?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 Monate her
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 11 Monate, 2 Wochen her
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 Monate, 2 Wochen her
■ **استاندار مازندران بخواند:
یک استاندار "بد"، به چه استانداری گفته می شود؟!
● لطف الله آجدانی**
یک استاندار بد ؛ از دانش و توانایی مدیریتی و دانش های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کافی و کارآمد برای شناخت و نقد وضعیت موجود : محدودیت ها، موانع ، فرصت ها و تهدیدهای موجود و علل و عوامل محرک و پیشران ابعاد مختلف توسعه در حوزه های گوناگون و ارایه راهکارهای مدیریتی هر چند تابع سیاست های ملی دولت متبوع، اما خلاقانه و شجاعانه و عالمانه متناسب با مقتصیات محلی استان تحت مدیریت خود محروم یا کم بهره و کم برخوردار است . در مقام نظر ،کم دانش و در مقام عمل ،کم توان ، اما بسیار پر ادعاست . هنوز یاد نگرفته است که گرچه درست است که یک استاندار مجبور و ملزم نیست در سپهر تخصصی بودن حوزه های مختلف، به تنهایی بر همه دانش ها و توانایی های مدیریتی، اشراف تخصصی داشته باشد ، اما باید خود را ملزم بداند که با صاحب نظران در حوزه های مختلف سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی مشورت کند. آن قدر کند ذهن و یا خود بزرگ بین و متوهم نباشد که خود را از مشورت با نخبگان و صاحب نظران و متخصصان در امور و حوزه های مختلف بی نیاز بداند. آن قدر هم پوپولیست نباشد که بخواهد عوام فریبانه اتاق فکر و مجمع مشاوران نمایشی را پدید آورد که بخش عمده بازیگران آن نمایش، محدود به حلقه ای از دوستان و همراهان سفارشی غالبا کم سواد و بی صلاحیت باشد . کم سوادان بی صلاحیتی که خود در ابتدایی ترین تصمیم گیری هایشان، به اخذ مشورت ازصاحب نظران، نیازمندترینند. مشاورانی که انبار و انبانشان خالی از هر سرمایه و صلاحیت و توانایی کافی برای ارایه مشاوره های علمی و تخصصی معطوف به منافع عمومی، اما پر از توانایی کافی برای لابی گری ها و بیزینس های سیاسی و اقتصادی پیدا و نهان متضمن کسب و گسترش منافع نامشروع شخصی و باندی برای خود است.
یک استاندار بد ؛ استانداری است که مکرر و بسیار از پیشرفت و رشد و توسعه استان سخن می گوید اما به سبب فقر دانشی خود حتی حداقل فهم علمی از ابتدایی ترین تعاریف آن مفاهیم و تفاوت های هر یک از آنها و ابعاد مختلف آنها و قدرت کارآمد برای سیاست گذاری های هرچند تابع سیاست های کلان دولت متبوع خود اما متناسب با مقتضیات محلی را در اختیار ندارد. در حالی که فهم چندانی از تعریف و مولفه ها و شاخص های قابل اندازه گیری کمی و کیفی برنامه ها و پایش و ویرایش آنها ندارد ، و در اوج بی برنامگی ، بر طبل برنامه محور بودن خود می کوبد ، بی آن که برنامه های شفاف و مدونی را از آغاز تا پایان دوران مسوولیت خود ارایه و در معرض نقد و نظر نخبگان دانشگاهی و صاحب نظران تشکل های صنفی و مدنی و رسانه ها و افکار عمومی قرار دهد.
یک استاندار بد ؛ استانداری است که با نادیده گرفتن اصل تفکیک و استقلال قوا، در زیر سایه سنگین محافظه کاری و سازشکاری زائد ، با خم کردن کمر خود در برابر فشارهای غیر قانونی و فراقانونی این و آن ، فضیلت و عزت ضرورت تعامل با سایر قوا در قلمرو حکمرانی خود را که باید معطوف به هم افزایی در راه همکاری عقلانیت محور و متعادل و قانونمند و اثربخش با سایر قوا باشد را پای رذیلت معامله گری و داد و ستد و بده بستان های معطوف به حفظ صندلی و منافع شخصی و باندی خود ، بدون توجه به منافع عمومی ، قربانی می کند.
