اللهُمَّ بارِك لنا في شهر شَعبان و بلِّغنا شهر رَمضان و نحنُ في أحسنِ الحال .. |وبلِّغنا کربلاء|

اللهُمَّ بارِك لنا في شهر شَعبان و بلِّغنا شهر رَمضان و نحنُ في أحسنِ الحال .. |وبلِّغنا کربلاء|

از دست دنیا باید فرار کرد
آغوش مهربون تو رو اختیار کرد؛
وقتی تو تنها راه نجاتی.

تو در جنگل‌های ورزقان، در نقطه صفر مرزی چه کار می‌کنی مرد؟

صندلی نهاد ریاست جمهوری چه کم داشت که پشت آن ننشستی تا این شب عیدی، پیام تبریک برای این و آن ارسال کنی؟

می‌خواستی بگویند مردمی هستی؟
خب سوار تویوتا لندکروز ضدگلوله می‌شدی و چند نفر آدم را پیدا می‌کردی و از بین‌شان ردی می‌شدی و صدای شاتر دوربین‌ها و تمام.

به جهنم که پیرمرد روستای دیزج ملک از زمان رضاخان تا الان، یک فرماندار را از هم نزدیک ندیده.

به جهنم که روستای کهنه‌لو به ورزقان یک جاده درست و حسابی ندارد.

به جهنم که روستای کیغول یک درمانگاه ندارد و همین ماه پیش زن جوانی، قبل از رسیدن به زایشگاه شهرستان، بچه‌اش سقط شد.

اقلا یک جای نزدیک با دسترسی هموار می‌رفتی سید!
رفتی سراغ نقطه‌ای که کل مملکت بسیج شده‌اند برای پیدا کردنت؟

انصافت را شکر.
می‌گویند آن‌جا باران گرفته.
زیر باران دعا مستجاب است.
دعا کن برای خودت
دعا کن برای ما؛

پیرمرد روستای کهنه‌لو را که یادت نرفته؟
همان که هنوز یک فرماندار را هم از نزدیک ندیده؟

دعا کن سید!
شب عید است...

@nooshevar