𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 month, 4 weeks ago
امروز از طرف شرکتی که توش کارهای پایاننامهمو انجام میدم، بهمون نوبت چکاپ پزشکی دادن. پایش سلامت و این حرفا. برای احتیاط ناشتا رفتم. اومدم یه کم تو نوبت موندم. فکر میکردم فقط معاینهی پزشکیه. بعد رفتم نشستم تو باجه، ازم خون گرفت. خیلی هم گرفت، در حد یه سرنگ بزرگ. دیدم سرم داره گیج میره. سرمو گذاشتم رو میز و دیگه یادم نمیاد چی شد. یهو دیدم یه جا درازم کردن رو تخت. دو نفری زیر بغل و پاهامو گرفته بودن تا اونجا، شایدم خود صندلی رو آوردن. عرق هم کرده بودم. بعد دیگه بههوش اومدم. شاید نباید به سرنگم نگاه میکردم
.
چند دقیقه بعد رفتم اتاق بعدی، که فشار خون و ضربان قلبم رو چک کرد و سوالات کلی پرسید که فرم پر کنه. لابلاش در مورد خودم و محل کار هم سوال میکرد.
بعد رفتم اتاق بغل برای معاینهی چشم. تو یه دستگاه دوچشمی نگاه کردم، و گفت حروف رو بخون. اولش برام تار و سخت بود، بعدش تغییرشون داد و وضوحش درست شد. انتظار داشتم بگه چشمات ضعیفه، اما گفت خوب میبینی! آخرسر هم گفت داخل یه لوله نفس عمیق بکش. ظاهراً همه چی نرمال بود، و تموم شد. اومدم بیرون دیدم بارون گرفته. تازه باید میرفتم صبحونه درست میکردم.
نکتهی امیدوارکنندهش این بود که به ایتالیایی مکالمه کردم تمام مدت. بجز خانم آخری که خودش انگلیسی صحبت کرد.
بعد داشتم به هواپیما فکر میکردم. یه موجود غولپیکر فلزی که هوا رو میشکافه میره جلو. واقعاً چجوری میسازن اینا رو؟ تکنولوژی خیلی پیشرفتهای میطلبه انگار.
تو هواپیما یه آقای ایرانی به مهماندار گفت شراب قرمز میخوام. مهماندار گفت نداریم. آقاهه گفت شاید دفعهی بعد. مهمانداره گفت حاجی کلاً پروازای ایرانمون نداریم شراب! جالب بود.
آخرم که هواپیما فرود اومد، ملت سریع کمربندا رو باز کردن و بلند شدن چمدونها رو برداشتن. هرچی هم مهماندارا میگفتن صبر کنین هواپیما کامل توقف کنه، کسی گوشش بدهکار نبود. فقط آبروریزی.
تا وقتی که خونهم، نمیفهمم چطور میگذره و غر میزنم که بسه میخوام برم. اما وقت رفتن که میشه غصهم میگیره و نمیخوام منطقهی امنم رو ترک کنم؛ تا زمانی نامعلوم.
یکی از دوستان و همبازیهای قدیمیم که خیلی زود هم ازدواج کرد، چند روز پیش بچهش به دنیا اومد. بعد من گفتم یه زنگی بزنم تبریک بگم، اما اصن به این فکر نکردم که چی بگم! یهو دیدم بلد نیستم، چون تاحالا برای برای بچه به کسی تبریک نگفته بودم. بیشتر تسلیت تو ذهنم بود، و باید افکارمو برعکس میگفتم!
بهجز قدم نورسیده مبارک معمولاً اینجور وقتا چی میگن؟ ?
برای خودم که جالب بود.
حالا برام شفافتر شد قضیه!
یه بار تو آشپزخونهی خوابگاه بودم که شنیدم یه دختره پسره رو vita صدا کرد، و من فکر کردم منظورش اینه که «همهی زندگیمی» و اینا تو رابطهن، در حالی که بعداً فهمیدم دوسپسرش اصن یکی دیگهس و گیج شده بودم.
همونطوری که ما وقتی یکی صدامون میکنه میگیم «جان»، در جنوب ایتالیا هم در جواب میگن «ویتا»، که یعنی زندگی.
یکی از دوستان و همکلاسیهای قدیمیم دو سال قبل از مهاجرت من رفت کانادا، و دیگه ندیدمش. آنلاین هم در حد چندبار فقط چت کرده بودیم. پریشب بعد از پنج سال دیدمش. قبل از این دو بار اومده بود ایران که من نبودم. و دو بار هم من اومده بودم که اون نبود. حالا به لطف عروسی خواهر کوچیکترش که یک ماه دیگهس، اومدنش با بودن من همزمان شد. هردومون همون آدمیم، اما دیگه اون آدم نیستیم! حداقل خودم که میدونم کلی تغییر کردم، و پنج سال زمان کافیای هست که مایندست آدم حداقل یکبار زیرورو شده باشه. منو دید گفت چقد عوض شدی! من دیدمش گفتم ولی تو اصلاً عوض نشدی.
دیروز رفتیم فوتسال، و بازی در مقابل هم رو دوباره تجربه کردیم. در مورد چیزای مختلف صحبت کردیم و خاطرات دوران مدرسه رو مرور کردیم. اگرچه به صمیمیت گذشته نبودیم و انگار یه فاصلهای بینمون بود، ولی بازم خوشحال شدم از دیدنش.
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 month, 4 weeks ago