داستان شب🌺

" به طرف پرتگاه می‌رویم "

نوشته ی "عزیز نسین"

@Honare_Eterazi

.

حالا چگونه بايد شب‌ها پروا كرد
از نجوايی ناپيدا
كه گوش را می برد تا جايی
كه آه باز می آرد تنها؟

آوای بی قرار ماه است آيا
يا كه دلی فرو می ريزد در رؤيا؟
خطی كه می رود از چشم
تا ماه و باز می گردد تا واهمه
تاريكی كه را می آرايد؟

حالا كجاست لب‌هايی كه تنها
وقتی آرام می گيرد
كه بی آرام كرده باشد؟
حالا كجای دنيا آرام‌ست ها؟

محمد مختاری

@Honare_Eterazi

📕 مجموعه داستان

«از مسافر تا تب‌خال»

✍ احمد محمود

@Honare_Eterazi

امواج تارها در باد
زخمه‌ها بر تارها
پوشیده دشت
از لاله‌های واژگون،
گسسته
تارهای صیاد

خورشید
در
راه
است

بهمن مهدی اردستانی
@Honare_Eterazi

داستان شب🌺

" کلاف سردر گم "

نوشته ی " بهرام صادقی "

@Honare_Eterazi

که ما همچنان
می نویسیم
که ما همچنان
در اینجا مانده ایم
مثل درخت که مانده است
مثل گرسنگی
که اینجا مانده است
مثل سنگ ها که مانده اند
مثل درد که مانده است
مثل زخم
مثل شعر
مثل دوست داشتن
مثل پرنده
مثل فکر
مثل آرزوی آزادی
و مثل هر چیز که از ما نشانه ای دارد.

محمد مختاری

@Honare_Eterazi

داستان شب🌺

«بارتلبی نسخه‌نویس»

نوشته ی: «هرمان ملویل»

در سه قسمت . قسمت دوم

@Honare_Eterazi

اگر که زرد نمی شود آبی
و عشوه ای در تن باران نیست
اگر که سرد می گذرد سایه
با رفتن فانوس
اگر که مهتابی ،سرخ نمی شود امروز
و ماه ،نه خورشید است
نه خورشید ،حتا ماه
و شنبه ها،جمعه
یکشنبه ها،جمعه
دوشنبه ها،جمعه
و جمعه ها،جمعه

در انتهای تقویم دیوار است .
اگر که این چنینم من ..
اگر که آن چنانی تو..

بیژن نجدی

@Honare_Eterazi

.
وقتی همه‌چيز بالا می‌آيد
و از دستهام غم سرازير می‌شود
بالاپوش سياه خويش را به دوش می‌كشم
و از خواب برمی‌خيزم تا در كوچه‌های شهر متروكی
به جستجوی خوشبختی باشم
و او چون كوكبی سبز
بر سرزمين خاموشی‌ها طلوع خواهد كرد
مگر يک دست چه‌قدر می‌تواند بلند باشد
تا دريچه‌ای را كه بر درختی بلند
به دار آويخته  باز كند
خورشيد در ستارگان سبز باقی می‌ماند
و برگها به دنبال هم بر او دست می‌كشند
من شب را به ياد نخواهم آورد
اين‌گونه كه رنگهای سبز در شب می‌درخشد
آن‌گاه كه دستی رشد می‌كند
تا درخت طولانی و مقدسم را بگشايد
من از مادری جدا شده‌ام
در لحظه‌ای از صبح
خوابها در بسترم جاری می‌شوند
و زمين با رنگهای كبودش در مه فرو می‌رود

فیروز ناجی

@Honare_Eterazi

داستان شب🌺

" دزد قالپاق "

نوشته ی " صادق چوبک "

@Honare_Eterazi