داستان شب🌺

" ترس"

نوشته ی " احمد محمود "

@Honare_Eterazi

«بازنشسته»
✍ علی یزدانی

نديد ديده‌ی من جز به كارگاه ای آخ
درون حبسم و نبود مرا جهان فراخ

هزار سال شد انگار كار سی ساله
چه رنج‌ها كه كشيدم ز اهل ثروت و كاخ

چه قصه‌ها كه شنيدم ز رنگ و بوی رفاه
نديد چشم من اما گل و ثمر بر شاخ

هنوز بود و نبودم نگشته حل بر خويش
گمان كنم ز همين روست گشته‌ام چون لاخ

بر اين فتاده‌ی بيمار و بی نشان ای كاش
بجويد اهل وفا دارويی به استنساخ

يكي بگفت كه اي پير باز بنشسته
ز چيست آخر عمری چنين شدی گستاخ

تمام كردي و عمرت به كار و بار گذشت
بجوی بهر خودت گوركی به يك سوراخ

كنون اگر به ارم هم شوی خوشت نبود
چرا كه هيچ نديدی نشانه جز بيلاخ

@Honare_Eterazi

پاییز شده
ریخته برگهای تنش
پای  گلدان های خانه
در تنهایی چنارها
لابلای خاک‌های مرده
اما هنوز
ایستاده
نفس می‌کشد
و با لبخند جوانه‌ها
با جیک‌جیک گنجشک‌ها
استخوان می‌ترکاند

پاییز شده
اما هنوز
نفس می‌کشد
در کنار
شانه‌های مردی که دوستش دارد
بین واژهای عاشقانه
با شعرهای فروغ
هنوز ایستاده
نفس می.کشد،
گره زده دلش را
به لک‌لک‌های  مهاجر
دختری که در همسایه‌گی ماست

«مریم گمار»

@Honare_Eterazi

داستان شب?

" به طرف پرتگاه می‌رویم "

نوشته ی "عزیز نسین"

@Honare_Eterazi

.

حالا چگونه بايد شب‌ها پروا كرد
از نجوايی ناپيدا
كه گوش را می برد تا جايی
كه آه باز می آرد تنها؟

آوای بی قرار ماه است آيا
يا كه دلی فرو می ريزد در رؤيا؟
خطی كه می رود از چشم
تا ماه و باز می گردد تا واهمه
تاريكی كه را می آرايد؟

حالا كجاست لب‌هايی كه تنها
وقتی آرام می گيرد
كه بی آرام كرده باشد؟
حالا كجای دنيا آرام‌ست ها؟

محمد مختاری

@Honare_Eterazi

? مجموعه داستان

«از مسافر تا تب‌خال»

✍ احمد محمود

@Honare_Eterazi

امواج تارها در باد
زخمه‌ها بر تارها
پوشیده دشت
از لاله‌های واژگون،
گسسته
تارهای صیاد

خورشید
در
راه
است

بهمن مهدی اردستانی
@Honare_Eterazi

داستان شب?

" کلاف سردر گم "

نوشته ی " بهرام صادقی "

@Honare_Eterazi

که ما همچنان
می نویسیم
که ما همچنان
در اینجا مانده ایم
مثل درخت که مانده است
مثل گرسنگی
که اینجا مانده است
مثل سنگ ها که مانده اند
مثل درد که مانده است
مثل زخم
مثل شعر
مثل دوست داشتن
مثل پرنده
مثل فکر
مثل آرزوی آزادی
و مثل هر چیز که از ما نشانه ای دارد.

محمد مختاری

@Honare_Eterazi

داستان شب?

«بارتلبی نسخه‌نویس»

نوشته ی: «هرمان ملویل»

در سه قسمت . قسمت دوم

@Honare_Eterazi