تجربه ی تحقیر شدن، به همان اندازه فراموش نشدنی است که تجربه عشق فراموش نشدنی است.

استاد بزرگوارم یه جمله ی قشنگی می‌گفت:
"دو جا شما یه آدم رو از دست میدی، یکی وقتی اعتمادشو از بین ببری، یکی وقتی تحقیرش کنی."

??
?بیــــــکلام
‏
این بی‌کلام بمونه واسه اون وقت‌هایی که یه گوشه‌ از جریانِ زندگی دراز میکشید، تمومِ وجودتونو با کل خستگی‌ها و امیدواری‌هاتون بغل میکنید، و فکرتونو پرواز میدین به سمت رهاییِ مطلق ! این سطح از آرامشِ آهنگ بی‌کلام‌های ایرانی واقعا ستودنیه:))☁️

@maxe_negah

هر اهمیتی به غیر از اهمیتی که پدر و مادر به آدم میدن موقتی و کشکه،
اگه الان متوجهش نمیشی مدتی بعد دوباره بیا اینو بخون :) ?
....

آدمای قوی معمولا اینجورین که
شبارو عذاب میکشن…
روزا میخندن…
به دوست و رفیقاشون نصف مشکلاتشونو رو میگن
و به خونوادشون هیچیشو نمیگن که نگرانشون نکنن!
تا کی طاقت میارن نمیدونم،فقط میدونم که اینا خیلی وقتا…
زندگیشون به مو میرسه،ولی پاره نمیشه?****
....

??
?بیــــــکلام
‏
شک ندارم
که تاریخچه جنون
به نبودنی در نیمه شبی باز می گردد...❤️‍??

@maxe_negah

‌
خطاب به خودم:
هر آن‌چه درونِ توست زیباست،
حتّی تلاش‌های ناموفقت برایِ پنهان کردن غم‌هایَت .

تشکر کردن رو یاد بگیرید از اون
نگهبان پارکینگ از راننده اسنپ
از شریک عاطفی از دوستی که برات
کاری انجام داده، همکاری که کمکت
کرده، آدما برده‌ی ما نیستن!
....

**ما برای زیستن،
عشق می‌خواستیم،
چیزی که میان تمام امکان‌ها،
یقین باشد و میان تمام شایدها، حتماً!

ما نیاز داشتیم
به‌وقت سردی و بی‌مهریِ روزگار،
به گرمیِ آغوش مهربان کسی پناه ببریم.

ما برای زیستن،
به چیزهای بیشتری نیاز داشتیم...*?*❤️‍?

??
?بیــــــکلام
‏
خراب شد تصویرش
حتی اگر خدا فرستد؛باران اسیدی برای تطهیرش!
برف و پاکی برای تشبیهش!
محمد و عیسی برای تضمینش!
یا که شیطان را برای تقصیرش!
تمام شد. خراب شد تصویرش...

@maxe_negah

توضیح میدهی
و من میدانم که توجیه است..
آدم
وقتی میداند کارش اشتباه است ،
شروع میکند به بهانه تراشی
به خوب جلوه دادن غلطش ؛
آدم وقتی برایِ خوشبختی
خودش میرود ،
کم بودن لیاقتش را بهانه میکند
و دلیل میتراشد
که قدِ من آنقدر بلند نیست
که به آرزوهایت برسد !
دوباره برمیگردی
به جایی که بودی
و من میدانم
چیزِ تمام شده ،
همان وقت که حرف تمام شدنش تویِ
سرت جمله بندی شده ،
تمام شده و تمام!!
بعد از رفتنت دوباره برمیگردی
سرِ خطِ همه چیز
و اینبار جمله
تویِ سرت شکل نگرفته...
من نقطه میگذارم
ته هر جمله و قصه
و توضیحی که برسد
به دوباره ما شدنمان.
نه توضیح ،
رفتن و نماندن ها را توجیه میکند ؛
نه دوباره برگشتن ها ،
قصه یِ تمام شده را شروع ،
و نه هیچ چیز ،
زخمِ رویِ تن،
جا مانده را ترمیم...