لئو شاهوفسکی | Leo Shaahovsky

Description
? سبکِ نوشتاری: «رئالیسمِ کثیف (Dirty Realism)»
—☂️ ارسالِ دیدگاه: @Shaahovsky_BOT
—♦️ پی‌وی: @LeoShaahovsky
Advertising
We recommend to visit

ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها‌ در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin

Last updated 6 days, 23 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 3 weeks ago

2 months, 2 weeks ago


?فمینیسم (Feminism) در 13 ثانیه

@Leo_Shaahovsky

3 months, 2 weeks ago
4 months, 3 weeks ago
5 months, 1 week ago
***??*** **«تفاوتِ دو اسیر در اسرائیل …

?? «تفاوتِ دو اسیر در اسرائیل و غزّه»
لئو شاهوفسکی

در مصرِ کهن، اسیران سازندگانِ اهرام می‌شدند و در بین‌النّهرین آن‌ها را برای خدایان #قربانی می‌کردند و آشوریان چشم‌شان را با آهنِ گداخته بیرون می‌کشیدند. در امپراتوری‌های ایران اعضای بدنِ اسیران را تکّه‌تکّه و در رومِ باستان آن‌ها را به گلادیاتور تبدیل می‌کردند و در اروپای قرونِ میانه آن‌ها را در چال می‌افکندند.
در قرنِ گذشته سیاهان طبقِ دگرگشت محکوم به ربایش و استعمار و بیگاری شدند و برای نمایشِ عمومی در #قفس می‌انداختند. سازمان‌های ترور و اعدام‌های دسته‌جمعی و قحطی‌های عمدی و کوره‌های آتش در زندان‌های سوسیالیستی نتیجه‌ی آن بود. در ابوغریبِ عراق زندانیان را به قلاده می‌بستند و در گوانتانامو آن‌ها را خوراکِ سگ‌های گرسنه می‌کردند. در دورانِ پهلوی، دیکتاتوریِ ساواک ده‌ها هزار زندانی را شکنجه می‌داد و در ایران در زندان‌های اوین و کهریزک تجاوز می‌کردند.
'طبرانی' آورده ابن‌عمیر گوید در بینِ اسیرانِ بدر بودم که پیغام‌بر محمّد گفت «با اسیران به #نیکی رفتار کنید»، و چون غذا می‌آوردند خودشان خرما می‌خوردند و به ما نان و گوشتِ برشته می‌دادند!

@Leo_Shaahovsky

5 months, 2 weeks ago

ٰ
اگر با دیدنِ این ویدیو اشک‌تان درآمد ?...
انسانی هستید که حواس‌تان به‌راحتی دستکاری می‌شود و جا دارد بابتِ این گریه کنید!
این واقعیّت که جمعیّت‌ها اغلب توسّطِ احساسات‌شان فریب می‌خورند حقیقتی غم‌انگیز است. در بینِ این جوامع جنگ حاملِ اسطوره‌هایی‌ست که در خدمتِ طبیعی‌کردنِ آثار و عواقبِ آن است تا پیچیدگی‌های جنگ را با روایت‌های ساده‌ی قهرمانانه توجیه کنند.
امروزه همه‌جا سربازان تجسّمِ دلاوری و فداکاری‌اند امّا این دستکاریِ ذهنیْ جنگ را ضرورتی نجیب و یک‌سونگرانه نشان می‌دهد، درحالی‌که سربازانِ داخلِ ویدیو هزاران کودکِ دیگر را یتیم کرده‌اند. مجسّمه‌ها و بناهای یادبود از سربازان نیز این اسطوره‌سازی را تقویت می‌کند تا ماهیّتِ مخرّبِ جنگ‌ها و هزینه‌های جانیِ قربانیان را نادیده بگیرد.
رژیم‌های مسلّط با آفرینشِ دیداری و زبانیِ نمادین، نحوه‌ی ادراکِ مردم را با عینیّت‌سازیِ بی‌پرده از طریقِ داده‌های خامی که معصومانه پدیدار می‌شوند تغییر می‌دهند. پروسه‌ای که اسطوره‌ها با تجربه‌های عاطفیِ تفکّرزدا بر آرامشِ ذهنیِ بیننده می‌نشینند تا حواسِ مردم را از لایه‌های پنهانِ معنایی پرت کنند.