یک استاندار بد ، استانداری است که غالب عزل و نصب هایش نیز "بد"و به دور از خرد و عقلانیت و اعتدال مدیریتی و بیگانه با شایسته سالاری و کارآمدی و آلوده به مثلث زر و زور و تزویر است. استاندار بد، مدیران و فرمانداران نحیف و بی رمق و کم رمق و کوتاه قدی را بر روی صندلی های بلندی می نشاند که صلاحیت و توانایی اداره یک مغازه را ندارند ؛ مدیران و فرماندارانی که در فهم خود از مبانی مدیریت علمی در یک حکمرانی خوب ، فقیر و از توانایی کافی برای تعامل سازنده با احزاب و طیف ها و جناح های مختلف سیاسی؛ تشکلهای صنفی ؛ سازمان های مردم نهاد ؛ رسانه ها ؛ و نخبگان علمی و دانشگاهی ، محروم هستند.
بی تعارف ؛ در شرایطی که ایران به سبب ، انباشتی از نارضایتی های عمومی ناشی از عملکرد "بد" پاره ای از مسوولین "بد" و بی مسوولیت ، با بحران های جدی برآمده از ایجاد گسل های گسترده میان حاکمیت و ملت روبرو است ؛ برای قوه عاقله حاکمیت، توجه کافی به حقوق و مطالبات مردم و جلب اعتماد عمومی آنان به مثابه بالاترین سرمایه اجتماعی مشروعیت و مقبولیت برای هر حکومتی، یک ضرورت است.
بی دقتی هر حکومتی در انتصاب مسوولین ضعیف و ناکارآمد، از جمله عواملی است که بر تشدید بحران های پیش روی آن حکومت ، خواهد افزود. هر حاکمیت و حکمرانی خوب و خادم ملت، نیازمند حکمرانان و مدیران خوب ، در سطوح مختلف خود است. ایران و مازندران نیز از این قاعده مستثنی نیست.
(۱۶ دی ماه ۱۴۰۳ ؛ ایران، مازندران، آمل)
https://t.me/joinchat/09L4N7f8UzsyYjFk
?فارسی، زبان علم در هزار سال پیش
✍️محمدجعفری(قنواتی)
?وقتی این متن را میخوانم دچار غرور میشوم. بیش از هزار سال پیش حکیم میسری، یکی از پزشکان این سرزمین چنین مطالبی درباره زبان فارسی بیان کرده است. اتفاقا به همین سبب نیز دشمنان ایران زبان فارسی را هدف گرفتهاند و میتوان پی برد که چرا موضوع زبانهای محلی سیاسی شده است.
چو بر پیوستنشبر دل نهادم
فراوان رایها بر دل گشادم
که چون گویمش من تا دیر ماند
و هر کس دانش او را بداند
بگویم تازی ار نه پارسی نغز
زهر در من بگویم مايه و مغز
و پس گفتم زمین ماست ایران
که بیش از مردمانش پارسی دان
و گر تازی کنم نیکو نباشد
که هر کس را ازو نیرو نباشد
دری گویمش تا هرکس بداند
و هر کس بر زبانشبر براند.
دانشنامه میسری که این ابیات از آن نقل گردید در سده ۴ و به احتمال فراوان در خراسان اهورایی تالیف شده است. همان زمان و همان جایی که ترجمه تفسیر طبری صورت گرفته و شاهنامه ابومنصوری تالیف شده و سپس شاهنامه بیزوال فردوسی سروده شده است.
پس نمیتوان تالیف آن را به زبان فارسی اتفاقی دانست. این موضوع در عین حال موید توانایی زبان فارسی در بیان مسائل علمیاست.
بر اساس این تلاشها بوده که سیصد سال پس از میسری ، حضرت جلالالدین مولوی، هزاران کیلومتر دورتر از خراسان، فرموده است:
مسلمانان مسلمانان زبان پارسی گویم
که نبود شرط در جمعی شکر خوردن به تنهایی.
