سرماخوردگی تو پسرها و مردها، واقعا شدیدتر از اون چیزیه که تصور می‌کنید. یعنی اینطوریه که : قطع پا >>> سرماخوردگی

نظریه نامحبوب:
آدم‌هایی که نمی‌تونن بعد از یه مدت زیادی مووآن کنن، حال بهم زنن. ?

محمود درویش میگه:
ده تا دوستت دارم!
هشت تا برایِ تو،
یکی برایِ خنده تو
و دیگری برای صدای تو،
اما ...
واژه‌‌ها عاجزاند، برایِ چشمانِ تو ...

بعضی از مردم واقعا احمقن، سه‌تا از دختر‌های یه مریض ریختن اومدن تو استیشن که ما میخواییم مادرمون رو ببریم و رضایت شخصی بدیم. بعد کلی پرستارها بهش توضیح دادن که انسداد روده داره و خطرناکه و ... . گفتن نه کو انسداد روده، مریضمون همین امروز ریده، شما هیچی بارتون نیست بی‌سوادین همتون. پنج دقیقه بعد اومد گفت نمیشه بمونه مریضمون اینجا؟ میترسیم ببریم:/

یه ساندویچی هست هر سری ازش ساندویچ میگیرم میگم "بار آخره که ازش میخرم" و این جمله رو بیشتر از ۱۰ بار اخیرا تکرارش کردم.

چرا همه تو دنیا فکر میکنن کارشون بعد از کار توی معدن سخت‌ترین کار دنیاست؟!

از جلوی یه سنگگیه رد شدم، دیدم ده تا پیرمرد جلوش وایستادن تا درش رو باز کنه؛ بازنشستگی هم بد دردیه.

شانس زیبایی دارم! گفتم قبل شیفت پاشم برم دوش بگیرم، وسطای دوش گرفتنم بودم که شامپو زدم سرم و خواستم آب رو باز کنم که بشورمش دیدم آب قطع شد:)

البته صبح*

گر عقل ، پشت حرف دل ، "اما "نمی گذاشت
"تردید "، پا به خلوت دنیا نمی گذاشت
از خیر "هست و نیست دنیا" به شوق دوست
می شد گذشت، وسوسه اما نمی گذاشت
اینقدر اگر معطل پرسش نمی شدم
شاید قطار عشق مرا جا نمی گذاشت
دنیا مرا فروخت، ولی کاش دست کم
چون بردگان مرا به تماشا نمی گذاشت
شاید اگر تو نیز به دریا نمی زدی
هرگز به این جزیره کسی پا نمی گذاشت
گر عقل در جدال جنون مرد جنگ بود
ما را در این مبارزه تنها نمی گذاشت
ای دل بگو به عقل که دشمن هم این چنین
در خون مرا به حال خودم وا نمی گذاشت
ما داغدار بوسه ی وصلیم چون دو شمع
ای کاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت
_فاضل نظری