کتایون امیرابراهیمی و همسر دومش، سال ۱۳۴۸

تقی ظهوری..سپهرنیا..نورمن ویزدوم..وحدت...متوسلانی

از تيمورلنگ سوال کردند كه :
چگونه امنيتی در كشور پهناور خود
ايجاد نمودی؛
كه وقتی زنی با طبقی از جواهرات طول كشور را طی می ‌كند؛
كسی به او تعرضی نکرده و جسارتی نمی ‌كند؟

در جواب جمله كوتاه ولی با تاملی میگويد :
در هر شهری که دزدی ديدم
گردن داروغه را زدم
چون یا دزد و داروغه هم دست بوده اند
یا داروغه در خواب ...

📚 منم تیمور جهان گشا

“اگر یک روز از زندگیم باقی مانده باشد، آن یک روز را هم برای حفظ و کرامت ایران خواهم جنگید...”

این عکس آخرین تصویر از ستار خان پس از اصابت گلوله است...

@bastaniha

نوستالژی
از فرصت استفاده کردن در دهه ۶۰ و ۷۰

@bastaniha

تهران سال ۱۳۰۸ خورشیدی شبی از شبهای بسیار سرد زمستان ، مراد اورنگ داستانی از داستانهای شاهنامه را برای رضاشاه میخواند :

ــ شبی که قرار بود بعد از شکست ایران و داریوش سوم توسط اسکندر روشنک دختر داریوش سوم به نزد اسکندر برود ، اسکندر اصرار داشت که مردم پیش از حرکت او چراغانی کنند
در حالی که مردم اصفهان مانند همه شهرها لباس ماتم بر تن داشتند!

مردم ، کشور و شاه و اینک شاهدخت را نیز از دست میدادند و حکیم فردوسی طی یک بیت شعر ، این ماتم را اینگونه بیان کرد :

ببستند آذین به شهر اندرون
لبان پر ز خنده ، دلان پر ز خون

رضاشاه بی اختیار شروع به گریه کرد و دقایقی اشک ریخت . تا آن زمان کسی گریه او را ندیده بود! ، پس از این اتفاق رضا شاه دستور ساختن آرامگاه فردوسی به شیوه معماری هخامنشی را صادر کرد

👤 باستانی پاریزی
📚شاهنامه آخرش خوش است

@bastaniha

یک نقاشی رنگی از لطفعلی خان زند پادشاه شجاع ایرانی در یک کتاب چاپ انگلستان در سال ۱۸۳۴ میلادی

در تاریخ ایران تنها دو پادشاه زن به صورت رسمی بر ایران حکومت کردند. پوراندخت و خواهرش آذرميدخت که درسالهای ۶۲۹_۶۳۲ میلادی بر امپراتوری بزرگ ساسانی فرمانروایی کردند.

کاش ماشین زمان واقعا اختراع بشه ما همه ی دلخوشیا رو تو بچگی جا گذاشتیم .
سریال قصه های جزیره