?نام ترانه : چشم آبی
?خواننده : علی نظری
? ترانه : علی نظری
?تنظیم : آندرانیک
?تیدیل : آقای نکیسا آریا
? اجرا : ۱۹۷۰
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
■**نامه سرگشاده لطف الله آجدانی به مهدی یونسی استاندار مازندران؛
●آقای دکتر یونسی، استانداری ، ریاست دانشگاه علوم پزشکی نیست!**
جناب آقای دکتر یونسی، استاندار محترم مازندران ، با احترام؛
جنابعالی مکرر و بسیار بر طبل ضرورت توسعه در مازندران و برنامه محور بودن و مشورت گرا بودن خود می کوبید؛ که البته صدای خوشی است ؛ اما حتما با من هم رای و همراه هستید که برای آنکه چنین پنداشته نشود این صدای خوش ،اما از یک طبل تو خالی است ، خوب است کمی هم از فهم خود از سرشت و مبانی و مولفه ها و فرصت ها و تهدیدها و محدودیت ها و موانع و نیز منابع و الزامات محرک و پیشران تسهیل و تسریع تحقق ضرورت توسعه در مازندران و برنامه های خود و اتاق فکرتان در بهره گیری از خرد جمعی، ساز و آواز کنید؛ تا دانسته آید مقصود و مقصد شما چیست و کجاست؟ بسیارند کسانی که داد از توسعه و برنامه می دهند اما از آنرو که الفبای توسعه و برنامه را نمی دانند ، در عمل سو و رو به بی داد و بیراه دارند. امیدوارم در زمره آنانی نباشید که انبان ساز و آوازشان برای توسعه خواهی و برنامه محوری، تهی از سرمایه های توسعه ای و پر از شعارهای پوچ و توخالی است.
جناب آقای یونسی، اگر به قرار دادن صندلی خود در پشت شیشه های شفاف سازی معتقد و ملتزم هستید، از آنرو که مکرر از روحیه مشورت گرایی خود در تصمیم گیری ها و ریل گذاری سیاست های در چارچوب صلاحیت و اختیارات قانونی و اجرایی خود در حوزه های تحت مسوولیت ، از جمله عزل و نصب فرمانداران و مدیران ستادی و نیز مدیران دستگاههای اجرایی، سخن گفته اید و می گویید، خوب است اتاق فکر و مشاوران اصلی خود را به نام و رسم به رسانه ها و مردم معرفی کنید تا وزن و سطح تخصصی و میزان صلاحیت و توانایی هر یک از آنان ، بر مردم و اهالی نقد و نظر، پنهان نماند .
جناب آقای یونسی ، با احترام اما بی تعارف نباید از شما پنهان کنم که گرچه هرگونه عزل و نصب ها در چارچوب صلاحیت و اختیارات تفویضی هیئت دولت حق شما است، اما این حق شما مانع از وظیفه ی شما برای عزل و نصب های هر چه سنجیده تر و کارآمدتر و کم خطاتر ، نیست؛اما به نظر و حداقل در پاره ای از موارد، انتخاب و انتصاب بعضی از فرمانداران و نیز بعضی از مدیران ستادی و اجرایی تاکنون انجام شده در استان، چندان با ادعاهای بهره گیری جنابعالی از خرد جمعی و عقلانیت مدیریتی و تمایلات توسعه خواهی و برنامه محوری و عملگرایی معطوف به شایسته سالاری و کارآمدی، هم آوایی و همخوانی ندارد. بی هیچ تعارفی ، نمی توان این شگفتی و تاسف را پنهان کرد که با مشاوره چه کسانی ، شاهد چنین انتخاب ها و انتصاب های ضعیفی هستیم؛ در حالی که نمی توان انکار کرد که با مدیران ضعیف و نحیف و کوتاه قد نمی توان به عرصه ی تحقق اهداف بلند در راه تعمیق تحول کارآمد مدیریتی قدم نهاد.