لئو شاهوفسکی

?@Leo_Shaahovsky

7 months ago

? دوستان به‌خاطرِ این‌که سفرِ من خیلی به‌طول انجامیده، اصلاً امکانِ چک‌کردن و پاسخ‌دادنِ پیغام‌ها فراهم نبوده و البته خیلی از عزیزان حق دارند بابتِ آن از من دلخور باشند و برخی به‌شدّت رنجیده‌اند. شاید باورنکردنی به‌نظر آید ولی حتّی تواناییِ ارتباط با نزدیک‌ترین افرادِ زندگی‌ام هم به‌سختی ممکن بوده و گاهی بعد از چندین هفته یک تماس برقرار شده است. این مسأله هم خیلی مرا آزار می‌دهد و بابتِ آن خیلی متأسّف و شرمسارم.
من می‌توانم جای خودم را با هرکسی که می‌خواهد عوض کنم، ولی بعید می‌دانم کسی بتواند آن درد و رنجی که من می‌کِشم تحمّل کند. من همچون یک زندانیِ بی‌اختیار هستم که شرایطِ زندگی از هر سویی بر من فشارِ زیادی وارد کرده است. هم جسمم در گروگان است و هم ذهنم، و در ذهنم بیشتر از واقعیّت رنج می‌کِشم. هیچ ایده‌ای ندارم که چرا باید مغزِ من یک لحظه هم از فکرکردن بازنایستد، تاجایی‌که حتّی از خواب‌های شبانه هم محروم شوم. من یک نفر نیستم و به تعدادِ درد و اندوهِ صدها و هزاران انسانِ دیگر انسان در من زندگی می‌کند که دردِ آنان هم بر دوشم سنگینی می‌کند.
من می‌دانم که چقدر از شخصّتِ مفلسِ من بهترید، و من بیشتر از شما دوست دارم با تک‌تکِ کسانی که تمایل به گفت‌وگو دارند حرف بزنم، امّا گاهی می‌بینم شخصی پیغامی کوتاه در حدِّ احوال‌پرسی داده و آن‌لحظه نتوانسته‌ام پاسخ بدهم، بعدتر که یادم افتاده می‌بینم پنج ماه از آن موقع گذشته و با خودم می‌گویم حملِ این شرمساری در سکوت سنجیده‌تر از این است که بعد از ماه‌ها پاسخِ یک سلام را بدهم.
در طولِ این هشت ماهی که سفرم به درازا کِشیده، دسترسی به همه‌چیز مشکل بوده و هرچه در این مدّت نوشته‌ام ته‌مانده‌های ذهنم بوده که خودم را در قبالِ نشرِ آن‌ها متعهّد دیدم، امّا باز هم مهم‌ترین بخش از افکارم و مقالاتی که نزدم بسیار مهم بودند به‌علّتِ این‌که ابزارهای گوشی برای ساخت و دیزاینِ PDF کفایت نمی‌کند و زمان‌بر است، آن‌ها را متوقّف کرده‌ام. من فقط بیست روز برای این سفر کنار گذاشته بودم و هرگز تصوّر نمی‌کردم هشت ماه طول بکشد. بدونِ دسترسی به کامپیوتر هم تایپ‌کردن با گوشی خیلی سخت است.
دراین‌میان هم برخی افراد اکانت‌ها و پیج‌های مختلفی به این نام باز کرده‌اند که از نیّات و انگیزه‌های‌شان بی‌خبرم، و مشکلاتِ دیگری که خیری در بازگوییِ آن‌ها نیست و از دیدِ بقیّه پنهان است. پایانِ این سفر هم نامشخّص است امّا اگر عُمرم دوام دهد یک یا دو هفته زمان می‌خواهم تا بعد از آن پیغام‌های پی‌وی و بات را پاسخ دهم. امیدوارم مرا ببخشید.
این سخن‌ها هم برای این نیست که دیگر حاضر به شنیدنِ مشکلات‌تان نیستم، همین که شما را خوشحال ببینم درد و بلای تک‌تک‌تان را حاضرم بر سرم آوار کنم ولی غمی در شما نبینم. من چیزی جز آنچه به شما در ادامه‌ی زندگی‌تان نیرو و رستگاری می‌بخشد نمی‌خواهم حتّی اگر قرار باشد به‌خاطرِ این هدف همه‌ی عُمرم را مغموم و بیچاره زندگی کنم. دیدنِ افکارِ راست و شادی‌تان برای من سعادتی فراتر از خیال است.

