعا خودم هم میخندیدم حتی حس نمیکردم کسی داره منو مسخره میکنه..به هرحال..مترو..اسنپ میرسم دانشگاه..دیر شده..سریع میرم طبقه بالا بخش آموزش جایی که شبیه به دادگاه درست شده نمیدونم چرا..هیچکس اونجا نیست یه نفر درحالی که داره در رو به روم میبنده میگه آقا شما میخوای اینجا بمونی؟..ازش میپرسم پس بقیه کجان؟ میگه اعتصابه سراسریه هرکاری داری شنبه بیا..میزنم زیره خنده و نمیتونم دیگه بند بیارمش..از پلهها میرم بیرون به هرکس زنگ میزنم جواب نمیده..باید با یه نفر حرف بزنم..اون طرف خیابون روبه رویه ورودیه دانشگاه یه کافهاس میرم تو یه پسر که لهجه غلیظی داره نمیدونم کجاییه..میرم تو و کیفمو میندازم گوشه مغازه..یه اسپرسو دبل بزن کافئین بالا یه چیزی قاطی کن بترکونه..و میرم سر یخچال یه ویتامین سی برمیدارم(ترکیبیه که خیلی بهم حال میده توصیه نمیکنم بهتون) شروع میکنم به حرف زدن با سرعت خیلی زیاد داستانمو تعریف میکنم و اون فقط نگاه میکنه درحالی که من سهتا جمله رو رد کردم اون به حرف چند ثانیه قبلم میخنده..وسطایه ویتامین سی دومم اون دیگه عادت کرده و میاد رو به رویه من میشینه سرعتمو کم میکنم..حالا اون شروع میکنه از کارو کاسبیش میگه خانوادگی تویه کار قهوهان میخواد یه شعبه جدید بزنه..اطلاعاتش راجبه..کافئین..لذت و طعم همه مدل قهوهها خیلی کامله ولی نمیدونم چرا هیچی از حرفاش نفهمیدم غیر از اینکه گفت هرچی کافئین بیاد پایین طعمه قهوه به ترشی میزنه..ازش تشکر میکنم کارته جدیدمو میکشم و میام بیرون..تویه اسنپم به سمت محل کارم..شهرک صنعتی.. نوشتن این متن فقط ده دیقه طول میکشه جوری مینویسم انگار دنبالم گذاشتن..امروز یه روز متفاوت بود..هنوز نمیدونم ولی به نظرم این خیلی خوبه..
روز معلم..
جا داره روز معلم رو به معلم ادبیات دبیرستانمون تبریک بگم..کسی که دوسال معلم ادبیات کلاسما بود و تنها معلمی بود که من بهش علاقه داشتم چون هم آدمه جالبی بود هم خیلی سوادش زیاد بود(برعکس بقیه معلمهایه مدرسهما) اون تنها کسی بود که من سر کلاسش مسخره بازی در نمیآوردم هرچند درسخون نبودم و اون همیشه فک میکرد من سعی میکنم کلاسشو بهم بریزم ولی خیلی سعی میکردم احترامشو نگه دارم یا بهش بفهمونم چقدر ازش خوشم میاد..واقعا تنها معلمی بود که تویه دوران مدرسه ازش خوشم اومده بود..
ولی همیشه به شکل اتفاقی وقتایی سر میرسید که یا داشتم با بغلیم حرف میزدم یا با یکی دعوا میکردم یا پشت مدرسه داشتم سیگار میکشیدم..
یه بار سر کلاسش بودیم که بغلیه من شروع کرد حرف زدن راجبه یکی از بچهها..بهش گفتم رضا خفه شو بعدا حرف میزنیم..همون موقع اون معلم عزیز داشت راجبه چیزی حرف میزد که ظاهرا خیلی براش اهمیت داشت..و چشمش افتاد به من و از اونجایی که خیلی عصبی شد یه دفعه گفت مثلا فلانیو نگاه کنید که اون گوشه نشسته(منو میگفت) بدونید اون آقا یا قاتل میشه یا سارق میشه یا معتاد بعید میدونم همچین کسی ده سال آینده بیرون از زندان باشه..
خب..من کسی بودم که خیلی تیکه مینداختم و از اون آدمایه عوضی بودم و معمولا معلمارو جلویه بقیه خراب میکردم..به خاطره همین طبق معمول همه با علاقه زیاد نگاه کردن که الان من چی بهش میگم..ولی من فقط بهش نگاه کردم..و فک کنم برایه اولین بار به شکل خیلی جدی از اینکه همه بچهها داشتن بهم نگاه میکردن خجالت کشیدم..نمیدونم چقدر این حالت ادامه پیدا کرد ولی من یادمه همینطور به چشماش خیره شده بودم تا اینکه بالاخره حرفی که قبلش داشت میزدو ادامه داد و من همچنان داشتم بهش نگاه میکردم..و نگاه میکردم..
حس میکنم خیلی بد اون روز رو توصیف کردم شاید به خاطره اینه که هنوز که بهش فکر میکنم نمیدونم چه حسی باید داشته باشم..فقط میدونم دوس دارم ببینمش دوباره..
دیدار با ارواح..
بیخوابی..قدم زدن تویه تاریکیه خونه..و هر لحظه در آغوش گرفتن تنهایی..چشمانی خونآلود..سری که از شدت سنگینی و ضربات شدید و متعدد صدایه عقربه ساعت به سمت پایین خم شده..در چنین لحظاتی فقط همین را کم داشتم..پیامی از طرف تو..بیداری؟
آره تو چرا بیداری؟
طبق معمول همه چیزتو فدایه درسات میکنی..حال و احوال نمیکنیم عاشقه هم نیستیم ولی دشمن هم نیستیم بنابر این ده دقیقه هم طول نکشید..شب بخیر و خداحافظ..
ولی در کنارم هستی درست مثله شبی که از چنین ساعتهایی سرت رو رویه سینه من گذاشتی تا لحظهای که خورشید داشت طلوع میکرد..تویه اون لحظه با خوشحالی از پیشم رفتی چرا که دوباره قرار بود برگردی..اما حالا نه حالا دیگه وجودت در کنارم تصوری بسیار متفاوت از تویه حقیقیه همراه با چهرهای غمگین درست همون چهرهای که شب آخر داشتی و شاید دیدن تو در هر لحظه از زندگیم با چنین چهره غمناکی دردیه که من باید برایه ابد تحمل کنم زیرا که خودم چنین تصویری برایه تو ساختم تا بتونم تویه واقعی را به حال خودت بزارم...دلتنگم..دلتنگ تو..تورو تصور میکنم و باهات صحبت میکنم حرفی نمیزنی..فقط هستی فقط در نزدیکیه من حرکت میکنی..غمگینی و شاید این روح غمه توعه که وظیفه عذاب دادن منو به عهده گرفته..همینطور که خوابیدم میای و سرتو میزاری رویه سینم درحالی که با چهره غمگین سرد و بی حست به من خیره شدی..چشمامو میبندم بیست دقیقه بعد به امید اینکه صبح باشه چشمامو باز میکنم همچنان شبه و تو هنوز به من خیرهای به نظر میاد یکی از ما مُرده..
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 5 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 7 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 months, 3 weeks ago