تنها خواسته‌م از باری تعالی:
دوساعت وقت کنم استخر برم.

اما الان تازه لب تاپم رو بستم
فایلای کارفرمارو فرستادم و یه آخیششش از سر آسودگی هستم.

امروز خیلی خسته‌م
اصلا امروز یه تیکه ابر سیاهِ دوست نداشتنی بودم که دلش میخواست هر لحظه بباره و متاسفانه فرصت نمیکرد.

حالا دیوار که ریخت رو سرمون‌ یه آجر هم شما پرت کنی تفاوتی ایجاد نمی‌کنه‌.

یه قسمت از سریال اقای قاضی رو دیدم
که معلم داره از دانش اموزش سوال میپرسه و اون دانش اموز بلد نیست و بچه ها و خودش مسخره میکنن
و فیلم این صحنه رو میذاره تو پیجش و وایرال میشه و اون بچه افسردگی میگیره انقدر مسخره شده
خلاصه بلاگری میکرده با بچه ها

اعصابم به قدری خورد شد که حد نداره
فکرکن بچه رو تلاش میکنی با کمترین درد ها و تروماها و آسیب روحی تربیت کنی
بعد میره مدرسه معلم گند میزنه به روانش?

دلم لک زده برای وقتایی که خسته از دانشگاه میرسیدم خونه
آنـــا با چایی تازه دم و یه بغل حرف منتظرم بود.

جو دو سر پرک رو با شیر (البته من آب ریختم چون برای امیرعلی بود ?) بذارید بپزه
بهش موز له شده (یا هر میوه‌‌ی دیگه ) و پودر بادام و دارچین اضافه کنید

اوتمیل رو به ماهم یاد بده?

برای صبحانه بچه‌جون اوتمیل درست کردم، انقدر خوشمزه شد نصفشو خودم خوردم ?

آقا این توهم‌ رو کی به بعضیا میده که هرچی خودشون میگن درسته و بقیه همه نفهم و پوچ و عبثن؟