ٖ @Leo_Shaahovsky

7 months, 2 weeks ago

? | پرتگاهِ تراپیست‌ها |
لئو شاهوفسکی

اگر تمامِ هنرهای شکوهمندِ دستِ بشر را جمع کنیم، هنرِ درمانگری بر قلّه‌ی آن‌هاست. آنانی‌که در خدمتِ این هنرند می‌دانند خوب‌کردنِ حالِ دیگری و دیگرگونیِ آنان از کرختی و بیچارگی لذّتی بی‌وصف دارد. دادنِ شادی به کسی که شانه‌هایش زیرِ بارِ غصّه‌ها تکیده نه‌تنها خودمان را تسلّی می‌دهد بلکه می‌تواند جانِ کسی را هم از خودکُشی یا درگیری با اختلالاتِ بنیان‌بَرکن نجات دهد.
امّا روان‌درمانگران به‌سختی متوجّهِ این موضوع‌اند که انسان‌ها مثلِ کوپه‌های سفالی صاف‌وموزون ریخت‌گری نشده‌اند و باورها و رفتارشان محصولِ تایم‌لاینی مستقیم در بازه‌ای نیم‌پاره نیست، بلکه شبیه به رفتارِ ذرّاتِ اتمیک است که فُرمِ آن موقعِ اندازه‌گیری تحتِ‌تأثیرِ الکترومغناطیس و گرانش تغییر می‌کند، انسان هم #برساخته‌ی عواطف و‌ سیمبول‌ها و افکاری‌ست که در او ریشه گرفته و توصیه‌های اتوپایلوت و برخوردِ کلیشه‌وار و سخنانِ اتوکِشیده‌ی انگیزشیِ تراپیست‌ها مثلِ جلوگیری از فورانِ خونِ گردن با چسبِ‌زخم است!
یک تراپیست باید بداند وضعیّتِ روانیِ هرکسی بسته به محیطش متفاوت است و پیچیدنِ یک نسخه برای همه مانندِ بازکردنِ گره‌ای کور با پا است. آیا می‌توان «رها شو و‌ موانع را بردار» برای همه #به‌یکسان بدونِ توجّه به تجربه‌ی زیسته‌ی مراجعه‌کننده تجویز کرد؟ این شعارهای فریبنده برای بسیاری یک خودکُشیِ شیرین است. کسی که همه‌ی بدبختیِ زندگی‌اش محصولِ آزادی‌ای کورذهن و بدلگام بوده با دادنِ آزادیِ بیشتر او را بیشتر در منجلاب فرو می‌بریم.
چگونه یک تراپیست ممکن است به دیگری بگوید «نترس و با شجاعت رؤیاهایت را دنبال کن» بدونِ این‌که بداند چه رؤیاهایی دارد و برای این رؤیاها باید چه #بهایی پرداخت کند؟ نیازی نیست حتماً هرکس یک مونرو (Monroe) باشد که در سراسرِ زندگی‌اش اوتیسم و کاتاتونیا و رفتارِ مرزی و دوقطبی رهایش نکرد، یا مانندِ اینشتاین (Einstein) نمادِ هوش و شهرت باشد که در واپسین روزهای عُمرش گفت کاش جوری غیر از زندگیِ علمی زندگی می‌کردم، احساس می‌کنم همه‌ی عُمرم را هدر دادم!
نیازی نیست تراپیست‌ها به‌شکلی جنون‌آمیز به #زنان بگویند قبل از سی سالگی و در سنینِ پایین باید ازدواج کنند یا زنانی که در سنینِ بالا هم تمایلی به ازدواج ندارند به بدی داوری کنند، زیرا در پسِ زندگیِ هر انسانی ادراکی خصوصی نهفته که تقریباً هر داوریِ بدی را خنثی می‌کند، به‌ویژه کسانی که اعتمادشان ضربه خورده یا دیدنِ تجربه‌ی تأهّلِ دیگران آن‌ها را ترسانده، باعث شده توده‌ای از تردید و وحشت به آنان هجوم بیاورد. بی‌شک زندگیِ آزادانه با ذهنی مستقل بهتر از زندگی با شخصی‌ست که ذهن و کرامتِ انسان را به #گروگان بگیرد. گاهی یک انتخابِ اشتباه کلِّ زندگیِ آن انسان را ویران می‌کند و چه بسا از آن نسلی تبهکار برخیزد.
دوره‌های سوگ هم هیچ جایگزینی ندارند و هیچ تراپیستی حق ندارد کسی را از حقِّ حزن و اندوهی که در فراقِ محبوبش می‌کِشد محروم کند. عزیزانی که از دست می‌دهیم حیاتی‌ترین تکّه‌ها از وجودمان‌اند و دفن‌کردنِ خاطرات‌شان می‌تواند تجاوز به گرامی‌ترین لحظات‌مان باشد.
من این را تجربه کرده‌ام گاهی افرادی افسرده و به‌بن‌بست‌رسیده که با زمین‌وآسمان #می‌ستیزند از من راهِ‌حلّی برای این مشکلات خواسته‌اند، هیچ راهِ‌حلّی نداده‌ام و آن‌ها را در سکوتم فقط شنیده‌ام، همینان بعد از مدّتی به‌طرزِ عجیبی درمان شده‌اند. گاهی آنکه دلش حتّی به‌ناحق و از روی جهالت از چیزی پُر است، در روندِ درمانِ چنین شخصی لزوماً آوردنِ استدلال کارساز نیست، بلکه سپردنِ او به دامانِ تنهایی‌اش اغلب تأثیرگذارتر از قانع‌کردنِ او با دلیل است. پس جلساتِ چند ماهه‌ی تراپیست‌های قلدری که فقط #پول برای مغزِ دیوانه‌وارشان تعریف شده و مثلِ ربات با فرمول‌های آماده کوک شده‌اند عملی طاعونی است.
روان‌درمانگران و پزشکانی هم هستند که در تشخیص‌شان ناکام می‌مانند امّا تکبّر به آنان اجازه نمی‌دهد بیمارانِ بیچاره درمان‌شان را به کسانِ دیگر بسپارند. بارانِ اسیدی هم ننگِ این افراد را نمی‌شوید و دردا که چقدر پزشکِ دیوانه و کلّه‌خر در دنیا ریخته است.
لازم است با این #افسانه هم خداحافظی کنیم افرادی که از اختلالاتِ روانی رنج می‌برند ذاتاً افرادی خشن و دیوانه و تندخو نیستند و نباید از تهییجِ خشم‌شان علیهِ آنان استفاده کرد، زیرا انسان‌ها در تنگنا و محدودیّت‌هایی که از آن رنج می‌برند اعتراض‌شان را با پرخاش و تندی بروز می‌دهند. کسانی که پیوسته ما را می‌آزارند خودشان از رنجی در آزارند که آن‌ها را بی‌قرار کرده است. اینان به این نتیجه رسیده‌اند ضامنِ نیک‌بختی و شادی‌شان در گروِ دوست‌داشتن نیست بلکه در گروِ #درک‌شدن است. بنابراین آن دسته از مردمی که به افرادِ ناآرام و منزوی انگِ ضدِّاجتماعی‌بودن و افسرده می‌زنند از انسانیّت‌شان دور افتاده‌اند.