جناب آقای یونسی ،شنیده ام که در زمان مدیریت عالی جنابعالی در مسند ریاست دانشگاه علوم پزشکی مازندران، کارنامه درخشانی از خود بر جای نهاده اید، چه خوب ؛ اما نه استان مازندران همان دانشگاه علوم پزشکی است و نه استاندار همان رییس دانشگاه علوم پزشکی ؛ استاندار ملزم و موظف به بهره گیری از خرد جمعی و جامع نگری و تعمیق و توسع و غنای فکری در تولید تصمیم سازی ها، تصمیم گیری ها ، برنامه ریزی ها و اجرا و نظارت و پایش برای مدیریت عالی استان است؛ از اینرو و بی تعارف مراقب باشید در هنگام راه رفتن ، پاهایتان را بر روی زمینی قرار دهید که سفت باشد و نه باتلاقی؛ در عزل و نصب هایتان بیشتر مراقب باشید. حواستان به انتخاب مدیران و نیز مشاوران اصلح باشد؛ کم نیستند جماعتی که می کوشند با زد و بند و معامله گری و داد و ستد و تن دادن به هر دریوزگی و نوکر صفتی و چاپلوسی، ردای مدیر و مشاور بر تن خود بپوشند ؛ در حالی که حتی توانایی آن را ندارند که آب دماغشان را بالا بکشند، تا چه رسد به صلاحیت و توان حمل بار سنگین مسوولیت مدیریت و مشارکت و مشاورت برای انتظام امور ملک و ملت .
همین و دیگر هیچ!
(۱۳ دیماه ۱۴۰۳ ؛ لطف الله آجدانی ؛ ایران، مازندران، آمل)
https://t.me/joinchat/09L4N7f8UzsyYjFk
شرایط بسیار حساس است وجای تعلل نیست
وقتی چنین تئاتر خائنانهای در تبریز آزادانه اجرا میشود ولی در اردبیل روی برگزارکنندگان آن مراسم چنین فشاری گذاشته میشود، یعنی نیروهای ملی باید خیلی منسجمتر عمل کنند و غیرمذهبی و مذهبی، و برانداز و طرفدار نظام در این مقطع حول منافع ایران متحدشوند
?لزوم دفاع از این جوان توسط پیجهای ملی حتی آنهاکه دیدگاه مذهبی و آخرالزمانی او را قبول ندارند، مهم است تا فشار و خفقان محور پانترکیسم در شمالغرب ایران جداً شکسته شود
✍️ محمدرضا شفیعی کدکنی
*? هیچ روشنفکری بهتر از فروغ
به ستیزهٔ با سنّت برنخاست.*
[با یاد شاعر فقید فروغ فرخزاد، در زادروزِ او]
@sokhanranihaa
▪️ما در قرن بیستم روشنفکران بسیاری داشتهایم که به ويرانی «سنّت»ها کمر بسته و برخاستهاند و تمام کوشش آنان تخریب اساس سنّتها بوده است چه به صورت آثار داستانیِ بزرگ (بوف کور در نیمهٔ اول قرن بیستم) و چه در شکل مقالات و کتابهای بسیار وسیع و استدلالی (آثار کسروی و ارانی)، اما هیچیک از آنان، بیگمان، در درونِ خویش تا بدین پایه [که فروغ فرخزاد توانست] گسیختگی از سنّت را نتوانستهاند تصویر کنند.
در بوف کور، دشمنی صریح با سنّت، خواننده را، حتی گاه، به ستیز خردمندانه با نویسنده فرا میخواند. اما در تصویری که فروغ از گسستنِ خویش ارائه میدهد، چه بخواهیم و چه نخواهیم، غیرمستقیم، این سنّت است که از ما دور میشود و ما را رها میکند. باید بپذیریم که عالیترین تصویر عبور از سنّت، در ادبیات نیمهٔ دوم قرن بیستم ما، در شعر اوست که زیباترین تجلّی خود را آشکار میکند.
