بوسه،سیگار،موهات

وایب اسمت مثل ستاره دنباله داره از اونایی که باید بعد دیدنش آرزو کنی تو دقیقا مثل وایب اسمتی همونقدر خاص که همه با دیدنش آرزو میکنن توهم آرزو خیلیایی:)))

تمام درد ها یکی هستند. فقط جزئیات شان متفاوت است.

چرا وقتی با آدما صمیمی میشم از چشمم میوفتن

تحصیل کافی‌ست. من میخوام شبانه‌روز بوسیده بشم.

تایم

I see your face when I look out the window
I think about her every time that I sniff blow
I'm dyin I don't think that my bitch know

هر وهله ای که قلبم خرد میشد تنها کاری که از دستم بر می آمد، بستن دهان فواد بود.
من هرگز نمیگذارم فواد تصمیم بگیرد زیرا آگاه هستم که او چیزی فراتر از احساسی است.
اگر هم می‌گذاشتم دوست داشتم بدانم چه می‌خواهد بگویید؟
باید چه میگفت؟ اینکه از دیدن و شنیدن چنین چیزایی زجر میکشد؟
آنگاه فرد میگفت به چه دلیل؟
بعد چه میخواست بگویید؟ شاید فواد یک چیز میگفت یا شاید خودش به سکوت در می آمد اما می‌دانم اگر چیزی میگفت آن چه بود چیزی جز ابراز علاقه نداشت که بگویید بسیار ساده به او میگفت" به خاطر علاقمند بودنم است علاقه ای که عمیق بودنش برایت قابل درک نخواهد بود علاقه ای که من را به جنون رسانده است."
ولیکن به نظر برای شخص مهم می امد؟ فکرش را نمیکنم هرگز چنین فکری نمیکنم که آنچه در فواد می‌گذرد برای دیگری اهمیت داشته باشد.

کسی را میطلبم که مرا از بحر تبسم تو نجات دهد.