?@Leo_Shaahovsky

***?*** **| پرتگاهِ تراپیست‌ها |**
7 months, 2 weeks ago

? | شاعران: دروغگوترینِ مردم |
لئو شاهوفسکی

در تاریخِ اعرابِ کهن در کنارِ اشعارِ حکیمانه، به‌وفور با اشعاری روبرو می‌شویم که در آن پیوسته از قبیله‌پرستی و تعصّباتِ قومی و رئیس‌گرایی و جنگ و غارت و کشتار و ستایش یا تحقیرِ زنان شعر سروده‌اند و شعر چنان سلاحِ آتشینی بود که با آن جنگ‌ها شعله‌ور می‌شد و بذرِ توحّش و قساوت را چنان در وجودِ شوالیه‌ها و سردارانِ عرب می‌کاشت که از هیچ جنایتی کوتاهی نمی‌کردند، مثلاً عنتره پسرِ شدّاد می‌گفت:
وإذا بلیت بظالم کن ظالماً | وإذا لقیت ذوی الجهالة فاجهل
«هرگاه با ستمکاری روبرو شدی
تو هم ستمکار باش، و چون با آدمِ سفیه دیدار کردی همانندِ او خودت را به #حماقت بزن»
یکی از آن جنگ‌های معروف که بینِ دو قبیله‌ی بکر و تغلب بود فقط به‌خاطرِ کُشتنِ شترِ زنی به‌نام بسوس چهل سال به طول انجامید! و شعر در این چهل سال فرهنگِ انتقام و راهزنی و نوحه و حماسه و قهرمان‌پرستی را به‌شدّت زنده کرد. آن‌ها در اشعارشان در مدحِ نسب و خونِ برتر و تفاخر به زیادیِ ثروت و فرزند و خون‌خواهی و خودخواهی و #غارتِ قبائل و معاشقه‌های شهوانی و توتم‌پرستی و سبکِ خشن و غرائزِ وحشیانه و مدحِ شاهان بسیار مبالغه می‌کردند.
این همیشه مشغولیتِ ذهنم بوده چگونه می‌توان با شعر چنان هلهله‌ای بپا کرد که مردم را در درکِ بینِ خباثت و فضیلت به سرگیجه آورد و از شاعرانی که قوامِ شعرشان را مدیونِ مسخره‌ترین یاوه‌هایند جز حیرتم نیفزود. برای درکِ ادّعایم از کلامی که به اصمعی (Asma'i) منسوب است درست‌تر ندیدم که به‌گزارشِ 'مرزبانی' گفته:
"الشّعر نکد بابه #الشر، فإذا دخل فی الخير ضعف ولان، هذا حسّان بن ثابت فحل من فحول الجّاهليّة، فلمّا جاء الإسلام سقط شعره، لأنّ طریق الشّعر صفات الدّیار والرّحل، والهجاء والمديح، والتّشبيب بالنّساء، وصفة الحمر والخيل والحروب، والإفتخار."
«
خاستگاهِ شعر پستی است، پس هرگاه از راهِ نیکی وارد شود سست و عقیم می‌گردد. حسّان پسرِ ثابت را بنگرید از برجسته‌ترین شاعرانِ دوره‌ی جاهلی بود که چون به دین گروید اشعارش به #سستی گرایید، چون راهِ شعر توصیفِ مملکت و کوچیدن، زخمِ‌زبان و مدّاحی، معاشقه با زنان، شهسواری و جنگاوری، نازش و غرور است.»
