کسانی که میخواستن داستان رو با سرعت بیشتر و تا انتها مطالعه کنن، آگاه باشن تو کانال "VIP عُـروق" 18پارت جلوتریم??

حق قلم کانال VIP رمان "عُـروق" ۴٠  هزار تومان هست...

کسانی که علاقه دارن رمان رو زودتر به انتها برسونن، لطفا فیش واریزی و به آیدی:
@Z_REAZAI

ارسال کنن تا لینک کانال رو دریافت کنن.

?شماره کارت:
6104338690202953

زهره آقارضـایی?

پارتــ جدید تقدیـم بہ نگاه هاے قشنگتون?

#پارت_۲۰

با هزار دردسر و گریه و زاری بچرو عوض کردم و پتو پیچ رو تخت گذاشتمش حس میکردم کوه کندم

کاش تو همون تصادف میمردم این دیگه چه خفتی بود دیگه
بچه آروم شده بود و سفت دستشو میمکید‌
یادم رفت از اون بی شخصیت اسم بچرو بپرسم
واقعیت این بود اگر یک درصد هم بچه ی من بود هیچ حسی بهش نداشتم
بعد از درست کردن وضعیتش راهی پایین شدم
یه آشپزخونه نقلی و شیک و مرتب
بچرو تو جایگاهش پشت صندلی نشوندم و براش شیرشو آماده کردم

نمیدونم با همون سردرد و کوفتگی چقدر تو آشپزخونه درگیر بودم که باصدای باز و بسته شدن در دور دهن بچرو تمیز کردم و بغل گرفتمش

_عه سلام خانومم
فهمیده بودم فقط برای مسخره کردنم از این الفاظ استفاده میکنه بی حوصله سری تکون دادم
_قرص های من کجاست
سرم داره میترکه

بی خیال کتشو درآورد و گوشه ای انداخت
_به منیر گفتم بندازتشون

دیگه چشمام از این گشادتر نمیشد

_بندازه؟؟؟
برای چی؟؟.

یه چنل پر از جــوک و سکانس‌های جــرر دهنده?
⚡️گیفــــای فــــوق‌سمــــی میخــــوای⁉️*?***

? @Tanzfans @Tanzfans@Tanzfans ⬅️

*⚡️بیــــا اینجــــــا ببــین چــی دارههه?*??**

کسانی که میخواستن داستان رو با سرعت بیشتر و تا انتها مطالعه کنن، آگاه باشن تو کانال "VIP عُـروق" 18پارت جلوتریم??

حق قلم کانال VIP رمان "عُـروق" ۴٠  هزار تومان هست...

کسانی که علاقه دارن رمان رو زودتر به انتها برسونن، لطفا فیش واریزی و به آیدی:
@Z_REAZAI

ارسال کنن تا لینک کانال رو دریافت کنن.

?شماره کارت:
6104338690202953

زهره آقارضـایی?

پارتــ جدید تقدیـم بہ نگاه هاے قشنگتون?

#پارت_۱۹

دیگه داشت از کلم دود بلند میشد
یه نفر چقدر میتونست اینقدر چندش باشه؟
_آقا من نمیتونم این بچرو‌ نگهدارم..

تصنعی اخمی کرد
_عه آترین‌ آدم به شوهرش آقا میگه؟
مگه من سوپری سرکوچتم‌...
بگو پویان جان دهنت عادت کنه

بی حوصله غریدم
_آقا پویان من بچه نگهداشتن‌ بلد نیستم

بازم سر تکون داد
_یاد میگیری
دستی جلوی آینه به موهاش کشید و کتش و گرفت دستش لعنتی اونقدر خوشتیپ و خوش استایل بود
الحق آدم زبون نفهمی بود
_آقای پویان‌ این بچه کار خرابی کرده من نمیتونم بشورمش‌

اینبار جدی سمتم‌ برگشت
_شب بیام ببینم زیر بچمو‌ عوض نکردی و پوستش آسیب دیده طور دیگه باهات تا میکنم

لحظه ای باز ازش ترسیدم و سری تکون دادم
منی که حتی اسمم یادم نبود و هیچکی هم نداشتم فکر عصبانیت این غریبه به ظاهر آشنا برام خوشایند نبود

بی حال از جام بلند شدم و بچه ی نق نقو‌‌رو تو بغلم تکون دادم
سرم اونقدر درد میکرد که دیگه حوصله ی سرو کله زدن بیشتر با این آقا پویان و نداشتم

بیخیال بیرون رفت و تاکید هم کرد ناهار آماده کنم که برمیگرده
واقعا نمیفهمید وضعیتمو؟

بریـم براے پارتــ ?

➷➷➷➷➷ منـ طاقتم ڪمــہ
...خوבت بموט برט همـہ ♡✞♡ ➶➶➶➶➶