شاملو و اخوان با همهٔ ستیزه آشکاری که گاه با الاهیّات و سنّتِ اِلاهیّاتیِ حاکم داشتهاند،
نتوانستهاند چنین «گذاری» را، در بیان هنریِ خويش آینگی کنند، گیرم صریحترین رویارویی با الاهیّات را نیز در شعرِ خود عرضه کرده باشند برای نمونه، «گزارش» از اخوان ثالث و «در آستانه» از شاملو.
از این دیدگاه، که دیدگاهِ هنری است و هیچ زرّادخانهٔ مجهّز به بمب اتمی و ئیدروژنی هم نمیتواند به جنگش بیاید، بنگریم، هیچ روشنفکری بهتر از فروغ به ستیزهٔ با سنّت برنخاسته است، دیگران شعار دادهاند و دشنام و اگر به تحلیل سبکشناسیک آثارشان بپردازیم، در جدال با سنّت، خود گرفتار تناقضهای خندهآوری نیز شدهاند.
محمدرضا شفیعی کدکنی
با چراغ و آینه، صص ۵۶۹–۵۶۸
#فروغ_فرخزاد
.
*? @sokhanranihaa
? @shafiei_kadkani
? #کانالسخنرانیها
?***
? چه کاپیتان برازندهای!
تراکتور، دشمنِ تراکتور
چه شد آن تراکتورِ دوستداشتنیِ این سرزمین؟
✍️ ورزشمدیا
دقیقه نود بازی، یک برخورد ساده اتفاق افتاده و کاپیتان سیوپنج ساله تیم به جای جمع کردن حواشی، هیزم روی آتش میاندازد. «شجاع خلیلزاده» با «منتظر محمد» (بازیکن عراقی) از نساجی درگیر میشود، «مهدی هاشمنژاد» جوان در پشتیبانی از او به صحنه میآید و کارت قرمز میگیرد، کارت قرمز بعدی هم مال اسکوچیچ است. فرصت طلایی باقیمانده از این بازی هدر میرود، امتیازات مهم جا میماند و تیم هم برای دیدار بعدی ناقص میشود. تازه پس از پایان مسابقه هم شاهد التهاب سکوها، کنده شدن صندلیها و درگیری تماشاگران هستیم.
خالق اصلی این دومینوی وحشت اما عالیجناب خلیلزاده است؛ بازیکنی که حالا دیگر به فریادهای خشمگینانهاش در دالان (میکسزون) بعد از پایان هر بازی عادت کردهایم. او در قائمشهر هم برای چندمین بار در این فصل، معرکه میگیرد که: «سراسر بازی به من فحش دادند. فرهنگِ هواداری وجود ندارد. فهیمترین هواداران را ما داریم. هیچکس جلوی ما فوتبال بازی نمیکند. برای قهرمانی تراکتور باید با کلِّ ایران بجنگیم.»
بیگمان هیچ انسان باشرفی هیچ نوع توهین و تحقیر و تهدیدی را تایید نمیکند. اتفاقاتی هم که در قائمشهر افتاده حتماً زیر سؤال است، اما خوب میشد اگر دوستان یک درصد از همین حساسیت را در مورد ورزشگاه تبریز هم میداشتند؛ جایی که بعضاً افتخار میکنند هوادار تیم مهمان جرأت حضور روی سکوها را پیدا نمیکند! جنگ با کلِّ ایران برای قهرمانی؟ با همین تفکر مسموم تبدیل به موتور پخشِ نفرت شدهاید. چه شد آن تراکتورِ دوستداشتنیِ این سرزمین؟
شاید غمانگیز باشد، اما کاراکتر کنونی شجاع خلیلزاده، دقیقاً متناسب با چهره این سالیان تراکتور در فوتبال ایران بوده است؛ شاکی و عاصی، غرق در وهم و خیال، همیشه طلبکار و در جستجوی دشمنِ فرضی. از کلماتش خشم و خون میچکد و هر جملهاش بوی تندِ تفرقه و دشمنی میدهد. عجیب آن که چنین سیاستی، همیشه بیشتر از همه به ضرر خود تراکتور تمام شده؛ باشگاهی که هر فصل دهها و بلکه صدها میلیارد هزینه کرده، کلی بازیکن گرفته، اما هر بار در آستانه کسب موفقیت، در تله توهم و کجاندیشی گرفتار شده و همه چیز را به باد داده. حالا انگار تمام آن انرژی منفی به شکلِ یکجا در شمایل شجاع جمع شده؛ کاپیتانی برازنده برای تیمی با معصومیتِ از دست رفته.!