به‌اعتقادِ من این توصیفِ اصمعی دقیق‌ترین الگوی شاعرانه از شعر را بیان می‌کند، و اگر یک انسان در اشعارِ کلاسیکِ ایران تاکنون با دیده‌ی انصاف کندوکاوی کند از این‌همه ورّاجیِ شاعران به‌شگفت می‌آید که چگونه خاکسترِ تمامِ عُمرشان را در راهِ زلف‌وگیسوی معشوق و چاپلوسیِ شاهان به #تندبادها سپرده‌اند.
شاعران می‌پندارند در دنیایی فانتزی سکونت دارند امّا در واقع آوارگان و رانده‌شدگانی هوس‌باف‌اند و در تخیّلات چنان مبالغه می‌کنند که لوسِ همه‌چیز را درآورده‌اند و چه بهتر آن‌را «حماقتِ‌تخیّل» بنامیم. اگر ما قامتِ این پرسش را که «شاعران در دورانِ فقر چه فائده‌ای داشته‌اند» در برابرِ شاعرپرستان عَلَم کنیم، ذهن‌های کوچک که با گرماگرمِ هیچ پرسشِ #کوبنده‌ای گداخته نشده‌اند با شتاب می‌گویند شاعران وظیفه‌ای در برآورده‌کردنِ مادّه ندارند، امّا نمی‌دانند تنگدستیِ راستینِ انسان از فقرِ اخلاقیِ انسان برمی‌جوشد.
اشعارِ ایرانی آنقدر از دروغ و دغل و توهّم فربه شده که در تاریخِ ایران دو کس مانندِ پروین اعتصامی پیدا نخواهیم کرد در لجن‌زارِ اوهامِ باطل غرق نشده باشد، و ما اگر دروغ و مبالغه و شهوترانی را از شعرِ شاعرانِ #ایران‌زمین بگیریم، از آن چیزی جز اسکلتی عریان باقی نمی‌مانَد. اگر از پرسه‌های شاعر در عالمِ خیالات هم گذشت کنیم نمی‌توان غلو در زبانِ استعاره را نکوهش نکرد. زبانی که در ذهنِ هر انسانِ عاقلی ناهماهنگی ایجاد می‌کند.
باستان‌پرستیِ فردوسی و کرامت‌تراشیِ عطّار و می‌ومطرب‌گویی‌های حافظ و دیگر شاعران حتّی نیم‌فائده هم برای یک ملّت نداشته و بدا به‌حالِ مردمی که غنای فرهنگ‌شان را بر اینان دخیل بندد. بازخوانی و ترویج و تمجیدِ اشعارِ کسی چون #خیام مثلِ بناکردنِ یک ساختمان با استخوان‌های مدفون و پوسیده‌ی مُردگان است، همین‌قدر چندشناک و بی‌بنیاد. نیچه به درکِ درستی از شاعران رسیده بود که می‌گفت شاعران بسیار دروغ می‌گویند و از روی بیهودگی دنبالِ جذبِ تماشاچی هستند تا در مرکزِ توجّه باشند، و بیهوده نیست پلاتو می‌گفت "Poetry is the mother of lies" «شعر مادرِ دروغ‌هاست».
من تمایلی به انکارِ نبوغِ شاعرانه در برانگیزشِ #لطیف‌ترین احساسات‌مان ندارم، به‌قولِ پازولینی (Pasolini) بدونِ شعر و تواناییِ رؤیاپردازی و تصوّرِ دنیایی بهتر هیچ نهضتی به‌وقوع نمی‌پیوندد، امّا نمی‌توانم افسوس نخورم ولعِ طبیعتِ بشر برای تسکینِ خودش چگونه او را به چفت‌وبستِ خودخواسته‌ی قوای فکری‌اش واداشته است. این ارضای دیوانه‌وارِ روانی به‌طرزِ خیره‌کننده‌ای حواسِ انسان را از هر آنچه با آن راهِ خِرَدمندی را می‌پیماییم #پرت کرده است.