?
? «فدرالیسم و یک خطای نظری»
✍️ مهدی تدینی
در مباحثی که دربارۀ فدرالیسم در فضای عمومی میشنوم، ایرادی اساسی وجود دارد که لازم است تا دیر نشده به آن اشاره کنم. این ایراد در ظاهر صرفاً مسئلهای «اصطلاحشناختی» است، اما از آن نوع ایرادهای اصطلاحی است که تأثیری تعیینکننده و عمیق روی بحث میگذارد.
در بحثهای فدرالیسم دوگانهای میان حکمرانی «فدرال» و «مرکزگرا» تعریف میکنند و موافقان و مخالفان درون این دوگانه مزایا یا معایب فدرالیسم را برای ایران برمیشمرند. کسانی که گرایشی به فدرالیسم دارند دائم به تعابیر «مرکز» و «مرکزگرایی» متوسل میشوند و معایب «مرکزگرایی» را برمیشمرند. طرف مقابل هم ناخودآگاه در پس ذهنش مفهوم «مرکزگرایی» را پذیرفته و فقط میخواهد اثبات کند چه مخاطراتی در ایدۀ فدرال وجود دارد ــ یعنی بدون اینکه به مفهوم «مرکز» دقت کند، «مرکزگرایی» را راه نجات از آن مخاطرات میداند.
البته همینجا باید اذعان کنم که من از زاویۀ دیدِ لیبرالیسم کلاسیک با فدرالیسم مخالفم و دلایل لیبرال برای این مخالفت دارم. در نوشتارهای دیگری باید دربارۀ آن صحبت کنم، اما چکیدهاش این است که فرد لیبرال باید مدافعِ کاستن از حجمِ دولت باشد، نه اینکه لایهای جدید به لایۀ دولت بیفزاید. در برابر تصدیگری دولتی (که خار چشم لیبرالیسم است)، جامعۀ مدنی و بخش خصوصی است، نه یک دولت کوچکتر محلی! نمیتوان در مقام لیبرال شعار سلبِ اختیارات از دولت سر داد و همزمان از واگذاری اختیارات به دولتهایی دیگر ــ یعنی دولت ایالتی ــ دم زد. این نه کمینهسازی، بلکه بیشینهسازی دولت است و با روح لیبرالیسم در تضاد است. بهتر است به جای آن، بسطِ یدِ حداکثری به شهروندان در برابر دولت داده شود. بخش خصوصیِ قدرتمند هم از کیان ملی بهتر دفاع میکند و هم هویتها و نیازهای محلی را بهتر تأمین میکند. اما بحث ما در این نوشتار نه این، بلکه ایرادی بود که در اصطلاحشناسی مباحث فدرالیسم وجود دارد.
مسئله این است که مفهوم «مرکزگرایی» از پایه نادرست است. فدرالیسم در برابر سانترالیسم (مرکزگرایی) نیست. مفهوم «مرکزگرایی» از قضا ــ البته بهتر است بگویم «از عمد» ــ مملو از تداعیات و دلالتهای منفی است. «مرکزگرایی» تداعیکنندۀ سرکوب و خودکامگی است. بُعدی جغرافیایی و مکانی به بحث میبخشد؛ دو طرفِ نیرومند و ضعیف تعریف میکند که از هم بیگانهاند: طرف قدرتمند در نقطۀ مرکزی نشسته است، و طرف ضعیف، اجحافدیده و سرکوبشده، در «حاشیه» چشم به عنایت «مرکزنشینانی» دارد که قدرت را بهناحق تسخیر کردهاند ــ ادبیات چپ هم که مملو از دوگانۀ «مرکز و حاشیه» است و تا میتواند بذر کینه و حسرت در دل «حاشیهنشینان» نسبت به مرکزنشینان میکارد. اما وقتی به آنچه «مرکز» نامیده میشود مینگرید، میبینید «مرکز» ترکیبی از «کل» است؛ ترکیبی از تمام «حاشیهها»ست؛ و جالب اینکه با کمی دقت متوجه میشوید خود «مرکز» در مرکز در اقلیتِ محض است!
بگذارید با مثالی معنا را روشنتر کنم. مردم پایتخت (که لابد «مرکز» است) درست با همان تفکراتِ ایدئولوژیِ مرکز ـ حاشیه میتوانند خود را ستمدیدهتر از همۀ حاشیهها قلمداد کنند؛ میتوانند گلایهمند بگوید: «کسانی از اقصانقاط کشور آمدهاند و برای ما تصمیم میگیرند!» میتوانند بگویند «به داد ما برسید! حاشیهها آمدهاند و اختیارات ما را دزدیدهاند!» اما چنین انگارههایی همانقدر بیراه و گمراهکننده است که وقتی حاشیهنشینان خود را در برابر یک «مرکزِ بیگانه و خودخواه» تصور میکنند. جالبتر اینکه هر حاشیهای هم به هر حال برای خودش «مرکزی» دارد و «حاشیۀ حاشیه» میتواند همین اتهامات را علیه «مرکزِ حاشیه» مطرح کند.
بنابراین، مقابل «فدرالیسم» اصلاً «مرکز» قرار ندارد، بلکه «وحدت» قرار دارد. مرکز «ماهیت و هویت مستقل» ندارد؛ در واقع اصلاً مرکزی مستقل از تمام حاشیهها وجود ندارد. در برابر فدرالیسم، «مرکزگرایی» نیست، بلکه «وحدتگرایی» (اونیتاریسم؛ فرانسه: unitarisme) است. در ادبیات حقوقیِ فدرالیسم نیز همواره در برابر فدرالیسم از اونیتاریسم سخت گفته میشود، نه سانترالیسم. «وحدتگرایی» هم تعبیر درست است و واقعیت را بازتاب میدهد (زیرا در حاکمیت دموکراتیکِ غیرفدرال، «کل» به صورت متحد و برابر دربارۀ امور تصمیم میگیرد ــ «کل»، نه «مرکز»!)، و هم آن تداعیات منفی را ندارد.
اهمیت این اصلاحِ اصطلاحشناختی در این است که مدافعان فدرالیسم اتفاقاً عمدۀ بحث خود را پیرامون تعبیر نادرست «مرکزگرایی» متمرکز کردهاند و به جای برشمردن مزایای احتمالی فدرالیسم، دائم از بدیهای «مرکزگرایی» میگویند و در این میان به جای توجه به واقعیتِ «وحدتگرایی»، به همان تداعیاتِ منفیِ مفهوم «مرکزگرایی» متوسل میشوند. بنابراین، توصیه میکنم در بحث از تعبیر «اونیتاریسم» استفاده کنید تا پیشاپیش در این تلۀ مفهومی نیفتید.
?
? دوشنبه (ماه روز،مه روز،مهشید)
? ۴ دی ماه ۱۴۰۳خورشیدی
? روز: " دی به آذر " از ماه دی
به سال ۳۷۶۲ مزديسنی(زرتشتی)
? ۴ شروینِ ما ۱۵۳۶ تبری
? ۱۹ موردالِ ما گیلانی ۱۵۹۷ (دیلمی)
? ۲۱ جمادی الالثانی ۱۴۴۶ قمری
? ۲۲دسامبر ۲۰۲۴ میلادی
(گاهشمار محلی بر پایه استخراج #نصراله_هومند با مجوز اداره کل ارشاد #مازندران)
نگاره (فرتور) کانال نرگس ، آذر ۱۴۰۳ جاده سوادکوه
پایگاه ایران دوستان مازندران
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 Monate her
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 11 Monate, 2 Wochen her
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 Monate, 2 Wochen her