? @Leo_Shaahovsky

***?*** **| شاعران: دروغگوترینِ مردم |**
8 months, 3 weeks ago
9 months, 2 weeks ago

دوستانِ بلندقدرم،
نه در اینجا و نه در پی‌وی یا باتِ پیام‌رسان، جز خوبی و سخنانِ مهرآمیز از شما ندیده‌ام. من هم استادِ هیچ‌کسی نیستم، نه حتّی آموزگار و الگوی کسی. حتّی از این‌که می‌گویم استادِ کسی نیستم احساسِ خوبی ندارم و خیلی غرورآمیز و ریاکارانه به‌نظرم می‌آید.
دوستانِ گرانسنگم، من هرگز سزاوارِ این لقبِ بزرگِ «استاد» نیستم، و حملِ هرگونه لقبی هم برای من مسؤولیّت و عواقبِ جدّی‌ای دارد. من با معایبی که دارم و خطاهایی که ممکن است مرتکب شوم از این‌که هر نام و لقبِ زیبایی را به انحراف و ابتذال بکشم در امان نیستم. من زنده‌ای هستم که تا زمانِ مرگم از دیدگاه‌های منحرف یا گفته‌هایی که ممکن است دیگران را به تباهی در فکر و اندیشه و اخلاق بِکشد مصون نیستم، پس لطفاً بگذارید در گوشه‌ی خیلی کوچکی از قلبِ وسیعِ مهربان‌تان به‌عنوانِ یک لئوی خیلی معمولی سهمِ اندکی داشته باشم نه یک استاد یا کسی که قرار است راهی را به شما نشان بدهد.
سپاسگزارم از همراهیِ همگیِ شما گرامیان و به‌ویژه عذرخواهم از کسانی که با بردباری این‌همه تأخیر در پاسخ‌دادنم را تحمّل کرده‌اند یا رفتارهای نسنجیده و ناپخته‌ای در قبال‌شان داشته‌ام.

We recommend to visit

ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها‌ در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin

Last updated 6 days, 23 hours ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 3 weeks ago